دانلود تحقیق و مقاله رایگان با عنوان تحقیق درباره عصر ظهور
مردم و نقش آنان در دوران ظهور حضرت مهدی ( ع )
از جمله ی مردم آن زمان می توان به ایرانیان اشاره کرد .
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران ، کشور ایران در تصور غربیها پایگاهی حیاتی ، آنهم در مرز شوروی و در قلب جهان اسلام بحساب می آمد و از دیدگاه مسلمانها کشوری اسلامی و اصیل بشمار می رفت که « شاه » سرسپرده غرب و هم پیمان اسرائیل بر آن حکومت می کرد و برای خوش خدمتی به اربابانش ، کشورش را در بست در اختیار و خدمت آنان قرار داده بود .
علاوه بر آنچه که در تصور دیگران بود ، در ذهن یک فرد شیعه کشوری بود که در آن مرقد مطهر امام رضا ( ع ) و حوزه علمیه قم وجود داشت و کشوری دارای تاریخی اصیل وریشه دار در تشیع و با علما و اندیشمندان شیعه و تالیفات گرانبها ، زمانیکه به روایات وارده در خصوص مدح و ستایش ایرانیان برمی خوریم و آنها را بررسی می کنیم . بیکدیگر می گوئیم : این روایات مانند روایتهایی است که مدح و ستایش و یا مذمت اهل یمن ، و یا بنی خزاعه را می نماید . از این رو هر روایتی که مدح و ستایش و یا مذمت گروهها و قبیله ها و بعضی کشورها را در بر دارد ، نمی تواند بدون اشکال باشد . گرچه این روایات صحیح و درست می باشند ، اما مربوط به تاریخ گذشته و احوال مختلف ملتهای صدر اسلام و قرنهای اولیه آن است .
این طرز فکر رائج بین ما بود که ، امت اسلامی در حالتی جاهلانه و فرمانبردار سلطه کفر جهانی و نوکران اوست ، در بین ملتها هیچیک بردیگری برتری ندارد و چه بسا همین ایرانیان مورد بحث ، بدتر از سایر ملتها بوده اند ، بدلیل اینکه آنان طرفداران تمدنی کفرآمیز برتری جوئی های ملی و نژادی بوده اند که سرسپردگانی چون شاه و اربابان غربی اش برای ایجاد چنین تز و طرز فکری و تربیت مردم ایران ، بر همین روش پافشاری می کردند .
… تا اینکه پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ، مسلمانان را در سطح جهان غافلگیر کرد و قلبهای غمگین آنان را چنان از خوشحالی و شادی سرشار نمود که در قرن های گذشته بی سابقه بود ، بلکه بالاتر ، آنان تصور چنین پیروزی را نداشتند . این سرور و خوشحالی همه کشورها و ملتهای مسلمان را در بر گرفت ، از جمله مظاهر خوشحالی مردم ، این بود که همه جا صحبت از فضل و برتری ایرانیان و طرفداران سلمان فارسی بود ، بطور مثال ، یکی از صدها عنوانی که در غرب و شرق جهان اسلام منتشر و پخش شد ، عنوان و تیتر مجله تونسی ( شناخت ) بود که در آن آمده بود : « پیامبر ( ص ) ایرانیان را جهت رهبری امت اسلامی برمی گزیند » این نوشته ها ، خاطرات ما را درباره ایرانیان تجدید کرد و دریافتیم روایاتی که از پیامبر ( ص ) درباره آنان وارد شده است تنها مربوط به تاریخ گذشته آنها نبوده ، بلکه ارتباط به آینده نیز دارد …
ما با مراجعه به منابع حدیث و تفسیر و بررسی روایات مربوط به ایرانیان ، به این نتیجه رسیدیم که این روایات و اخبار بیش از آنکه مربوط به گذشته باشد ، مربوط به آینده است و جالب اینکه روایات در منابع حدیث اهل سنت بیشتر از شیعه وجود دارد .
چه می توان کرد ، زمانیکه در روایات مربوط به حضرت مهدی ( ع ) و زمینه سازی حکومت آن بزرگوار ، ایرانیان ویمنی ها دارای سهم بسزائی بوده و کسانی هستند که به مقام ایجاد زمینه مناسب برای ظهور آن حضرت و شرکت در نهضت وی نائل می شوند … و همچنین افراد شایسته ای از مصر و مومنانی حقیقی از شام و گروههایی از عراق .. نیز از این فیض بهره مند می شوند همینطور سایر دوستداران آن حضرت که در گوشه و کنار جهان اسلام پراکنده هستند ، از این موهبت برخوردار می شوند ، بلکه آنان از یاران ویژه و وزراء و مشاورین آن حضرت ارواح نافداه می باشند .
ما اینک ، روایاتی را که پیرامون ایرانیان بطور عمده وارد شده است مورد بررسی قرار داده و سپس به نقش آنان در زمان ظهور می پردازیم .
آیات و اخبار در ستایش ایرانیان
روایاتی که درباره ایرانیان و پیرامون آیاتی که تفسیر به ایرانیان شده وارد شده است ، تحت این نه عنوان آمده است : « الف – طرفداران سلمان فارسی . ب – اهل مشرق زمین . ج – اهل خراسان .د- یاران درفش های سیاه . ه – فارسیان . و- سرخ رویان . ز – فرزندان سرخ رویان . ح- اهل قلم .ط- اهل طالقان » البته خواهید دید که غالبا مراد از این عناوین یکی است ، اخبار دیگری نیز وجود دارد که با عبارت های دیگری از آنان یاد کرده است .
در تفسیر قول خدای سبحان : و ان تتولوا یستبدل قوما غیرکم
خدای عزوجل فرمود :
« اینک شما کسانی هستید که فراخوانده می شوید تا در راه خدا انفاق کنید ، برخی از شما در انفاق بخل می ورزد و کسی که بخل کند به خویش بخل می کند و خداوند بی نیاز است و شما نیازمندید و اگر روگردان شوید خداوند گروهی را غیر از شما جایگزینتان می نماید و آنان مثل شما نیستند . »
صاحب کشاف نقل کرده که از پیامبر ( ص ) درباره کلمه ( قوم ) که در آیه شریفه آمده است سئوال شد . سلمان فارسی نزدیک پیامبر ( ص ) نشسته بود آن حضرت با دست مبارک خود به ران پای سلمان زد و فرمود :
« بخدایی که جان من در دست قدرت اوست ، اگر ایمان به کهکشانها بستگی داشته باشد مردانی از فارس به آن دست می یابند »
به نقل صاحب مجمع البیان از امام باقر ( ع ) روایت شده که فرمود :
« ای اعراب ، اگر روی برگردانید ، خداوند گروه دیگری را جایگزین شما می گرداند ، یعنی ایرانیان »
و صاحب المیزان آورده که درالمنثور ، روایتی را عبدالرزاق و عبدبن حمید و ترمذی و ابن جریر و ابن ابی حاتم و طبرانی در کتاب اوسط و بیهقی در کتاب دلائل .. از ابوهریره نقل کرده است که وی گفت : پیامبر ( ص ) این آیه را « و ان تتولوا یستبدل قوما غیرکم ، ثم لایکونوا مثالکم » قرائت فرمود ، عرض کردند : یا رسول الله ! اینها چه کسانی هستند که اگر ما روی گردان شویم جایگزین ما می شوند ؟ پیامبر اسلام ( ص ) با دست مبارک به شانه سلمان فارسی زد و سپس فرمود :
« او و طرفداران او ، بخدایی که جانم در دست قدرت اوست اگر ایمان بستگی به کهکشانها داشته باشد مردانی از فارس ( ایرانیان ) به آن دست می یابند »
مانند این روایت بطرق دیگری از ابوهریره و همچنین از ابن مردویه از جابربن عبدالله نقل شده است .
