دانلود مقاله شیوه و روش تبلیغی پیامبر تحقیق شیوه های تبلیغی پیامبر شیوه تبلیغی پیامبر روش تبلیغی پیامبر روش های تبلیغی پیامبر پیامبران تبلیغی اسامی پیامبران تبلیغی نام پیامبران تبلیغی پیامبران تبلیغی و تشریعی گروه تبلیغی پیامبر اعظم تبلیغ پیامبران تبلیغ پیامبر
فهرست مطالب
بخش اول : مرحلهبندى تبلیغ وبهرهبردارى از فرصتها و موقعیتها۳
فصل اول: زمانبندى مراحل مختلف دعوت۴
۱دعوت مخفى و انفرادى ۴
۲ مرحله انذار عشیره با نزول آیه أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الأَقْرَبِینَ ۵
۳ مرحله دعوت آشکار و همگانى۵
فصل دوم: شروع دعوت از خانواده و نزدیکان۶
فصل سوم: گسترش دعوت بر اساس شرایط۷
فصل چهارم: بر پا نمودن پایگاههاى تبلیغى۹
فصل پنجم: هجرت۱۰
فصل ششم: اخذ بیعت از یاران۱۱
بخش دوم : مدارا و نرمش در برخورد و معاشرت۱۳
فصل اول:پاسخ آرام به شبههها و تهمتها۱۴
فصل دوم: مرونت و آسانگیرى در مسایل شخصى۱۵
فصل سوم:ارتباط صمیمى با همگان۱۷
فصل چهارم: تحمل ایذاى مشرکان و حتى مسلمانان۱۹
بخش سوم: ابراز محبت و جلب اعتماد۲۱
فصل اول: اعطاى بخشش و هدیه به افراد و قبایل۲۲
فصل دوم: خوشبینى به مؤمنان۲۲
فصل سوم: عفو و گذشت زاید الوصف۲۳
فصل چهارم: مشورت با مؤمنان۲۵
فصل پنجم: ترویج فرهنگ اخوت۲۷
فصل ششم: مواسات و کمک به هر نحو ممکن۲۸
بخش چهارم: هماهنگى با مخاطبان در معیشت۲۹
فصل اول: ساده زیستى۳۰
فصل دوم: پرهیز از تکلّف و تشریفات۳۰
بخش پنجم: ادب و احترام وافر دربرابر مردم۳۲
فصل اول: احترام به کودکان۳۳
فصل اول: احترام به همه اقشار و طبقات۳۴
پی نوشت ها۳۵
منابع وماخذ۴۱
منابع و ماخذ:
سیری در سیره نبوی از شهید مرتضی مطهری
سیره رسول الله از عباس زریاب
فروغ ابدیت از آیت الله جعفرسبحانی
سیره صحیح پیامبر بزرگ اسلام از جعفر مرتضی عاملی
تفسیره نمونه از ناصر مکارم شیرازی
سنن النبی از محمد حسین طباطبایی
مرحلهبندى تبلیغ وبهرهبردارى از فرصتها و موقعیتها
زمانبندى مراحل مختلف دعوت
مهمترین شیوه در این محور، تعیین زمان دقیق فعالیتهاى تبلیغى بر اساس محاسبه شرایط و امکانات موجود است. پیامبر(ص) با الهام از آیات الهى، تبلیغ بى وقفه دین را باترتیب زمانى منطقى آغاز نمود و استمرار بخشید. در مورد مراحل اصلى دعوت پیامبر، میان سیرهنویسان اندکى اختلاف نظر وجود دارد؛ گروهى مثل طبرى و ابن هشام همان دومرحله مشهور دعوت نهانى و آشکار مکه را مطرح مىکنند و گروهى نظیر یعقوبى به سهمرحله معتقدند؛ یعنى مرحله انذار خویشاوندان را پیش از دعوت علنى، مرحلهاى جدا دانستهاند(۱)، که با توجه به نزول دو آیه جداگانه در باب دعوت عشیره و دعوت همگانى و اقدام مجزاى رسولخدا(ص) براى هر یک، نظریه دوم صحیحتر به نظر مىرسد. بنابراین مراحل اصلى دعوت پیامبر بهویژه در مکه عبارتند از:
۱٫دعوت مخفى و انفرادى:
