داستان لوط و قومش در قرآن
لوط (علیه السلام ) از کلدانیان بود که در سرزمین بابل زندگى مى کردند و آن جناب از اولین کسانى بود که در ایمان آوردن به ابراهیم (علیه السلام ) گوى سبقت را ربوده بود، او به ابراهیم ایمان آورد و گفت : ((انى مهاجر الى ربى )). در نتیجه خداى تعالى او را با ابراهیم نجات داده به سرزمین فلسطین ، ((ارض مقدس )) روانه کرد: ((و نجینا و لوطا الى الارض التى بارکنا فیها للعالمین )). پس لوط در بعضى از بلاد آن سرزمین منزل کرد، (که بنا به بعضى از روایات و بنا به گفته تاریخ و تورات آن شهر سدوم بوده ).
مردم این شهر و آبادیها و شهرهاى اطراف آن که خداى تعالى آنها را در سوره توبه آیه ۷۰ مؤ تفکات خوانده ، بت مى پرستیدند و به عمل فاحشه لواط مرتکب مى شدند و این قوم اولین قوم از اقوام و نژادهاى بشر بودند که این عمل در بینشان شایع گشت ، و شیوع آن به حدى رسیده بود که در مجالس عمومیشان آن را مرتکب مى شدند، تا آنکه رفته رفته عمل فاحشه سنت قومى آنان شد و عام البلوى گردید و همه بدان مبتلا گشته ، زنان بکلى متروک شدند و راه تناسل را بستند.
لذا خداى تعالى لوط را به سوى ایشان گسیل داشت . و آن جناب ایشان را به ترس از خدا و ترک فحشاء و برگشتن به طریق فطرت دعوت کرد و انذار و تهدیدشان نمود ولى جز بیشتر شدن سرکشى و طغیان آنان ثمرهاى حاصل نگشت و جز این پاسخش ندادند که اینقدر ما را تهدید مکن اگر راست میگویى عذاب خدا را بیاور، و به این هم اکتفاء ننموده تهدیدش کردند که : ((لئن لم تنته یا لوط لتکونن من المخرجین – اگر اى لوط دست از دعوتت بر ندارى تو را از شهرمان خارج خواهیم کرد)) و کار را از صرف تهدید گذرانده ، به یکدیگر گفتند: خاندان لوط را از قریه خود خارج کنید که آنها مردمى هستند که مى خواهند از عمل لواط پاک باشند.
۲- عاقبت امر قوم لوط (ع )
جریان به همین منوال ادامه یافت ، یعنى از جناب لوط (علیه السلام ) اصرار در دعوت به راه خدا و التزام به سنت فطرت و ترک فحشا، و از آنها اصرار بر انجام خبائث تا جایى که طغیانگرى ملکه آنان شد و کلمه عذاب الهى در حقشان ثابت و محقق گردید، پس خداى رسولانى از فرشتگانى بزرگ و محترم براى هلاک کردن آنان ماءمور کرد، فرشتگان اول بر ابراهیم (علیه السلام ) وارد شدند و آن جناب را از ماءموریتى که داشتند (یعنى هلاک کردن قوم لوط) خبر دادند، جناب ابراهیم (علیه السلام ) با فرستادگان الهى بگومگوئى کرد تا شاید بتواند عذاب را از آن قوم بردارد، و ملائکه را متذکر کرد که لوط در میان آن قوم است ، فرشتگان جواب دادند که ما بهتر مى دانیم در آنجا چه کسى هست و به موقعیت لوط و اهلش از هر کس دیگر مطلع تریم و اضافه کردند که مساءله عذاب قوم لوط حتمى شده و به هیچ وجه برگشتنى نیست .
فرشتگان از نزد ابراهیم به سوى لوط روانه شدند و به صورت پسرانى امرد مجسم شده ، به عنوان میهمان بر او وارد شدند، لوط از ورود آنان سخت به فکر فرو رفت چون قوم خود را مى شناخت و مى دانست که به زودى متعرض آنان مى شوند و به هیچ وجه دست از آنان بر نمى دارند، چیزى نگذشت که مردم خبردار شدند، به شتاب رو به خانه لوط نهاده و به یکدیگر مژده مى دادند، لوط از خانه بیرون آمد و در موعظه و تحریک فتوت و رشد آنان سعى بلیغ نمود تا به جایى که دختران خود را بر آنان عرضه کرد و گفت : اى مردم ! این دختران من در اختیار شمایند و اینها براى شما پاکیزه ترند پس ، از خدا بترسید و مرا نزد میهمانانم رسوا مسازید، آنگاه از در استغاثه و التماس در آمد و گفت : آیا در میان شما یک نفر مرد رشید نیست ؟ مردم درخواست او را رد کرده و گفتند: ما هیچ علاقه اى به دختران تو نداریم و به هیچ وجه از میهمانان تو دست بردار نیستیم . لوط (علیه السلام ) ماءیوس شد و گفت : اى کاش نیرویى در رفع شما مى داشتم و یا رکنى شدید مى بود و به آنجا پناه مى بردم .