در این روایت دو معنا که همه بر آن اتفاق دارند ، وجود دارد که عبارتند از : اینکه ایرانیان ( فرنس ) خط و جناح دومی بعد از اعراب ، برای بدوش کشیدن پرچم اسلام می باشند . بدلیل اینکه ، آنان به ایمان دست یابند هر چند از آنان دور دسترسی به آنان دشوار باشد .
چنانکه در همین روایت سه مطلب قابل بحث است :
اولا : اینکه خداوند متعال اعراب را تهدید به جایگزینی ( فرس ) ایرانیان نموده است ، آیا مخصوص زمان نزول آیه در زمان پیامبر ( ع ) است و یا اینکه مربوط به همه نسلهاست ، بگونه ای که دارای این معنی باشد ، اگر شما ( اعراب ) روی گردان از اسلام شوید در هر نسلی که باشد ( فرس ) را جایگزین شما می گرداند ؟
ظاهر معنی این است که بحکم قاعده ( مورد ، مخصص نمی باشد ) این نکته در همه نسلهای بعدی نیز استمرار دارد و آیات مبارکه قرآن در هر طبقه و نسلی ، نقش خورشید و ماه را دارند ( یعنی در نورافشانی یکسان اند ) چه اینکه این مطلب در روایات آمده و مفسران نیز بر آن اتفاق نظر دارند .
ثانیا : خدیث شریف می گوید مردانی از فارس به ایمان دست خواهند یافت نه همه آنان ، بدیهی است که این خود ، ستایشی است نسبت به افراد نابغه ای از بین آنها نه جمیع آنها ..
اما ظاهر آیه شریف و روایت این است که هر دو ، بطور عام ستایش از فرس می نمایند ، چون در میان آنان کسانی هستند که به درجه دست یابی به ایمان و یا علم می رسند . بویژه با ملاحظه اینکه صحبت از گروهی است که بعد از اعراب حامل آئین اسلام هستند ، بنابراین مدح و ستایشی که برای آنان بشمار آمده بدین جهت است که آنها زمینه مناسبی برای بوجود آمدن نوابغ خود می باشند و از آنان اطاعت و پیروی می کنند .
ثالثا : آیا تا کنون روی گردانی اعراب از اسلام و جایگزین شدن ( فرس ) بجای آنان صورت گرفته است یا خیر ؟
جواب : بر اهل دانش و علم ، پوشیده نیست که مسلمانان امروز ، اعم از عرب و غیرعرب از اسلام واقعی اعراض نموده و روی گردان شده اند . بدین ترتیب متاسفانه فعل شرط ، در آیه شریفه ( ان تتولوا ) ( اگر روی گردان شوید ) تحقق یافته و تنها جواب شرط ، یعنی جایگزین شدن فرس بجای آنان باقی مانده است ، در این زمینه هم با دقتی منصفانه می توان گفت که وعده الهی ، در آستانه تحقق است .
بلکه ، روایت بعدی که در تفسیر نورالثقلین آمده است دلالت دارد که این جایگزینی ، در زمان بنی امیه حاصل شده است ، چون زمانی که عربها متوجه مرکز و مناصب و مال اندوزی شدند ، فرس ( ایرانیان ) به کسب علوم اسلامی روی آورده و از آنان سبقت گرفتند از امام صادق ( ع ) منقول است که فرمود : « قد و الله ابدل خیرا منهم ، الموالی » « سوگند بخدا که بهتر از آنها را جایگزین فرمود ، یعنی عجم را » گرچه تعبیر به موالی در آن روز شامل غیر فرس ( ایرانیان ) یعنی ترکان و رومی ها که اسلام آورده بودند نیز می شده است اما آنچه مسلم است ( فرس ) بعنوان مرکز ثقل ، اکثریت آنان را تشکیل می داده اند . بویژه با توجه به شناخت امام صادق ( ع ) نسبت به تفسیری که پیامبر ( ص ) از آیه شریفه درباره ( فرس ) فرموده است .
در تفسیر گفته خدای سبحان : و آخرین منهم لما یلحقوابهم
خدای عزوجل فرمود :
« اوست آنکه برانگیخت در بین درس نخوانده ها رسولی را از خودشان که آیات خدا را بر آنان می خواند و آنان را پاک می سازد و کتاب و حکمت شان می آموزد اگر چه قبلا در گمراهی آشکاری بودند و افراد دیگری از ایشان که به آنان نپیوسته اند و اوست خدای عزیز و حکیم »
مسلم ، در صحیح خود از ابوهریره روایت کرده که گفت : « ما حضور پیامبر ( ص ) بودیم که سوره مبارکه جمعه نازل شد و حضرت آن را تلاوت فرمود تا رسید به آیه « و آخرین منهم لما یلحقوا بهم » مردی از او سوال کرد ، یا رسول الله : اینان چه کسانی هستند که هنوز بما نپیوسته اند ؟ حضرت پاسخ نفرمود : ابوهریره گفت : سلمان فارسی نیز در بین ما بود پیامبر ( ص ) دست مبارکشان را بر سلمان نهاد و فرمود : بخدایی که جانم در دست قدرت اوست اگر ایمان بستگی به کهکشانها داشته باشد مردانی از این ها ( طرفداران سلمان ) به آن دست خواهند یافت »
در تفسیر علی بن ابراهیم ، ذیل آیه « و آخرین منهم لما یلحقوا بهم » آمده است که : « و افراد دیگری که به آنها نپیوسته اند » یعنی کسانی که بعد از آنان اسلام آورده اند و صاحب مجمع البیان آورده « آنان همه افراد بعد از اصحاب هستند تا روز قیامت ، سپس گفته است که آنان عجم ها و کسانی که به لغت عربی حرف نمی زنند می باشند چون پیامبر ( ص ) به سوی هر کسی که وی را مشاهده کرده و کسانی که بعدا می آیند ، اعم از عرب و عجم برانگیخته و مبعوث شده است بنقل از سعیدبن جبیر و نیز از امام باقر ( ع ) .
مطلق بودن کلمه « و آخرین منهم » اقتضا دارد که شامل همه طبقات و نسلهای بعدی از زمان پیامبر ( ص ) از عرب و غیرعرب می شود ، اما با مقایسه کلمه ( امیین ) و ( آخرین ) بهتر است که بگوییم مراد از ( امیین ) اعراب و از ( آخرین ) افرادی از غیر عرب که اسلام می آورند باشد ، چنانکه بعضی روایات اهل بیت ( ع ) گویای این مطلب است و صاحب کشاف نیز همین مبنا را پذیرفته است .
بنابراین ، پیامبر ( ص ) که آیه شریفه را به ( فرس ) تفسیر نموده است ، در حقیقت منطبق بر مصداق مهمی برای کلمه ( آخرین ) و یا مهم ترین مصداق ، از بین مصادیق آن می باشد ، گرچه صرف تطبیق ، باعث فضل و برتری بیشتر نمی گردد ، اما چون پیامبر ( ص ) آنان را ستوده به اینکه آنان به ایمان و علم و یا اسلام هر چند دور و مشکل باشند نائل خواهند شد و از طرفی رسول خدا ( ص ) در تفسیر هر دو آیه عمدا ، عین گفته خود را تکرار می کنند و زدن آن حضرت بر شانه سلمان فارسی ، دلیل روشنی بر این مدعی است .