فراخواندن یکایک افراد مستعد و اسلام آوردن عدهاى از اصحاب، پس از نزول آیه <قم فانذر» که بنا به روایتى که در طبقات ابن سعد ذکرشده، این دعوت سه سال طول کشیده است.(۲) از امام صادق(ع) نقل شده که فرمود:پس از نزول وحى، رسولخدا(ص) سیزده سال در مکه بماند که سه سال آن با دعوت محتاطانه و پنهانى گذشت و او آشکارا تبلیغ نمىکرد تا آن که خداوند فرمان علنى دعوت را فرمود پس پیامبر دعوت خود آشکارا ادامه داد.(۳)نیز به روایت طبرى، حضرت رسول از ابتداى نبوت تا سه سال به طور نهانى دعوت مىکرده است، تا آن که مأمور به اظهار دعوت شد و آیه <فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ المُشْرِکِینَ»(۴) و آیه <وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الأَقْرَبِینَ»(۵) فرود آمدند.(۶) درباره فلسفه این شیوه تبلیغى، نویسنده فروغ ابدیت مىنویسد:
افراد پخته و عاقل و دانا، همواره در راه نیل به مقاصد خود از همین طریق وارد مىشدند و رهبر عالى قدر اسلام از همین اصل مسلم استفاده نمود و سه سال تمام، بدون شتابزدگى در تبلیغ آیین خود مىکوشید و هر کس را که از نظر فکر و استعداد، شایسته و آماده مىدید، کیش خود را به او عرضه مىداشت… در ظرف این سه سال ابداً دست به دعوت عمومى نزد و فقط با افراد، تماسهاى خصوصى برقرار مىکرد.(۷)از جمله نتایج اتخاذ این شیوه این بود که <سران قریش، در این سه سال، کوچکترین جسارتى به پیامبر نمىکردند و همواره ادب و احترام او را نگاه مىداشتند و او نیز ظرف این مدت از بتان و خدایان آنها آشکارا انتقاد نمىکرد.»(۸)
۲٫مرحله انذار عشیره با نزول آیه أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الأَقْرَبِینَ :
در این مرحله که میان مرحله دعوت مخفى آشکار واقع گردید و مدت آن کوتاهتر از دو مرحله دیگر بود، پیامبر(ص) سعى در تشکیل نخستین صف ایمانى و خط دفاعى در مقابل دشمنىهاى روزافزون مشرکان لجوج داشت. در این مرحله، پیامبر با یارى جستن از تعلقات قبیلهاى خویشانش، سعى در جلب حمایت آنان نمود. هرچند اتخاذ این شیوه در باره خویشاوندان پیامبر توفیق کامل نیافت و تنها دو عضو از آنان به او گرویدند (خدیجه و على)، اما این از اهمیت این شیوه نمىکاهد، بهویژه این که در دعوت پیامبران دیگر نیز به کار رفته و موفقیت آمیز بوده است. بههرحال تلاشى براى تشکیل هسته مرکزى دعوت با حضور گروهى است که علاوه بر قرابت ایمانى، تعلق نسبى و خونى نیز با صاحب دعوت دارند.
۳٫مرحله دعوت آشکار و همگانى:
با نزول آیه <فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ المُشْرِکِینَ * إِنّا کَفَیْناکَ المُسْتَهْزِئِینَ»(۹)، فرمان دعوت آشکار و تبلیغ علنى به پیامبر رسید و پیامبر و نو مسلمانان مرحله جدىترى از دعوت را آغاز کردند که قهراً مستلزم درگیرىها و موضعگیرىهاى خصمانه از سوى جامعه بتپرست مکه بود، اما آوازه اسلام و قدرت مسلمانان به حدى رسیده بود که بتوانند على رغم تهدیدها و شکنجهها، نداى توحید را حداقل به گوش تمام اعضاى جامعه خود برسانند. <علامه جعفر مرتضى» در این باره مىنویسد:پس از آن که پیامبر(ص)، بستگان نزدیک خود را انذار کرد و پس از انتشار قضیه نبوت در مکه که قریش، جدى بودن آن را درک کرد و حملههاى خود را علیه آن شروع کرد، خداوند به پیامبر فرمان داد تا دعوت خویش را علنى سازد و حتى از قریش بخواهد که تسلیم پروردگارشان شوند و اسلام را بپذیرند… پس آیه فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ نازل گردید.