دانلود تحقیق و مقاله رایگان با عنوان تحقیق درباره تفسیر سوره کوثر
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
«1» إِنَّآ أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ «2» فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ «3» إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ
همانا ما به تو خیر کثیر عطا کردیم. پس براى پروردگارت نماز بگزار و (شتر) قربانى کن. همانا دشمن تو بىنسل و دم بریده است.
نکتهها:
آنجا که خداوند در مقام دعوت به توحید است، ضمیر مفرد به کار مىبرد، همانند «أنا ربّکم فاعبدون» (5) پروردگار شما من هستم، پس مرا عبادت کنید. «أنَا ربّکم فاتَّقون» (6) من پروردگار شما هستم، از من پروا کنید. «انّنى أنَا اللّه» (7) همانا من خداوند یکتا هستم.
همچنین درمواردى که خداوند کارى را بدون واسطه انجام مىدهد یا در مقام بیان ارتباط تنگاتنگ خالق با مخلوق است، ضمیر مفرد به کار مىرود، همانند: «و أنَا الغفور الرحیم» (8) تنها من بخشنده مهربانم. «فانّى قریب» (9) من به بندگانم نزدیکم.
اما گاهى آیه در مقام بیان عظمت خداوند و شرافت نعمت است که در این موارد ضمیر جمع همچون «اِنّا» به کار مىرود، چنانکه در این آیه مىفرماید: «اِنّا اعطیناک الکوثر» زیرا عطاى الهى به بهترین خلق خدا، آن هم عطاى کوثر، به گونهاى است که باید با عظمت از آن ی اد شود.
همچنین در مواردى که خداوند کارى را با واسطه انجام مىدهد، نظیر باران که با واسطه تابش خورشید و پیدایش بخار و ابر مىبارد، از ضمیر جمع استفاده مىشود، چنانکه مىفرماید: «وانزلنا من السماء ماءً» (10) ما از آسمان آبى فرو فرستادیم.
از میان یکصد و چهارده سوره قرآن، چهار سوره با کلمه «اِنّا» آغاز شده است: سورههاى فتح، نوح، قدر و کوثر.
«اِنّا فَتَحنا لک فتحاً مبیناً» ما براى تو پیروزى آشکار قرار دادیم.
«اِنّا ارسلنا نوحاً» ما نوح را به سوى مردم فرستادیم.
«اِنّا انزلناه فى لیلة القدر» ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم.
«اِنّا اعطیناک الکوثر» ما به تو کوثر عطا کردیم.
در آغاز یکى از این چهار سوره، از حضرت نوح که اولین پیامبر اولوا العزم است و بعد از حضرت آدم، پدر دوم انسان محسوب مىشود، سخن به میان آمده است. در آغاز سه سوره دیگر، به نعمتهاى ویژهاى همچون نزول قرآن، پیروزى آشکار و عطاى کوثر، اشاره شده است. شاید می ان این چهار موضوع ارتباطى باشد که یکى رسالت اولین پیامبر اولوا العزم، دیگرى نزول آخرین کتاب آسمانى، سوّمى پیروزى مکتب اسلام و چهارمى تداوم خط رسالت و ابتر نماندن آن را بیان مىکند.
کلمه «کوثر» از «کثرت» گرفته شده و به معناى خیر کثیر و فراوان است. و روشن است که این معنا مىتواند مصادیق متعدّدى همچون وحى، نبوّت، قرآن، مقام شفاعت، علم کثیر و اخلاق نیکو داشته باشد، ولى آیه آخر سوره، مىتواند شاهدى بر این باشد که مراد از کوثر، نسل مبا رک پیامبر اکرم است. زیرا دشمنِ کینهتوز با جسارت به پیامبر، او را ابتر مىنامید و خداوند در دفاع از پیامبرش فرمود: «انّ شانئک هو الابتر» دشمن تو، خود ابتر است. بنابراین اگر مراد از کوثر، نسل نباشد، براى ارتباط آیه اول و سوم سوره، توجیه و معنایى دلپسند ن خواهیم داشت.
کلمه «ابتر» در اصل به حیوان دم بریده و در اصطلاح به کسانى گفته مىشود که نسلى از آنان به یادگار باقى نمانده باشد. از آنجا که فرزندان پسر پیامبر در کودکى از دنیا رفتند، دشمنان مىگفتند: او دیگر عقبه و نسلى ندارد و ابتر است. زیرا در فرهنگ جاهلیّت دختر لا یق آن نبود که نام پدر را زنده نگاه دارد. بنابراین جمله «انّ شانئک هو الابتر» دلیل آن است که مراد از کوثر، نسل کثیر پیامبر است که بدون شک از طریق حضرت زهراعلیها السلام مىباشد.
این نسل پر برکت از طریق حضرت خدیجه نصیب پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله شد. آرى خدیجه مال کثیر داد و کوثر گرفت. ما نیز تا از کثیر نگذریم به کوثر نمىرسیم.
فخررازى در تفسیر کبیر مىگوید: چه نسلى با برکتتر از نسل فاطمه که مثل باقر و صادق و رضا از آن برخاسته است و با آنکه تعداد بسیارى از آنان را در طول تاریخ، به خصوص در زمان حکومت بنىامیّه و بنىعبّاس شهید کردند، امّا باز هم امروز فرزندان او در اکثر کشوره اى اسلامى گستردهاند.
در زمانى که خبر تولّد دختر سبب اندوه پدر مىشد، به گونه اى که صورتش از غصه سیاه گشته و به فکر فرو مىرفت که از میان مردم فرار کند یا دخترش را زنده به گور کند: «یتوارى من القوم ام یدُسّه فى التّراب» (11) در این زمان قرآن به دختر لقب کوثر مىدهد تا فرهنگ جاهلى را به فرهنگ الهى و انسانى تبدیل کند.
بر اساس روایات، نام یکى از نهرها و حوضهاى بهشتى، کوثر است و مؤمنان از آن سیراب مىشوند. چنانکه در روایت متواتر ثقلین نیز پیامبر فرمود: «انّهما لن یفترقا حتّى یردا علىّ الحوض» کتاب و عترت از یکدیگر جدا نمىشوند تا آنکه در قیامت، در کنار حوض به من ملحق شوند.
کوثر الهى، به جنسیّت بستگى ندارد؛ فاطمه، دختر بود امّا کوثر شد. به تعداد کثیر بستگى ندارد؛ فاطمه، یک نفر بود امّا کوثر شد. آرى خداوند مىتواند کم را کوثر و زیاد را محو کند.
مطالب مرتبط