در تفسیر کلام خدای بزرگ : بعثنا علیکم عبادا لنا اولی باس شدید
« به بنی اسرائیل اعلام نمودیم در کتاب ، « تورات » که دو بار در زمین فساد و سرکشی بزرگی خواهید کرد ، پس چون وعده یکی از آنها ( فساد ) برسد . بندگانی از خود را که دارای قوت و نیرومندی شگرفی هستند بطرف شما می فرستیم تا در همه جا جستجو کنند و این وعده ای انجام شده است ، سپس پیروزی را مجددا برای شما برگردانیدیم و شما را با امول و فرزندان یاری کردیم و شما را از آنان ( دشمنانتان ) بیشتر و قوی تر گردانیدیم . اگر نیکی نمودید ، برای خودتان و اگر بدی نمودید گریبانگیر خودتان می شود و زمانیکه دیگر وعده آن ( فساد ) آید رویهای شما را بد جلوه دهند تا اینکه داخل مسجد شوند همانگونه که نخستین مرتبه وارد شدند و تا اینکه نابود و تباه کنند آنچه را که بر آن غلبه یافتند تباه کردنی »
در تفسیر نورالثقلین از زوضه کافی پیرامون تفسیر آیه شریفه « بعثنا علیکم عبادالنا اولی یاس شدید » از امام صادق ( ع ) نقل شده است که فرمود :
« آنان کسانی هستند که خداوند تبارک وتعالی قبل از ظهور قائم ( ع ) آنها را بر می انگیزد و آنان دشمنی از آل پیامبر ( ص ) را فرا نمی خوانند مگر اینکه او را بقتل می رسانند »
و عیاشی در تفسیر خود از امام باقر ( ع ) روایت کرده که حضرت آیه شریفه « بعثنا علیکم عبادا اولی باس شدید » را قرائت می کردند ، سپس فرمودند :
« او قائم ( ع ) و یاران اویند که دارای قوت و نیروی زیاد می باشند .»
و در بحارالنوار از امام صادق ( ع ) منقول است که : « حضرت آیه شریفه فوق را قرائت کردند … عرض کردیم فدایت شویم اینها چه کسانی هستند ؟ سپس حضرت 3 مرتبه فرمودند : بخدا سوگند آنان اهل قم هستند ، بخدا سوگند آنان اهل قم هستند ، بخدا قسم آنان اهل قم هستند .»
اما روایاتی که از طریق شیعه و سنی در ستایش ایرانیان و نقش آنان در بدوش کشیدن درفش هدایت اسلام وارد شده ، بسیار است ، از آن جمله :
روایت مربوط به مبارزه با اعراب ، برای بازگشت به اسلام
ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه نقل کرده است که :
« روزی اشعث بن قیس نزد امیرالمومنان ( ع ) آمد و از میان صفوف جماعت گذشت تا خود را به نزدیکی حضرت رساند ، بعد رو به آن بزرگوار کرده و گفت : ای امیر المومنان این سرخ رویان ( ایرانیان ) که اطراف شما را گرفته و نزدیک شما نشسته اند برما چیره شده اند . در این لحظه که حضرت کاملا سکوت فرموده و سرش را بزیر افکنده و با پای خود آرام به منبر می کوبید ( یعنی اشعث چه گفتی ) ناگهان صعصعه بن صوحان که یکی از یاران باوفای حضرت بود گفت : ما را با اشعث چکار ! امروز امیرمومنان ( ع ) درباره اعراب مطلبی را می فرماید که همیشه بر سر زبانها خواهند ماند و فراموش نمی گردد ، سپس حضرت پس از درنگی اندک ، سر را بالا گرفته و فرمود : کدامیک از این شکم پرستان بی شخصیت مرا معذور می دارد و حکم به انصاف می کند ، که برخی از آنها مانند الاغ در رختخواب خود می غلطد و دیگران را از پند آموختن محروم می سازد ! آیا مرا امر می کنی آنان ( ایرانیان ) را طرد کنم ، هرگز طرد نخواهم کرد . چون دراین صورت از زمره جاهلان خواهم بود اما سوگند به خدایی که دانه را شکافت و بندگانش را آفرید حتما شما را برای برگشت مجدد به آئین تان سرکوب می کنند همانگونه که شما آنان ( ایرانیان ) را در آغاز ، برای پذیرش این آئین سرکوب نمودید »
روایت : شیران بی فرار
این روایت را احمد بن حنبل از پیامبر ( ص ) نقل کرده که آن حضرت فرمود : « نزدیک است که خداوند متعال ، اطراف شما را از عجم پرنماید ، آنان چون شیرانی هستند که اهل فرار نیستند طرفهای درگیر و دشمنان شما را می کشند و از غنیمت های شما استفاده نمی کنند »
این روایت را ابونعیم در کتاب خودش به چند طریق از حذیفه و سمره بن جندب و عبدالله بن عمر نقل کرده است ، الا اینکه او بجای عبارت ( از غنائم شما استفاده نمی کنند ) ( استفاده می کنند ) آورده است .
روایت : گوسفندان سیاه و سفید
این روایت را نیز حافظ ابونعیم در کتاب خود به چند طریق از ابوهریره و از مردی از صحابه و از نعمان بن بشیرو معطم بن جبیرو ابوبکر و ابویعلی و حذیفه یمانی از پیامبر ( ص ) نقل کرده است که عبارت حدیث ، از حذیفه می باشد :
« پیامبر ( ص ) فرمود : امشب خواب دیدم گوسفندانی سیاه پشت سرم در حرکتند ، سپس گوسفندان سفیدی به آنها پیوستند ، بطوری که دیگر گوسفندان سیاه را ندیدم ، ابوبکر گفت : این گوسفندان سیاه اعراب هستند که از شما پیروی می کنند و گوسفندان سفید عجم هستند که از شما پیروی می کنند و آنقدر تعداد آنان زیاد می شود که عربها در بین آنها دیده نشده و بشمار نمی آیند ، پیامبر ( ص ) فرمود : درست است که فرشته وحی هم چنین تعبیر کرده است »
در روایات ابونعیم عبارات گوناگونی است که تعبیر ابوبکر در آن ها نیست و در برخی از آن روایات آمده است که پیامبر ( ص ) در خواب دید که گوسفندان سیاهی را آب می دهد که گوسفندان سفید بسیاری نیز بطرف ایشان روی آوردند … تا آخر .
روایت : ایرانیان ، طرفداران اهلبیت
حافظ ابونعیم این روایت را در کتاب یاد شده از ابن عباس نقل کرده و گفته است : « نزد پیامبر ( ص ) صحبت از فارس به میان آمد ، حضرت فرمود : فارس ( ایرانیان ) طرفداران و دوستداران ما اهل بیت هستند »
روایت : عجم ، مورد اعتماد پیامبر
این روایت را نیز ابونعیم در کتاب خویش از ابوهریره روایت کرده که گفت : « نزد پیامبر ( ص ) سخن از موالی و عجم ها بمیان آمد ، حضرت فرمود : سوگند بخدا من بیش از شما ( و یا بیشتر از بعضی از شما ) به آنها اعتماد دارم »
قریب به همین مضمون را ترمذی در کتاب خود آورده ، البته لفظ عجم ها در اینجا اعم از عجم ( ایرانی ) است و شامل غیر عرب از عجم مانند ترکان و غیر آنها نیز می شود .