(۱۰)وى ادامه مىدهد:پس از گذشت سه سال نخست بعثت، مرحله جدید و مهم و دشوارترى که مرحله علنىشدن دعوت به خداى تعالى است فرا رسید. این مرحله ابتدا از یک محیط نسبتاً کوچک آغاز شد.(۱۱)در خصوص چگونگى آغاز دعوت علنى و همگانى، روایات متفاوتى نقل شده است که مکان و کیفیت آن را با اختلاف بیان مىکند و ما به نقل دو روایت بسنده مىکنیم؛ در تفسیر الدر المنثور آمده است:پیامبر بر بالاى کوه صفا ایستاد و قریش را ندا داد. چون اجتماع نمودند چنین فرمود: اگر به شما خبر دهم که گروهى در پایین کوه بر ضد شما جمع شدهاند آیا مرا تصدیق مىکنید؟ گفتند: آرى، تو پیش ما متهم نیستى و ماهرگز از تو دروغى نشنیدهایم. فرمود: پس شما را به عذاب دردناک هشدار مىدهم… ابولهب برخاست و بانگ بر او زد و گفت: همین امروز بمیرى! آیا براى این امر مردم را گرد آوردهاى؟! مردم از اطراف او پراکنده شدند و خداى تعالى این آیه را نازل فرمود: <تَبَّتْ یَدا أبِى لَهَبٍ وَ تَبَّ.»(۱۲)مطابق روایت فوق، حضرت دعوت علنى را با یک زمینهسازى و اخذ اقرار قبلى بر قبول انذار و سپس با یک انذار صریح شروع کرده که درس آموز مبلّغان است. مؤلف نورالثقلین نیز مىنویسد:آن حضرت بر بالاى سنگى ایستاد و فرمود: اى گروه قریش! اى خلق عرب! شما را به لااله الا الله و رسالت خویش دعوت مىکنم و به شما فرمان مىدهم که بتها و شریکها را رهاسازید و دعوت مرا اجابت نمایید تا مالک تمام عرب شوید و عجم به دین شما درآید و در بهشت از سلاطین گردید. مردم او را مورد استهزا قرار دادند و گفتند: پسر عبدالله دچار جن شده اما به خاطر موقعیت ابوطالب اقدامى علیه او نکردند.(۱۳)بر پایه این روایت، آغاز دعوت همگانى پیامبر بر محور بشارت دادن به نعمتهاى دنیوى واخروى استوار بوده است.
شروع دعوت از خانواده و نزدیکان
در میان همه مردم، بستگان هر مبلّغ پیش از دیگران با پیام دعوت آشنا مىشوند. قرابت قومى نیز باعث نزدیکى افکار مىشود. پس امکان اقناع آنان بیش از دیگران وجود دارد. بهعلاوه آن که، قرآن مسؤولیت هدایت، ارشاد و کمک به خانواده را لازمتر از هدایت و یارى دیگران مىشمرد؛ <قُواْ أنْفُسَکُمْ وَ أهْلِیکُمْ نارَاً.»(۱۴)از این روست که نخستین مؤمن به رسالت پیامبر(ص) همسر او خدیجه است و دومین، پسر عم و دست پرورده دامان نبى، على بن ابىطالب، که مسلماً این قرابت و خویشى، هرگز از ارزش و عمق ایمان آن دو نمىکاهد. این شیوه ضمن آن که چتر حمایتى نسبتاً کارسازى را براى پیامبر فراهم مىکند، پاسخگوى برخى از شبههها و انتقادهاى محتمل نیز است.پس از افراد خانواده و بستگان نزدیک، نوبت به بستگان و خویشان دورتر مىرسد که پیامبر در مرحله انذار عشیره به دعوت آنها پرداخت و براى اقناع آنان، تلاشى وسیع صورت داد. عباس زریاب در این باره مىنویسد:
بنابر آنچه از مجموع روایات مختلف برمىآید، حضرت، بزرگان قریش را دعوت کرد و از رسالت خود با ایشان سخن گفت و گویا گرچه هیچکدام این دعوت را نپذیرفتند، اما سخنى درشت نیز به او نگفتند، جز ابولهب عمّ پیغمبر که خطاب به بنىهاشم گفت: اىپسران عبدالمطلب ! این زشت است، پیش از آن که دیگران جلو او را بگیرند، شما جلوش را بگیرید. زیرا اگر در آن وقت که دیگران بخواهند او را بگیرند، شما او را تسلیمکنید، تن به خوارى دادهاید، و اگر بخواهید از او پشتیبانى کنید کشته مىشوید. ابوطالب گفت: به خدا تا زنده هستیم از او پشتیبانى خواهیم کرد.(۱۵)
