دانلود مقاله حقوق کودک از دیدگاه دانشمندان بزرگ تعلیم وتربیت
مقدمه
ای دوســـــت بجملگی تو را گشتم من
حقا که در این سخن نه ذوق است نه فن
خدا یا به شناخت تو زندگانیم به نصرت تو شادانیم بکرامت تو نازانیم ، به عزت تو عزیزانیم ، خداوندا ما که بتو شادانیم کی اندوگین شویم ما که به تو عزیزیم چون ذلیل شویم؟
الهی چه غم دارد او که تو را دارد کرا شاید او که تو را نشاید ؟ آزاد آن نفس که به یاد تو یازان و آباد آن دل که به مهر تو نازان و شاد آن کس که با تو در پیمان است
گفتار پیر طریقت ، خواجه عبدالله انصاری»
ستایش و سپاس کردگاری را سزاست که بر پیوستگی ذرات بنیاد هستی نهاد و با پیوند جانها بوستان زندگی را بارور ساخت و رشته مهر و دلبستگی را با شیرازه زناشویی استوار کرد و گلشن خانواده را به لبخند کودک صفا بخشید و درود فراوان به روان تابناک پیامبر پاک و خاندان گرامیش که پیمان همسری را با دستور آسمانی استوار فرمود و این پیوند مبارک را وسیله بقای بشر قرار داد .
مرد و زن هر دو خواهان خوشبختی افراد خانواده می باشند و برای این خوشبختی جز خانه جای آرامی وجود ندارد . بنابراین خانه به تنهایی مملکت مادر و جای نشاط و آسایش پدر و گلستان خوشی و با طراوت برای فرزندان و فضا و میدانی برای شادی آنان می باشد و جای شگفتی نیست اگر اهمیت فوق العاده ای به موضوع خانه وخانواده وروابط زن وشوهر وتربیت فرزندان بدهیم.
خانواده این واحد به ظاهر کوچک اجتماعی از ارکان عمده و از نهاد های اصلی هر جامعه به شمار می رود ، در واقع خانواده را باید خشت بنای جامعه دانست و مهد پرورشی فکر و اندیشه و اخلاق و تعالی روح انسان به حساب آورد .
خانواده در عین حال که کوچکترین واحد اجتماعی است هسته اصلی جامعه ، مبنا و پایه هر اجتماع بزرگ است .
در بین تمامی نهاد ها و سازمان ها و تاسیسات اجتماعی ، خانواده نقش و اهمیت بسزایی دارد ، رشد و انحطاط هر قوم و ملتی تا حدود زیادی به خانواده مربوط است و هیچ جامعه ای نمی تواند ادعای سلامت کند چنانچه از خانواده سالمی برخوردار نباشد ، بدون تردید هیچ یک از آسیب های اجتماعی نیست که جدای از تاثیر خانواده پدید آمده باشد ،خانواده سنگ بنای هر جامعه بزرگ انسانی است و در استحکام روابط اجتماعی رشد و تعالی یکایک اعضای جامعه نقش بنیادی دارد . تلاش در جهت استحکام خانواده و استوار سازی روابط درون این نظام زمینه را برای سلامت اخلاقی و سعادت عمومی دریک جامعه فراهم می کند .
دین مبین اسلام خانواده را از مهمترین و اساسی ترین واحد های اجتماعی می داند که بنای آن بر الفت و همدلی استوار و این بنا محبوبترین بناها در پیشگاه خداوند است ، روابط آن بر مودت و رحمت پایه گذاری شده وگرمی کانون خانواده مورد توجه عمیق اسلام است .
تعالیم اسلامی شخصیت واقعی انسان را مد نظر دارد و نیکبختی و سعادت زوجین را در سایه عقد و پیمان ازدواج با در نظر داشتن معیارهای انتخاب همسر تضمین می کند .
در عین خواستاری لذت و خوشی برای زن و مرد روابط آنها را بر مبنای ضابطه اندیشیده ای قرار می دهد.
اسلام زندگی خانوادگی رابر مبنای حقوق و مسئولیت قرار می دهد و در آن وظیفه هریک از اعضا معلوم و مشخص است در عین آنکه گذشت و فداکاری زوجین برای گرمی کانون و استواری آن اصل است . اسلام قائل است که اصلاحات از خانواده ها باید شروع شوند و زن و شوهرمسلمان باید بنای حیات اجتماعی را در خانواده پی ریزی نمایند .
خانواده نظامی دارد که از سوی خالق بشر ،همانکس که به همه ریزه کاریها وظرافت و لطافت حیات او آگاه است و برای بشریت سعادت و نیکبختی می خواهد ودر کارش اشتباه و لغزش نیست تهیه و تدوین شده است ،درنتیجه برای انسان بدبختی و تاسف و تاثری نخواهد بود و موجبات سکون وآرامش واقعی زوجین از هر سو فراهم است .