روایت : آیا مردم ، کسانی جز فارسیان و رومیان اند ؟
ابونعیم در کتاب خود ، این روایت را از ابوهریره نقل کرده که پیامبر ( ص ) فرمود : « امت من آنچه را که امتهای گذشته و نسل های قبل از آنان گرفته اند وجب به وجب و متر به متر خواهند گرفت . گفته شد : یا رسول الله همانگونه که فارس و روم انجام دادند ؟
حضرت فرمود : مردم کدامند غیر از فارس ها و رومیان »
این روایت ، به حقیقتی از تاریخ تمدن اشاره دارد و آن اینکه فرس ( عجم ) و رومیان یعنی غربی ها مرکز ثقل تمدن بشریت را در تاریخ تشکیل می دهند و ما در زمان خود ، شاهدیم که هیچ ملتی مانند فرس ( ایرانیان ) برسر تمدن ، طرف درگیر ، با غربیها نیست .
ایرانیان و آغاز زمینه سازی برای ظهور حضرت مهدی ( ع )
کلیه منابع روایی شیعه و سنی ، پیرامون حضرت مهدی ( ع ) اتفاق نظر دارند که آن بزرگوار بعد از نهضتی مقدماتی که برایش بوجود می آید ، ظهور می کند … و یاران درفش های سیاه ، ایرانی اند که زمینه ساز حکومت آن حضرت و آماده کننده مقدمات فرمانروایی وی می باشند . در این روایات ، اتفاق است که دو شخصیت وعده داده شده ، سید خراسانی و یا هاشمی خراسانی و یاور او شعیب بن صالح هر دو ایرانی هستند … تا پایان روایاتی که مربوط به آنان در منابع شیعه و سنی آمده است .
اما منابع حدیث شیعه علاوه بر ایرانیان ، افراد دیگری را بعنوان زمنه سازان ظهور حضرت مهدی ( ع ) بنام یمنی ها ذکر نموده است چنانکه روایات بیشماری در منابع شیعه وجود دارد که بطور عموم دلالت دارد که قبل از ظهور آن حضرت ، حکومت و یا نیرو و یا نهضتی مبارز و انتقام گیرنده برپا خواهد شد .. مانند این روایتی که می گوید : « او می آید و برای خداوند ، شمشیری است از نیام کشیده شده » البته اگر چنین روایتی وجود داشته باشد .چه اینکه صاحب کتاب « یوم الخلاص » آن را با ذکر پنج منبع نقل کرده است که من این روایت را در منابع نیافتم ، همچنین موارد متعدد دیگری که برای آنها هم منابعی را ذکر نموده است ! خداوند به ما دقت و امانت در نقل روایات را عنایت فرماید … و مانند روایت ابان بن تغلب از امام صادق ( ع ) که گفت شنیدم ، حضرت می فرمود :
« هنگامیکه درفش حق برافراشته می گردد شرقی ها و غربی ها آن را لعن و نفرین می کنند ! آیا می دانی برای چه ؟ عرض کردم خیر . حضرت فرمود : برای آنچه را که مردم با آن روبرو می شوند از اهل بیت و فرزندان آن حضرت پیش از ظهور وی »
این روایات دلالت دارد که اهل بیت آن حضرت ، از بنی هاشم اند و پیروان وی ، غرب و شرق را خشمگین و ناراحت کرده اند ، آنها ( دشمنان ) زمانیکه با نهضت ظهور حضرت مهدی ( ع ) روبرو می شوند برای آنان مصیبتی بس بزرگ است که در اثر آن اعصابشان را از دست می دهند و روایتی که قبلا از روضه کافی در تفسیر آیه شریفه « بعثنا علیکم عبادا لنا اولی باس شدید » از امام صادق ( ع ) نقل شد حضرت فرمود :
« گروهی را که خداوند پیش از ظهور قائم برمی انگیزد ، هیچ دشمنی را از آل پیامبر ( ص ) فرا نمی خوانند مگر اینکه او را بقتل می رسانند »
و سایر روایاتی که دلالت دارد ، مهیا شدن مقدمه و زمینه برای ظهور آن حضرت ، با نیروی نظامی و تبلیغاتی جهانی است و چنانکه در برخی روایات آمده است بگونه ای است که « نام او برسر زبانهاست »
بنابراین ، مربوط به مقدمات ظهور ، به سه دسته تقسیم می شود :
الف – روایات مربوط به روی کارآمدن یاران درفش های سیاه که شیعه و سنی برآن اتفاق دارند .
ب – روایات مربوط به حکومت یمنی که فقط در منابع شیعه وارد شده است ، البته شبیه این روایات ، احادیثی در برخی از منابع سنت است مبنی بر ظاهر شدن یمنی پس از ظهور حضرت مهدی ( ع ) .
ج – روایاتی که حاکی از ظاهر شدن و روی کارآمدن زمینه سازان ظهور آن بزرگوار است ، بی آنکه آنها را مشخص نماید … اما بزودی متوجه خواهید شد که این روایات بطور عموم دلالت بر یاران ایرانی و یمنی آن حضرت دارد که زمینه ساز حکومت وی هستند .
اما روایات ، زمان روی کارآمدن حکومت یمنی ها را مشخص نموده است که در همان سال ظهور حضرت و همزمان با خروج سفیانی از سرزمین شام و یا نزدیک خروج سفیانی که دشمن و مخالف حضرت است ، چنانکه خواهید دانست .
اما حکومت زمینه سازان ایرانی ، به دو مرحله مشخص تقسیم میشود :
مرحله اول ، آغاز نهضت آنان بوسیله مردی از قم ، کسی که حرکتش سرآغاز امر ظهور حضرت مهدی ( ع ) است ، چه اینکه روایات گویای این است که « آغاز نهضت آن حضرت از ناحیه مشرق زمین است »
مرحله دوم ، ظاهر شدن دو شخصیت مورد نظر ، در بین آنان به نام سید خراسانی و فرمانده نیروهای آن حضرت و جوان گندمگونی که نام وی در روایات ، شعیب بن صالح ضبط شده است .
چنانکه می توان ، نقش ایرانیان زمینه ساز را با توجه به پیشامدها و حوادثی که ذکر آنها در اخبار آمده است نیز ، به چهار مرحله تقسیم نمود :
مرحله اول : از آغاز نهضت آن توسط مردی از قم تا ورودشان در جنگ .
مرحله دوم : داخل شدن در جنگی طولانی ، تا اینکه خواسته های خویش را بر دشمن تحمیل می کنند .
مرحله سوم : رد کردن خواسته های نخستین خود که اعلام کرده بودند و بپاشدن قیام همه جانبه آنان .
مرحله چهارم : سپردن پرچم اسلام بدست توانای حضرت مهدی ( ع ) و شرکت جستن آنها در نهضت مقدس آن حضرت .
در برخی از روایات ، آمده است که ظاهر شدن خراسانی و شعیب در اثنای جنگ ایرانیان بوقوع می پیوندد ، بگونه ای که آنها با توجه به طولانی شدن نبرشان با دشمن ، خودشان سید خراسانی را بعنوان سرپرستی امور اجتماعی و سیاسی خود برمی گزینند گرچه وی از پذیرفتن این منصب خرسند نیست ، اما آنها او را سرپرست خود قرار می دهند ، سپس سید خراسانی ، شعیب بن صالح را بفرماندهی نیروهای مسلح خویش برمی گزیند .