گسترش دعوت بر اساس شرایط
این جنبه از بطن دو شیوه گذشته استنباط و استخراج مىشود، بدین ترتیب که انتقال از یکمرحله و ورود به مرحله دیگر، همواره در تبلیغ حکیمانه نبوى بر پایه دلایلى بوده است که مىتوان ازجمله، به تغییر شرایط، شدت و ضعف دشمنى و عناد مشرکان و یا وضعیت خانوادگى و پشتوانه حقوقى رسولخدا اشاره کرد. مبلّغ حکیم وظیفه دارد ضمن حفظ روحیه پشتکار و تلاش بىوقفه و پىگیرى اهداف مقطعى نگاه اصلى را متوجه هدف نهایى گرداند و این مهم مستلزم اتخاذ شیوههاى انعطافپذیر و قابل تغییر در مسیر دعوت است.پیامبر بزرگ اسلام، بر این اساس در هر مقطع با در پیش گرفتن شیوههاى جدید، موجبات گسترش دعوت را فراهم مىآورد؛ آنگاه که به هیچ روى امکان تبلیغ دین نبود، تنها با رفتار موحدانه خود و عبادت حنیفانه و عدم احترام بتها و التزام به فضایل اخلاقى به تبلیغ عملى مىپرداخت و آن زمان که ابلاغ دین به تک تک افراد میسر شد، به این کار آغاز کرد، اما اظهار دین میسر نبود. در مقطع بعد، توانست برخى از مظاهر مسلمانى از جمله طواف و نماز به شیوه مخصوص را در کنار کعبه به نمایش بگذارد. در کتاب سیره رسول الله آمده است:پس از اسلام آوردن عمر بن الخطاب، مسلمانان جرأت یافتند و تکبیرگویان از خانه <ارقم بن ابى الارقم» بیرون آمدند و به طواف کعبه رفتند.(۱۶)آنگاه که به حمایت حقوقى ابوطالب و حمایت مالى خدیجه پشتگرم بود به نیکى از آن بهره برد و چون آنها را از دست داد نوعى هجرت را براى حفظ انجمن نومسلمانان مقرر کرد وبه شِعب پناه آورد که چنان که تاریخ مىگوید، استقامت مسلمانان در محاصره اقتصادى شعب ابىطالب تا حدودى مشرکان را تحت تأثیر قرار داد. زمانى نیز که خطر همه جانبه، مسلمین را تهدید مىکرد و ناچار شد راه گریزى به بیرون از قلمرو مشرکان بیابد، عدهاى از آنان را به حبشه فرستاد. این اقدام موفق، شناخت کامل پیامبر را از اوضاع پیرامون خود نشانمىدهد.نمونه دیگر را در تغییر سیاست تبلیغى پیامبر پس از انذار عشیره مىبینیم؛آن حضرت که در ابتدا مأمور بود به خویشان نزدیک وعشیره اقربین خود یعنى خاندانهاى قریش هشدار و انذار دهد، چون سرسختى ایشان را دربرابر اسلام و پافشارى ایشان را بر کفر و ضلال دید و مرگ ابوطالب، بزرگترین حامى خود را ازدست داد، به فکر تبلیغ طوایف و قبایل دیگر عرب افتاد و از نزدیکترین قبیله نیرومند و ثروتمند عرب یعنى ثقیف آغاز کرد.(۱۷)پس از نومیدى از ایمان مردم مکه و طایف، در شیوه تبلیغى خود تجدید نظر نمود و درصدد بسط دعوت در سرتاسر عربستان و خروج از بن بست محدوده قبایل قریش برآمد. اما این کار نیز به خاطر هم پیمانىهاى متعدد آنها با قریش و بى یاور بودن رسولخدا(ص)، اقدامى خطرناک به شمار مىرفت. از این رو پیامبر تصمیم گرفت در موسم حج به قبایل مختلف مراجعه کند تا در پناه بنىهاشم و بقیه تازه مسلمانان، تبلیغ مؤثرترى انجام دهد.