در این هنگام ملائکه گفتند: اى لوط ما فرستادگان پروردگار توایم ، آرام باش که این قوم به تو نخواهند رسید، آنگاه همه آن مردم را کور کردند و مردم افتان و خیزان متفرق شدند.
فرشتگان سپس به لوط (علیه السلام ) دستور دادند که شبانه اهل خود را برداشته و در همان شب پشت به مردم نموده ، از قریه بیرون روند و احدى از آنان به پشت سر خود نگاه نکند ولى همسر خود را بیرون نبرد که به او آن خواهد رسید که به مردم شهر مى رسد، و نیز به وى خبر دادند که بزودى مردم شهر در صبح همین شب هلاک مى شوند.
صبح ، هنگام طلوع فجر، صیحه آن قوم را فرا گرفت و خداى سنگى از نشاندار که نزد پروردگارت براى اسرافگران در گناه آماده شده بر آنان ببارید و شهرهایشان را زیر و رو کرد و هر کس از مؤ منین را که در آن شهرها بود بیرون نمود، البته غیر از یک خانواده هیچ مؤ منى در آن شهرها یافت نشد و آن خانواده لوط بود و آن شهرها را آیت و مایه عبرت نسلهاى آینده کرد تا کسانى که از عذاب الیم الهى بیم دارند با دیدن آثار و خرابه هاى آن شهرها عبرت بگیرند.
و در اینکه ایمان و اسلام منحصر در خانواده لوط بوده و عذاب همه شهرهاى آنان را گرفته ، دو نکته هست : اول اینکه این جریان دلالت مى کند بر اینکه هیچ یک از آن مردم ایمان نداشتند، و دوم اینکه فحشا تنها در بین مردان شایع نبوده بلکه در بین زنان نیز شیوع داشته ، چون اگر غیر از این بود نباید زنها هلاک مى شدند و على القاعده باید عده زیادى از زنها به آن جناب ایمان مى آوردند و از او طرفدارى مى کردند چون لوط (علیه السلام ) مردم را دعوت مى کرد به اینکه در امر شهوترانى به طریقه فطرى باز گردند و سنت خلقت را که همانا وصلت مردان و زنان است سنت خود قرار دهند و این به نفع زنان بود و اگر زنان نیز مبتلا به فحشا نبودند باید دور آن جناب جمع مى شدند و به وى ایمان مى آوردند ولى هیچ یک از این عکس العملها در قرآن کریم درباره زنان قوم لوط ذکر نشده و این خود مؤ ید و مصدق روایاتى است که در سابق گذشت که میگفت : فحشا در بین مردان و زنان شایع شده بود، مردان به مردان اکتفا کرده و با آنان لواط مى کردند و زنان با زنان مساحقه مى نمودند.
۳- شخصیت معنوى لوط (ع )
لوط (علیه السلام ) رسولى بود از ناحیه خداى تعالى بسوى اهالى سرزمین ((مؤ تفکات )) که عبارت بودند از شهر ((سدوم )) و شهرهاى اطراف آن (و بطورى که گفته شده چهار شهر بوده : ۱ – سدوم ۲ – عموره ۳ – صوغر ۴ – صبوییم ) و خداى تعالى آن جناب را در همه مدائح و اوصافى که انبیاى گرام خود را بوسیله آنها توصیف کرده شرکت داده است و از جمله توصیف ها که براى خصوص آن جناب ذکر کرده این است که فرموده : ((و لوطا اتیناه حکما و علما و نجیناه من القریه التى کانت تعمل الخبائث انهم کانوا قوم سوء فاسقین و ادخلناه فى رحمتنا انه من الصالحین )). و……..
فرمت فایل: WORD
تعداد صفحات: 23
مطالب مرتبط