در تعدادی از روایات ، زمان آخرین مرحله زمینه سازی آنان که متصل به ظهور حضرت مهدی ( ع ) است مشخص گردیده که شش سال خواهد بود . این برهه ، مرحله شعیب خراسانی است ، از محمدبن حنیفه نقل شده است که فرمود :
« درفش های سیاهی از بنی عباس و پس از آن درفش های سیاه دیگری از خراسان خراسان خروج می کنند که حاملان آنها کلاه سیاه و لباس سفید برتن دارند ، پیشاپیش آنان مردی است که وی را صالح بن شعیب بن صالح می نامند او از قبیله بنی یمنم است آنان نیروهای سفیانی را شکست داده و در بیت المقدس فرود می آیند تا مقدمه حکومت حضرت مهدی ( ع ) را فراهم آورند ، تعداد سیصد تن دیگر از شام به او می پیوندند ، فاصله خروج او تا تقدیم زمام امور را به حضرت مهدی ( ع ) هفتادو دو ماه می باشد »
در مقابل این احادیث ، روایات دیگری است که می گوید ، ظاهر شدن خراسانی و شعیب ، مقارن و همزمان ، ظاهر شدن یمنی و سفیانی است از امام صادق ( ع ) روایت شده است که فرمود :
« خروج خراسانی و سفیانی و یمنی در یک سال و یک ماه و یک روز واقع می شود ، درفش یمنی در بین این پرچمها از همه هدایت گر است ، زیرا وی مردم را به حق دعوت می کند »
و از امام باقر ( ع ) منقول است که فرمود :
« خروج سفیانی و یمنی و خراسانی در یک سال ویک ماه و یک روز است مانند نظم و ترتیب دانه های تسبیح که یکی بعد از دیگری است جنگ از هر طرف روی می آورد . وای بر کسانی که در مقابل آنان بایستند در میان آن درفش ها ، پرچم یمنی هدایت گرتر است ، آن درفش حق است و شما را بسوی صاحبتان ( مهدی ( ع ) ) دعوت می کند . »
ظاهرا ، مراد از خروج این سه نفر به ترتیب ، مانند دانه های تسبیح ، با اینکه در یک روز واقع می شود این است که انگیزه های خروج آنها با یکدیگر ارتباط سیاسی دارد . البته آغاز خروج آنان در یک روز است ، اما ترتیب جنبش آنان و استحکام امورشان مانند بهره های تسبیح ، یکی پس از دیگری واقع می شود .
بعلاوه روایت هفتاد و دوماه اگرچه قابل قبول است . چون به طرق زیادی از محمد بن حنیفه نقل شده است و روایات ، گویای این است که وی دارای نوشته ای از پدر بزرگوارش حضرت علی ( ع ) بوده که حضرت آن را از گفتار پیامبر ( ص ) نوشته بوده و در آن حوادث و پیش آمدهای آینده بوده ، بلکه بنا به گفته برخی از روایات ، در آن نوشته ، نام تمام فرمانروایان حاکم بر مسلمانانها ، تا روز قیامت ذکر شده بوده و آن را فرزندش ابوهاشم از وی به ارث برده و نام کسانی را که از عباسیان حکومت خواهند کرد به اطلاع آنان رسانده است ..
اما با این همه ، آنچه که در مساله خرسانی و شعیب بهتر بنظر می رسد ، رویاتی است که می گوید خروج خرسانی و شعیب همزمان خروج سفیانی و یمنی است ، چون این روایات ، منتسب به امامان ( ع ) می باشد و سندش محکم تر است ، بلکه در این روایات احادیث صحیح السندی نیز مانند روایت ابوبصیر از امام باقر ( ع ) وجود دارد .
در هر صورت ، این مرحله از حکومت زمینه سازان دولت حضرت ، چنانچه ما هم ترجیح دادیم ، سال قبل از ظهور وی و یا احتمال اینکه شش سال باشد و در هر حال آخرین مرحله حکومت آنهاست ، اما آنچه مشکل بنظر می رسد ، شناخت مرحل دیگر دولت آنها قبل از آخرین مرحله آن است و اینکه فاصله بین آغاز حکومت آنان بواسطه مردی از قم و بین خروج سید خراسانی و شعیب چقدر است ؟ … این در حقیقت بخشی مفقود از سلسله روایات مربوط به ایرانیان است که من در روایات ندیدم چه اندازه بوده است . آری در برخی از روایات ، اشاره هایی در این زمینه وجود دارد که بعد از بیان مهم ترین روایات مربوط به حکومت آنان ، خواهد آمد .
روایت : آغاز حکومت مهدی ( ع ) از ایران
از جمله آن روایات ، حدیثی است که صراحت دارد ، آغاز نهضت حضرت مهدی ( ع ) از ناحیه مشرق خواهد بود از امیر مومنان ( ع ) نقل شده است که فرمود :
« آغاز ظهور او از مشرق است ، زمانیکه این امر پیش آمد ، سفیانی خروج می کند »
و از طرفی آنچه که علماء بر آن اتفاق دارند و در روایات به نحو تواتر وارد شده این است که ظهور آن حضرت از مکه است ، بنابراین باید مراد از گفته امیرمومنان ( ع ) که فرمود : « آغاز نهضت او از ناحیه مشرق است » یعنی آغاز و شروع نهضت وی از مشرق ، یعنی ایران است . و همچنین دلالت دارد که آغاز نهضت آن حضرت ، قبل از خروج سفیانی بوده و فاصله بین آغاز امر او و خروج سفیانی ، مدتی نه کوتاه و نه طولانی است . زیرا در روایت ، نهضت حضرت بر خروج سفیانی ، با «واو » عطف شده است نه « فاء » و « ثم » که دلالت بر فاصله داشته باشد ، بلکه می توان گفت این روایت ، اشاره به نوعی ارتباط سببی بین آغاز امر زمینه سازی برای دولت حضرت مهدی ( ع ) از سرزمین ایران و بین خروج سفیانی دارد ، توجه داشتید که جنبش سفیانی صرفا واکنشی است جهت رویارویی با موج فزاینده نهضت اسلامی که زمینه ساز مقدمه قیام آن حضرت می باشد .
روایت : امت محمد ( ص ) ، و حکومت مردی از اهلبیت
روایتی را که ابوبصیر از امام صادق ( ع ) نقل کرده نیز از جمله روایات در این زمینه است ، حضرت فرمود :
« ای ابوبصیر امت پیامبر ( ص ) تا زمانیکه خاندان فلان برمسند حکم هستند هیچگاه به گشایشی نخواهند رسید تا آنکه فرمانروایی آنان منقرض شود ، با تمام شدن آن ، خداوند آن را به مردی از اهل بیت ارزانی می دارد که روش او براساس تقوی و عمل وی هدایت گر مردم است . در مقام قضاوت و حکم بر مردم ، اهل رشوه نیست . بخدا سوگند من او و نام او و پدرش را می دانم آنگاه ، آن مرد تنومند و کوتاه اندام که دارای علامت خال بر صورت و دو نشانه دیگر بر پوست بدن دارد می آید ، او پیشوایی عادل است که حافظ و نگاهبان آنچه که نزد او ودیعه گذاشته شده است می باشد ، دنیا را پر از عدل و داد می نمایند آنگونه که بدکاران آن را پر از ظلم و جور کرده اند »
این روایت قابل توجهی است ولی متاسفانه بخش پایانی آن ناقص است ، این روایت را صاحب بحار از کتاب « اقبال » سیدبن طاووس نقل کرده است که صاحب اقبال در کتابش ص 599 بیان داشته است که این روایت را در سال 362 در کتاب « ملاحم » بطائنی دیده است و از آن کتاب این روایت را نقل کرده اما ناتمام ، و در پایان گفتارش گفته است « سپس تمام روایت را نقل کرده است » حال آنکه کامل نقل نکرده است ، بطائنی از یاران امام صادق ( ع ) بوده و نسخه کتاب وی نایاب است البته ممکن است در کتابهای خطی ناشناخته در اطراف و اکناف کشورهای اسلامی ما در کتابخانه ها وجود داشته باشد .