بر پا نمودن پایگاههاى تبلیغى
برپایى محل یا مراکزى براى تبلیغ، موجب تمرکز بخشیدن به کار دعوت مىشود و از فعالیتهاى پراکنده و بى نتیجه جلوگیرى مىکند. در دعوت رسولخدا(ص)، پایگاههاى پرجاذبهاى براى سازماندهى و هدایت مردم در نظر گرفته شده است. در ابتداى دعوت پنهانى، مشهور است که خانه <ارقم بن ابى الارقم» نخستین پایگاه دعوت پیامبر اسلام بوده و مسلمانان نخستین، آیین اسلام و آموزشهاى قرآنى را در آنجا فرا گرفتهاند؛پس از آن که ارقم اسلام آورد و به قول خودش، هفتمین نفرى بود که ایمان آورده بود، خانه خود را در اختیار حضرت رسول و یارانش قرار داد و عده زیادى در این خانه اسلام آوردند و حتى اسلام اشخاص در آن، نوعى تاریخ گذارى هم شد… این خانه در دامنه کوه صفا قرار داشت و به همین جهت، دارالاسلام خوانده شد.(۱۸)پس از آن که دعوت پیامبر علنى گردید، مسلمانان تا آنجا که مىتوانستند از پایگاه تبلیغى عمومى مسجدالحرام براى فعالیتهاى ارشادى بهره جستند، مسلماً طواف و نماز و عبادات دیگر مسلمانان در مسجدالحرام با شیوه خاص اسلامى، مىتوانست بیش از هر مکان دیگر به تأثیرگذارى دعوت یارى رساند.در بدو ورود پیامبر به مدینه، مسجد قبا برپا گردید و مرکز دعوت نبوى قرار داده شد، تا آن که مسجد مدینه به عنوان مهمترین مقر دعوت، به دست با کفایت پیامبر و یاران ساخته شد و منشأ بزرگترین تحولات دینى، سیاسى، اجتماعى و علمى و حتى نظامى در جهان گردید. نکته اساسى در کیفیت و دامنه بهرهبردارى پیامبر از این پایگاه تبلیغى است؛ مرکز نشر احکامالهى، قضاوت و داورى، جایگاه وعظ و ارشاد و تعلیم و تحقیق، پایگاه آمادگى رزمى و توجیه سیاسى، محل تصمیمگیرى و شورا، مصلاى جماعت و محل عبادت و اعتکاف درهمه اوقات و سرانجام پناه هر بى پناه. اینها ازجمله کارکردهاى مسجد در زمان رسولخدا(ص) بود.
هجرت
از جمله اقدامات حضرت رسول(ص) که مصداق بارز ابتکار عمل و انعطافپذیرى در اتخاذ شیوه و استفاده از فرصتهاست، موضوع هجرت مىباشد. پیامبر، با ابتکار هجرت، به همه مبلّغان آموزش داد که چگونه از شرایط فشار و اختناق، راهى به چشماندازهاى دعوت آزادانه بگشایند، نه آن که با ماندن در محیط فشار، راضى به رکود دعوت شوند.زمانى که همه عرصهها بر پیغمبر تنگ شد و خود را بدون پشتوانه احساس کرد و دندانهاى اشراف قریش را تیزتر دید، با روشن بینى و مطالعه دقیق شرایط مکه و مناطق مجاور، چگونگى اجراى این شیوه را با احتیاط سنجید و در نهایت گروه نخست مهاجران را به حبشه فرستاد و پس از وفات خدیجه و ابوطالب، خود، سفرى هجرتوار به طایف کرد و از آن نتیجهاى نگرفت و حتى با دشوارى (با جوار یکى از مشرکان) به مکه بازگشت.حضرت مىخواست یاران او مدتى از آزار و استهزا و تعقیب قریش در امان باشند، تا شاید زمانى فرا برسد که عده مسلمانان بیشتر و براى اسلام و تبلیغ آن محیط امن ترى بهوجود آید.(۱۹)بر این اساس دو علت براى مهاجرت وجود داشته؛ یکى در امان بودن از خطر و دوم، امکان تبلیغ بیشتر. امّا برخى علت اصلى هجرت را عمدتاً دریافتن پایگاه جدیدى براى دعوت خلاصه کردهاند:
هجرت پیامبر به مدینه، پس از زمینهسازى و آمادگى کامل و دقیق و در شرایطى بسیار حساس و تعیین کننده صورت گرفت، موقعیتى که هجرت را یکى از مراحل خط سیر دعوت الهى اسلام قرار داد. چه، عکس العمل ها و اقدامات قریش در مکه، عملاً به رکود نسبى دعوت اسلامى انجامیده بود، هرچند افرادى، پیوسته وارد اسلام مىشدند.(۲۰)سید قطب بر این عامل بسیار تأکید دارد که ادامه مىدهد:
فرمت فایل: WORD
تعداد صفحات: 41
مطالب مرتبط