از عواملی که در حفظ امنیت خانواده نقشی فوق العاده دارد وجود فرزند است. اصولا”حاملگی وتولید مثل نشانه رشد و کمال زوجین است و مرد در این رابطه احساس مردانگی کامل پیدا می کند و زن احساس زنانگی کامل .وجود فرزند مایه سرور وخوشی زوجین و موجب گرمی کانون خانواده است . چه بسیار تنهایی هایی که بر اثر پیدایش فرزند ازبین میرود و چه بسیارشادابی ها و اشتغالات مفیدی که بر اثر وجود فرزند پدید می آید .
وجود فرزند نشانه ثمره دهی زندگی زناشویی است وزن وشوهر این خواسته را از آغاز زندگی داشته و در دل می پرورانند ،پیدایش آن را عامل تکمیل ازدواج و کمال خانواده می دانند و چه بسیار از بحث ها و اظهار نظرهای زوجین که در این رابطه شکل می گیرد . در تحکیم حیات خانواده و تداوم بقای آن فرزند نقش اساسی دارد . وجود فرزند جلوه ای از وحدت و اتحاد است و با این ثمره وجودی ارتباط قوی تر می شود ،هر آنگاه که اندیشه جدایی بریکی از آنها تسلط پیدا کند ،دیدار و یاد آینده فرزند نابسامانی او و هم دورنمای مظلومیت و بی پناهی او سبب می شود که از آن اندیشه منصرف گردند و با هم بسازند .
بعد از تولد کودک یکی از وظایف اساسی والدین بحث نگهداری و تربیت کودک است، درحقوق ایران مانند حقوق دیگر کشورهای جهان علاوه بر حمایت جسمی کودک به حمایت اخلاقی و روانی وی نیز توجه شده است ماد ه ۱۱۰۴ ق.م زمینه مقرر می دارد : « زوجین باید درتشبید مبانی خانواده و تربیت اولاد خود به یکدیگر معاضدت نمایند »
در ماده ۱۱۷۸ قانون مذکور مقرر شده است که «ابوین ملکف هستند در حدود توانایی خود به تربیت اطفال خویش بر حسب مقتضی اقدام کنند و نباید آنرا مهمل بگذارند » برای نیل به این هدف،قانونگذار به ابوین اجازه داده است طفل را تنبیه کنند ولی این تنبیه باید در حدود تادیب و برای تربیت اخلاقی و مذهبی و پیشرفت های معمولی طفل باشد ( م ۱۱۷۹ ق.م )
دوران نوزادی و کودکی از مهمترین دوران شکل گیری شخصیت انسان است و شا کله اولیه تربیت در نخستین سالهای زندگی انسان شکل خواهد گرفت ،اولین پایگاهی که هر انسان در آن قدم می گذارد خانواده است و این موضوع اهمیت توجه به خانواده را دو چندان می کند .
حدود پنجاه ماه در ابتدای زندگی ، انسان فقط ازمحیط خانواده و رفتارهای درون آن درس می گیرد و درآن تربیت می شود یعنی بیش از یک هزار و پانصد روز و آن هم به طور تمام وقت ،به عبارت دیگر سی و شش هزار ساعت ، والدین در تمام طول دوران کودکی فرزند و مخصوصا در این مدت رسالت سنگینی دارند و باید با تمام توان با علم و آگاهی در تربیت فرزند خود بکوشند .
کودک درس محبت ،رحم و شفقت ، نیکوکاری ،وفاداری ، صفا ،خلوص ، پاکی ، راستی ، صراحت لهجه ،رشادت ،شهامت، شجاعت ، از خود گذشتگی ،فداکاری ،ادب ، فروتنی ،تواضع ، عزت نفس ،تعاون ،سخاوت ،احسان، ایثار ،عشق ، …. را در نخستین سالهای زندگی خود دردامن پر مهر و محبت پدرو مادر می آموزد ،کانون خانواده تنها پناهگاه و تکیه گاه امید اوست .
والدین اولین وسیله انتقال میراث فرهنگی به کودکان خود هستند که مردان و زنان و سازندگان فردای کشورند ، رسم ها ،میثاق ها ، آداب ،تشریفات ،شعائر ، مناسک ،اخلاق ، قانون و مقررات اجتماعی همه درخانواده از راه تلقین و دادن الگو های صحیح به کودک آموخته می شود .
هرچند کودک ازنظر خصائل اخلاقی و استعداد های گوناگون و کیفیات روانی تا حد زیادی تحت تاثیر گذشتگان خویش است و قانون وراثت در جهاتی بر او حکومت دارداما این نکته را باید خاطر نشان کرد که هیچ کودکی ازمادر، بطور قطعی تبهکار بدنیا نمی آید و هیچ فرزندی هم احترام به قانون را از هنگام ولادت با خود به همراه نمی آورد .دربادی امر این خانواده است که یکی از این دو راه را به سوی او می گشاید .