روایت دلالت دارد که سید بزرگواری از ذریه اهل بیت ( ع ) پیش از ظهور حضرت قائم ( ع ) حکومت می کند و مقدمات دولت آن حضرت را فراهم می نماید ، مردم را متوجه تقوا و پرهیزکاری می نماید و طبق احکام اسلام عمل می کند ، وی اهل سازش و رشوه گیری نیست ، این سید که ذکر آن در روایت آمده احتمال دارد مراد از او امام خمینی باشد .
اما جمله خاندان فلان که امام فرمود : « تا زمانیکه خاندان فلان برسر کار باشند »
ملازمه ندارد که مراد از آنها بنی عباس باشند آنگونه که سید بن طاووس فهمیده است ، همینطور در سایر روایاتی که امامان ( ع ) در آنها تعبیر به فلان و آل فلان نموده اند ، البته گاهی منظور امامان ( ع ) از این تعبیر ، بنی عباس و گاهی خاندانهایی است که قبل از ظهور حضرت مهدی ( ع ) فرمانروائی می کنند ، مثلا روایات متعددی که بازگو کننده اختلاف بین خاندان فلان و آل فلان ، از حکام حجاز است وجود دارد که آنان بر شخص فرمانروایی از خودشان اتفاق نظر پیدا نمی کنند و بین قبیله ها ایجاد اختلاف می شود ، آنگاه حضرت مهدی ( ع ) ظهور می کند و مانند روایتی که از امیرمومنان علی ( ع ) روایت شده است که حضرت فرمود :
« آیا خبر ندهم شما را به پایان سلطنت خاندان فلان ؟ عرض کردیم آری ای امیرمومنان ، فرمود : کشته شدن بیگناهی در سرزمین حرم از قبیله قریش ، سوگند به خدایی که دانه را شکافت و موجودات را هستی بخشید بعد از پانزده شب دیگر ، سلطنتی برایشان نخواهد بود »
و غیر از این روایت ، روایات متعدد دیگری که اختلاف بین بنی فلان و یا بهلاکت رسیدن فرمانروای ظالمی از آنان را بیان کرده است و اینکه پس از آن سفیانی خروج خواهد کرد و یا ظهور حضرت مهدی ( ع ) بوقوع می پیوندد و یا اینکه بیانگر برخی از نشانه ها و پیشامدهای نزدیک ظهور آن حضرت است … بنابراین باید این روایت را به غیر بنی عباس تفسیر نمود زیرا صدها سال پیش ، حکومت و فرمانروایی آنها سپری شده است .
بلکه روایاتی که به صراحت از بنی عباس نام برده است ، حتما باید مورد بررسی و دقت قرار گیرد . چه اینکه این روایات از امامان ( ع ) با عبارت « فرزندان فلان » و « خاندان فلان » وارد شده است و شخص راوی آن را بلفظ بنی عباس روایت کرده به این اعتقاد که مراد از گفته امام ( ع ) از « فرزندان فلان » ، بنی عباس می باشد .
گاهی در روایات ظهور ، تفسیر به بنی عباس صحیح است زیرا مراد از ذکر نام آنها ، روش آنان است که در نقطه مقابل امامان ( ع ) بوده است ، نه اینکه مراد شخص آنها و فرزندان و یا ذریه آنان باشد … البته به ندرت نیاز به چنین تفسیری پیدا می کنیم زیرا در اغلب روایات تعبیر به فرزندان و خاندان فلان شده است .
به هر حال ، منظور از خاندان فلان در روایت مورد بحث که فرمود : « تا زمانیکه خاندان فلان برمسند حکم باشند ، تا اینکه فرمانروایی آنان منقرض شود ، با تمام شدن آن خداوند آن را برمردی از اهل بیت قرار می دهد » حکام ظالم وستم پیشه ، غیر از بنی عباس است که سید موعود ، بعد از آنان ظاهر می شود و قبل از ظهور حضرت مهدی ( ع ) با عدالت حکمرانی می کند .
اما لفظ « آنگاه ، آن مرد تنومند کوتاه اندام که دارای علامات خال بر صورت و دو نشانه دیگر بر پوست بدن دارد ، پیشوایی است عادل » حکایت از این دارد ف بعد از آن سید کسی خواهد آمد که مفهوم آن این است که آن شخص حضرت مهدی ( ع ) است و هم اوست که دارای این نشانه هاست ، چنانکه در اوصاف حضرت آمده است . اما صفت « مرد تنومند کوتاه قد » بر آن حضرت تطبیق نمی کند . زیرا در مجموعه رویات ، آن حضرت بلندقامت و موزون یاد شده است ، بعید نیست که یک بخش و یا بیشتر از این روایت ، در اثر نقل سید بن طاوس و یا دیگری از راویان ، افتاده باشد . و این مرد تنومند و کوتاه اندام ، بعد از سید مورد نظر می آید و برخی از صفات دیگرش از روایت افتاده است ، بدین سان نمی توانیم ، اتصال زمان این سید مورد نظر به زمان ظهور حضرت مهدی ( ع ) ، از این روایت استفاده کنیم .
روایات مربوط به قم ، و مرد موعود این شهر
از زمره روایات ظهور ، بپاخاستن مردی از قم و یاران وی می باشد ، از امام کاظم ( ع ) روایت شده است که فرمود :
« مردی از قم ، مردم را به سوی خدا دعوت می کند ، افرادی گرد او جمع می شوند که قلب هایشان همچون پاره های آهن ستبر است که بادهای تند حوادث ، آنان را نمی لغزاند ، از جنگ خسته نشده و نمی ترسند اعتماد آنان برخداست و سرانجام کار از آن پرهیزکاران است » و همچنین مطالب بعد از آن مربوط به قم است .
نکته قابل توجه این است که ، امام ( ع ) در روایت ، تعبیر به « مردی از قم » نموده و نفرموده است از اهل قم ، می توان این جمله را برامام خمینی تطبیق داد . چه اینکه اهل خمین و ساکن قم می باشند و به اینکه بادهای تند کینه توزی دشمنان و یا جنگ و درگیریها که برای وی و طرفدارانش پیش می آید ، همچنان مقاوم می ایستند و مبارزه می کنند و هیچ تزلزلی به خود راه نمی دهند .
روایت ، زمان وجود این مرد را که به آن بشارت داده شده است مشخص نکرده است اما در تاریخ قم و ایران چنین شخصیت و یارانی دارای این صفات برجسته ، قبل از امام خمینی و طرفدارانش بی سابقه بوده است … البته احتمال اینکه این روایت ناقص باشد وجود دارد و یا اینکه بمناسبتی ، امام آن را فرموده اند ، همین روایت را صاحب بحارالنوار ، از کتاب تاریخ قم نوشته حسن بن محمد بن الحسن قمی که هزار سال پیش آن را تالیف نموده است نقل کرده که متاسفانه نسخه آن کتاب یافت نمی شود .
گاه گفته می شود : درست است که در تاریخ قم و ایران ظاهر شدن چنین مرد وعده داده شده ای را با یارانی دارای این صفات برجسته ، کسی سراغ نداشته است … اما دلیلی هم نداریم که این روایت ، منطبق بر امام خمینی و طرفداران وی می باشد شاید منظور مرد دیگر و یاران دیگری باشد که در عصر و زمان ما ظاهر خواهند شد و یا اینکه بعد از مدتی طولانی و یا کوتاه خواهند آمد ..
پاسخ : آری درست است که در روایت ، آنگونه که بیان کردیم زمان این پیشامد مشخص و روشن نشده است اما مجموعه صفاتی که در روایت آمده ، بعلاوه آنچه که در روایات متعدد دیگر ، امام خمینی و یاران وی می باشند … بنابراین اگر پیامبر ( ص ) و امامان ( ع ) به حادثه و پیشامدی خبر دادند که منطبق بر وضع موجود باشد ، معقول نیست که از آن چشم پوشی نموده و آن را برقضیه و حادثه ای مشابه آن و یا واضح تر ، که وعده پیامبر ( ص ) و اهل بیت او بر آن منطبق شود ، حمل نمائیم .
صاحب بحارالا نوار دو روایت را از امام صادق ( ع ) که بیان کننده آینده شهر قم و نقش مکتبی آن پیش از ظهور حضرت مهدی ( ع ) می باشد آورده است .
روایت اول بیان می دارد :
« خداوند بوسیله شهر کوفه بر سایر شهرها استدلال می کند ، همچنین به مومنان آن شهر بر سایر مومنین و به شهر قم بر سایر شهرها و بواسطه اهل قم بر جهانیان اعم از جن و انسان ، خداوند متعال اهل قم را مستضعف فکری قرار نداده بلکه همواره آنان را موفق و تایید کرده است و سپس فرمود : دینداران در این شهر در مضیقه زندگی می باشند اگر غیر این باشد مردم به سرعت به آنجا روی می آورند و آنجا خراب می گردد و اهل آن تباه می شوند و آنگونه که باید نمی تواند بر سایر سرزمین ها حجت باشد ، زمانیکه موقعیت قم بدینجا برسد آسمان و زمین آرامش ندارد و ساکنان آنها لحظه ای باقی نمی مانند و بلا و گرفتاری از قم و اهل آن دفع گردیده است ، بزودی زمانی خواهد رسید که قم و اهل آن حجت برمردم خواهند بود و این در زمان غیبت قائم ما و ظهور وی می باشد . اگر چنین نباشد زمین اهل خودش را فرو می برد ، فرشته های الهی مامور دور نمودن بلاها از این شهر و اهل آن می باشند هر ستمگری که درباره آنان اراده بد داشته باشد ، خداوند درهم کوبنده ستم پیشگان ، او را درهم می شکند و یا به گرفتاری و مصیبت و یا دشمنی ، مبتلا می گرداند ، خداوند متعال نام قم و اهلش را در زمان فرمانروایی ستمگران از یاد آنان می برد آنگونه که آنها یاد خدا را فراموش کردند » .
و روایت دوم می گوید :
« بزودی شهر کوفه از مومنان خالی می گردد و بگونه ایکه مار در جایگاه خود فرو می رود علم نیز این چنین از کوفه رخت برمی بندد و از شهری بنام قم آشکار می شود و آن سامان معدن فضل و دانش می گردد بنحویکه در زمین کسی در استضعاف فکری بسر نمی برد حتی نوعروسان در حجله گاه خویش . و این قضایا نزدیک ظهور قائم ما بوقوع می پیوندد ، خداوند سبحان ، قم و اهلش را برای رساندن پیام اسلام ، قائم مقام حضرت حجت می گرداند اگر چنین نشود زمین اهل خودش را فرو نمی برد و در زمین حجتی باقی نمی ماند ، دانش از این شهر به شرق و غرب منتشر می گردد ، بدین سان بر مردم اتمام حجت می شود و یکی باقی نمی ماند که دین و دانش به وی نرسیده باشد آنگاه قائم ( ع ) ظهور می کند و ظهور وی باعث خشم و غضب خداوند بر بندگان می شود : زیرا خداوند از بندگانش انتقام نمی گیرد مگر بعد از آنکه آنان وجود مقدس حضرت حجت را انکار نمایند »
از این دو روایت ، چند امر روشن می شود :
الف – اینکه این دو روایت نقل به معنی شده اند ، بعلاوه در آنها اندکی تقدیم و تاخیر است اما آنچه که مهم است معنایی است که این دو روایت در بردارند .
ب – از این روایتها استفاده می شود ، که نقش مذهبی شهر کوفه در دانش و پیروی از اهل بیت ( ع ) نقشی مهم و بزرگ بوده ، اما در آستانه ظهور حضرت مهدی ( ع ) مضمحل شده و از بین می رود ، البته کوفه شامل نجف نیز می شود زیرا نام اصلی آن نجف بوده است بلکه گاهی مراد از کوفه عراق عنوان شده است چنانکه ما در جای خودش بیان کردیم ، اما نقش مذهبی شهر قم همچنان ادامه دارد . و نزدیک ظهور حضرت از عظمت بیشتری برخوردار می گردد ،چنانکه دوفقره از روایت به این معنی اشاره دارد : « و این همه ، در زمان غیبت قائم ما و ظهور وی می باشد » و « و این قضایا نزدیک ظهور قائم ما خواهد بود »
ج – نقش برجسته اعتقادی و ایدئولوژیکی شهر مقدس قم ، در آن زمان مخصوص ایران و یا شیعیان تنها نیست . بلکه نقشی است جهانی که حتی غیر مسلمانان را نیز در برمیگیرد « و بزودی زمانی خواهد رسید که قم و اهلش حجت بر مردم خواهند بود » « ویکی باقی نمی ماند که دین و دانش به وی نرسیده باشد » این بدان معنا نیست که دانش و مذهب ، از این شهر به فرد فرد مردم جهان می رسد ، بلکه بدین معناست که ندای اسلام و مطرح شدن آن ، طوری به جهانیان می رسد که اگر کسی سعی در دست یابی به مقررات و دستورات اسلام داشته باشد ، برای وی امکان پذیر خواهد بود .
البته چنین نقش تبلیغاتی مهمی برای شهر قم ، بستگی به برپائی حکومتی دارای دستگاههای تبلیغاتی داشته ، بلکه متوقف بر مبارزات با سرکشان جهان استکبار دارد که این خود باعث رسیدن صدای اسلام از قم به جهانیان می شود .
د – این نقش بزرگ فرهنگی برای شهر قم ، سبب کینه توزی و دشمنی استکبار جهانی نسبت به این شهر می گردد ، یعنی نسبت به مطرح شدن اسلام از این شهر ، این دشمنی با اسلام علت انتقام گرفتن خداوند از مستکبران ، بدست توانای حضرت مهدی ( ع ) می شود ، چرا که با دشمنی حجت بر مردم تمام شده است و ایجاد گرفتاری توسط دشمنان ، از جنبه جهل آنان نسبت به اسلام نیست ، بلکه دشمنی و خصومت آنان ، صرفا کینه توزی و مخالفت با اسلام می باشد .
قابل توجه است آنچه که در این دو روایت گفته شده در کوفه و عراق محقق شده است و در قم و ایران ، در آستانه تحقق است و در حقیقت قم و ایران برملتهای مسلمان وسایر ملل جها حجت هستند . حتی اگر قائل شویم که ایجاد چنین آگاهی که در این دو روایت آمده است در بین ملتهای جهان ، ده ها سال بطول انجامد ، بازهم شکستی نیست که برخی از آن مقدمات آغاز شده است . اما عبارت حدیث که « نزدیک ظهور قائم ما » است ، دلیل بر ای است که بین تحقق چنین موقعیت جهانی برای شهر قم و بین ظهور حضرت مهدی ( ع ) فاصله چندانی نیست .
روایت : اهل مشرق و پرچمهای سیاه
این حدیث در منابع شیعه وسنی وارد شده است و بعنوان روایت درفش های سیاه و روایت اهل مشرق و روایت آنچه را که اهل بیت پیامبر ( ص ) بعد از وی با آن روبرو می شوند ، شناخته شده است از طرفی آن را منابع گوناگون از عده ای از صحابه با اندکی تفاوت ، در بین الفاظ و فقرات آن نقل کرده اند . برخی دیگر از روایات بخش هایی از آن را روایت کرده و تعدادی از آن منابع تصریح نموده اند که راویان این خبر همه ، ثقه هستند .