والدین به عنوان اولین مربی و معلم کودک ،درتربیت و چگونگی رفتار های وی مهمترین نقش را ایفا می کنند . و بی توجهی و اهمال در این امر عواقب وخیمی را در زندگی کودک بوجود می آورد ، رفتار کودک عکس العملی به عوامل محیطی و خصوصا به عملکرد والدینش می باشد چنانچه رفتار والدین با کودک بر اساس صداقت ، دوستی ، احترام و پذیرش باشد ، کودک احساس امنیت و آرامش می کند و از ابتلا به بسیاری نابسامانی ها محفوظ می ماند از سوی دیگر انتقادهای بیجا و بی مورد و روابط خانوادگی گسسته و نابسامان ، کودک را مضطرب و آزرده خاطر می سازد و موجبات ابتلاء وی به بسیاری از مشکلات رفتاری را فراهم می آورد .
پدران و مادران معلمینی هستند که در مشکلترین مدرسه دنیا برای آدم سازی خدمت می کنند . مدرسه ای که مدیر ، معلم و مستخدم آن خودشان هستند و تعطیلات ، ارتقا و مقام و حقوق ندارد. مدرسه ای ۲۴ ساعته و ۳۶۵ روزه که حداقل ۱۸ سال برای هر فرد خدمت می کند . علاوه بر این مدرسه ای با دو رئیس که با وجود آن مشکلات بسیاری پیش می آید . این سخت ترین ، پر اضطراب ترین و پر زحمت ترین کار است و احتیاج به حد اعلای حوصله ، گذشت ، خوش اخلاقی ، کاردانی ،علاقه ، آگاهی ودانش دارد .
خانواده ، اولین مدرسه کودک است که طفل نگرشی نسبت به خود ، زندگی و مردم را در آن می آموزد .تعارض ، نفاق ، ناسازگاری و مشاجره میان پدر و مادر ویا ستیزه جویی و مرافعه و اختلاف میان هر دو یا یکی از آنان و کودک ، رفتار خشونت آمیز اطرافیان با کودک و عدم تفاهم در میان آنان ، آنچنان آثار شوم و زیان بخشی در روان طفل باقی می گذارد که با اعمال شقاوت انگیز خود و بروز مفاسد ، کاخ سعادت جامعه خویش را می لرزاند .
اگر خانواده به نحو موثری در تربیت نیکوی فرزندان خود همت گمارد ، موجبی برای بزهکاری و سیه روزی آنان در آینده باقی نخواهد ماند، متاسفانه بسیاری از خانواده ها در پرورش کودک معرفتی نیندوخته اند و یا اگر تحصیلاتی در این زمینه دارند از آن سود نمی جویند و مصداق عالمان بی عمل میباشند .
کودکان امروز ، آینده فردای جامعه هستند ، دنیای پیشرفته ،کودکان را جدی می گیرد به آنها به چشم سرمایه های ارزشمند می نگرد ، برای آنها برنامه های علمی ،مدرن ، هدفمند طراحی می کند و در انتظار می ماند تا فصل خوشه چینی فرا برسد .
تربیت کودکان که در روزگاران پیشین امری سهل و ساده و طبیعی بوده است در عصرما بگونه ای فوق العاده دشوار تجلی کرده است ، در جوامعی که به مکتب نرفته ویا خط ننوشته بودند ، هر پدر و مادری بر حسب اصول ساده وهماهنگ تربیت شده بودند که والدین هر یک از آن دو بدان سان تربیت یافته بودند ، مضافاآنکه همسایگان و دیگر اعضای خانواده نیز بر همان مبانی تربیت شده بودند ،به این ترتیب شخصیت کودک تحت تاثیر تربیت منظم و متجانس والدین و خانواده و اطرافیان بدون تلاشی فوق العاده خود به خود شکل می گرفت و از هر گونه تعارضی مصون بود اما این امر در جامعه دگرگون یافته امروزی غیر ممکن است زیرا کسانی که عهده دار تربیت کودک هستند خود کاملا منطقی نیستند، به این معنی که مجموعه ای از تناقضات هستند ، پدر یا مادر ناسازگار است ، این یکی آن دیگری را قبول ندارد و هر یک با اولیای امور ، مربیان ، ارباب مطبوعات ،وسایل ارتباط جمعی و هنرمندان سینما و دیگر کسان دچار تعارض و کشمکش هستند، گویی زندگی عصر ما صحنه جنگ و ستیز همه با همه و هر کس با خودش است .
اهمیت فوق العاده دوران کودکی و نقش بسیار اساسی والدین در تربیت کودک و عدم توجه جدی قانونگذار و حقوقدان به این موضوع ومشکلات متعددی که کودکان در زمینه تربیتی با آن مواجه می باشند از انگیزه های اینجانب جهت تدوین این مقاله بوده است.
فرمت فایل: WORD
تعداد صفحات: 20
مطالب مرتبط