قدیمی ترین منابع حدیث اهل سنت که این روایت و یا بخشی از آن را نقل کرده اند ، عبارتند از :
ابن ماجه در سنن خود ج 2 ص 518 و 269 و حاکم در مستدرک ج 4 ص 464 و 553 و ابن حماد در نسخه خطی خود « فتن » ص 84 و 85 و ابن ابی شیبه در مصنف خود ج 15 ص 235 و دارمی در سنن خود ص 93 متاخرین آنها این روایت را از آنان نقل کرده اند . و شاید روایتی را که عده ای از صاحبان صحاح ، مانند ابن ماجه و احمد بن حنبل و دیگران نقل کرده اند که « گروهی از مشرق زمین خروج می کنند و مقدمات حکومت حضرت مهدی را فراهم می نمایند » بخشی از همین روایت باشد .
اینک عین عبارت حدیث به نقل از مستدرک حاکم :
از عبدالله بن مسعود نقل شده است که گفت : حضور پیامبر ( ص ) رسیدیم ، حضرت با رویی گشاده و غرق از سرور و شادی با ما روبرو شد ، آنچه را که از حضرت سئوال کردیم پاسخ دادند ، اگر ما ساکت می شدیم آن حضرت شروع به سخن می نمود تا اینکه گروهی از جوانان بنی هاشم گذارشان از آنجا افتاد و امام حسن و امام حسین ( ع ) در بین آنان بودند ، تا چشم حضرت به آنها افتاد ، در پی آنان افتاد و دو چشمان آن حضرت پر از اشک گردید . عرض کردیم : ای رسول خدا ، همواره چیزی در چهره ات می بینیم که ما را ناراحت می سازد ، حضرت فرمود : « ما خانواده ای هستیم که خدای سبحان آخرت را بر دنیا ، برای ما اختیار فرموده است ، بزودی بعد از من ، اهل بیتم در شهرها و سرزمین ها پرکنده و آواره خواهند شد ، تا اینکه درفش هائی سیاه از مشرق زمین به اهتزاز درآید که حق را می طلبند ، اما حقوقشان را اداء نمی کنند ، آنان دست از حق برنمی دارند ، اما اجابت نمی شود دیگر بار درخواست می کنند ، به آنان اعتناء نمی شود ، در این صورت ، دست به مبارزه زده و به پیروزی دست می یابند ، هرگاه کسی از شما و یا ذریه شما آن زمان را درک کرد باید به پیشوای از اهل بیت من بپیوندد اگر چه با دشواری ، بر روی برف سینه خیز برود ، آنها درفش های هدایتند که آنها را بدست مردی از اهل بیت من می سپارند ، که نام وی مانند نام من و نام پدرش نام پدرم می باشد ، او مالک زمین می گردد و آن را پر از عدل وداد می کند آنگونه که از جور و ستم پر شده است »
اما در منابع روایتی ما ، این حدیث را سیدبن طاوس در کتاب ملاحم و فتن ص 30 و 117 و مجلسی در بحار ج 51 ص 83 از اربعین حافظ ابونعیم ، روایت بیست و هفتم ، مربوط به آمدن حضرت مهدی ( ع ) از ناحیه مشرق و مشابه این را در بحار ج 52 ص 243 از امام باقر ( ع ) روایت کرده است که فرمود :
« گوئیا می بینم گروهی از مشرق زمین خروج می نمایند و طالب حق اند اما حق اند اما آنها را اجابت نمی کنند ، مجددا برخواسته هاشان تاکید دارند ، اما مخالفان نمی پذیرند وقتی چنین وضعی را مشاهده می کنند شمشیرها را بدوش کشیده در مقابل دشمن می ایستند اینجاست که پاسخ مثبت می گیرند اما این بار ، خودشان نمی پذیرند تا اینکه همگی قیام می کنند .. و درفش هدایت را جز به دست توانای صاحب شما ( حضرت مهدی ( ع ) ) به کسی دیگر نمی سپرند ، کشته های آنان شهید محسوب می شوند اما اگر من آن زمان را درک می کردم ، خویشتن را برای یاری صاحب این امر نگه می داشتم »
از این روایت ، با تعبیرات مختلف آن چند امر استفاده می شود :
اول : اینکه این روایت متواتر اجمالی است ، آنچه در این روایت مضمون عمده آن را تشکیل می دهد ، خبردادن پیامبر اسلام ( ص ) به مظلومیت اهل بیتش بعد از خودشان است و تنها امتی که حق آنان را استیفاء می کنند کسانی هستند که از مشرق بپا خاسته و مقدمه حکومت جهانی پیشوای خود حضرت مهدی ( ع ) را مهیا می نماید ، در پی به قدرت رسیدن همین افراد است که امام ( ع ) ظهور می کند و آنان درفش خود را تسلیم آن حضرت می نمایند ، خداوند بوسیله وجود مقدس وی ، اسلام را به جهانیان معرفی می کند ، او زمین را پر از عدل و داد می کند .
دوم : مراد از اینکه گروهی از مشرق خروج می کند و دارای درفش های سیاه اند . ایرانیان می باشند ، این مسئله مورد اتفاق همه صحابه که این روایت وغیر آن را نقل کرده اند و نزد تابعین که روایت را از صحابه دریافت نموده اند می باشد و همچنین مورد اتفاق نظر کلیه مولفان بعد از آنان در خلال قرون گذشته بوده است ، بگونه ای که ماجرای خروج و آمدن این افراد ، در آن زمان امری کاملا روشن و ثابت بوده است َ، از این رو یک نفر هم از آنان اشاره نکرده به اینکه ، مراد از این گروه مثلا اهل ترکیه و یا هند و یا جاهای دیگری غیر از ایران باشد .. بلکه عده ای از راویان و مولفان تصریح کرده اند که آنان ایرانیان هستند حتی نام خراسانیها در تعدادی از فقرات و عبارت هایی که از حدیث ، نقل شده وارد شده است ، چنانکه در روایت مربوط به درفش های خراسان خواهد آمد .
سوم : نهضت و قیام آنان که با دشمنی جهانیان و نبردی که در آن پیروز می شوند ، روبرو خواهد شد و بعد از آن حضرت مهدی ( ع ) ظهور می کند .
چهارم : برهر فرد مسلمان و نسل معاصر آنان واجب است که به یاری آنان برخیزند هرچند که در شرائط دشواری بسربرند حتی اگر قرار باشد که برای یاری آنان روی یخ و برف راه رفته و حرکت نماید .
پنجم : اینکه درفش آنان پرچم هدایت است یعنی : حکومت و دولت آنان ماهیتی دینی و صحیح دارد ، عملکرد واهدافی که دنبال می کنند با احکام اسلام و اهداف مقدس آن هماهنگ است بگونه ای که اگر مسلمانی با آن همکاری کند به وظیفه شرعی خود عمل نموده و تکلیف از او ساقط است .
ششم : این روایت از آینده و غیب خبر می دهد و یکی از معجزه های دال بر نبوت نبی اکرم ( ص ) می باشد . به این دلیل که آنچه را آن بزرگوار راجع به مظلومیت اهل بیتش ( ع ) و آوارگی و پراکندگی آنان در چهار گوشه جهان اطلاع داده است در طول قرون گذشته محقق شده است تا جایی که ما خاندانی را در طول تاریخ و در سطح جهان سراغ نداریم که مانند اهل بیت پیامبر ( ص ) و فرزندان حضرت علی ( ع ) و فاطمه ( ص ) با تبعید و آوارگی مواجه شده باشند .
مطالب مرتبط