دانلود مقاله سیاست خارجی
فهرست مطالب
مقدمه : ۱۵
اخلاق ۱۸
مثالی در رابطه با داشتن و نداشتن قدرت ۲۳
چهره ۲ گانه اخلاق : ۲۴
اهداف کلی دولتها در سیاست خارجی : ۲۸
۱ـ کسب قدرت : ۲۹
۲ـ حفظ قدرت : ۳۰
مفاهیم ۳ گانه قدرت : ۳۶
۳-قدرت به مفهوم ظرفیت : ۴۳
کاربرد قدرت : ۴۵
یک مثال معمولی و سیاسی : ۴۶
ویژگیهای تصمیمات یک کشور قدرتمند : ۵۰
۱-عدم استفاده تعصب آمیز یا غیر منعطف از قدرت : ۵۷
راههای ارزیابی قدرت در سیاست خارجی : ۶۱
۲-میزان کنترل بر منابع بین المللی : ۶۲
۳-میزان کنترل بر حوادث بین الملل: ۶۳
ملاحظات پیرامون تجزیه و تحلیل قدرت : ۶۴
۱-حوزه قدرت : ۶۴
۲-قلمرو قدرت : ۶۵
۴-جهت قدرت : ۶۷
۵-ابزار قدرت : ۶۸
۶-هزینه اعمال قدرت : ۶۹
۱-قدرت اقتصادی: ۷۰
۲- منابع طبیعی : ۷۳
علم و دانش ، مدرسه ، کارخانه و .. دارایی است . پس استخراج اگر باشد ، قاعدتاً تولید ایجاد می کند و اگر تولید کنید ، پس به دنبال سود هستید . ۷۵
۳- توان نظامی ۷۵
یکی دیگر از عناصر و اجزای تشکیل دهنده قدرت ، توان نظامی است . ۷۵
سوال دانشجو ) تحریف چیست و به چه معنا می باشد ؟ ۸۷
مثال اینکه : چرا در ونزوئلا کودتا شد . ۸۷
تعریف قدرت ملی : ۸۸
تعریف سیاست خارجی : ۸۹
۱-تعیین اهداف : ۹۰
در سیاست خارجی ابتدا باید هدف مشخص شود . ۹۰
۲-گردآوری اطلاعات و تجزیه و تحلیل اطلاعات : ۹۰
بعد از تعیین اهداف به این مرحله میرسیم . یعنی در مورد هدف اطلاعات جمع آوری می کنند . بعد تجزیه و تحلیل می کنند (درمورد اطلاعات ). ۹۰
۳- تعیین راه حل های گوناگون برای رسیدن به هدف : ۹۰
ب)بیشترین میزان حمایت را در داخل و خارج ایجاد کند . ۹۰
سوال ) چرا حمایت مهم است ؟ ۹۱
در ۲ مورد معیاری که در بالا گفته شد ، حمایت مهمتر است . در هر سیاستی مخالفت با آن است ولی باید آنقدر حمایت باشد که مخالفت ها را خنثی کند . ۹۱
۴-برنامه ریزی رسیدن به اهداف با توجه به راح حل انتخاب شده می باشد . ۹۱
۵-توجیه داخلی و توجیه خارجی : ۹۱
۶- ارزیابی اهداف و نتایج آن: ۹۴
۳-وجود یک رابطه کارکردی بین توانایی ها و اهداف: ۹۶
۵-ساختار تصمیم گیری: ۱۰۰
۶-موقعیت جغرافیایی: ۱۰۰
۷-افکار عمومی: ۱۰۱
عوامل خارجی: ۱۰۴
۱-ساختار سیستم نظام بین الملل: ۱۰۵
۲- تعهدات بین المللی: ۱۰۸
سلسله مراتب اهداف در سیاست خارجی: ۱۱۱
اهداف حیاتی: ۱۱۱
اهداف میان مدت: ۱۱۲
۳- دسترسی به بازارهای اقتصادی دنیا ۱۱۳
۱-ایجاد نظم جهانی مبتنی برارزشهای کشور. ۱۱۴
تقسیم بندی دوره ای سیاست خارجی آمریکا: ۱۱۵
۲-دوره دوم : از ۱۸۹۸ تا ۱۹۱۸ : ۱۱۶
۳-دوره سوم : از ۱۹۱۸ تا ۱۹۴۱ : ۱۱۶
۱-عدم توانایی اقتصادی : ۱۱۸
۲-عدم وجود یکپارچگی ارزشی در آمریکا : ۱۲۰
۳-مخالفت افکار عمومی با حضور فعال در خارج از قاره آمریکا: ۱۲۱
دلایل خارجی عبارت از : ۱۲۲
۱-موقعیت جغرافیایی : ۱۲۲
۲-سیاست خارجی دولت انگلستان: ۱۲۳
سیاست توازن قوای انگلستان ۱۲۴
سیاست خارجی دولت انگلستان ۱۲۴
نیروی دریایی انگلستان ۱۲۴
در این مقطع زمانی ، آمریکا توان دفاع از خودشان را داشتند ولی به دلیل اینکه دخالت نمی کنند . بخاطر این است که چون توان حمله را ندارند و با اگاهی به اینکه منافع کشور انگلستان با منافع آمریکا همسو شده بود . ۱۲۶
عنوان این عاما خودش عامل روانی است . ۱۲۶
منزوی بودن آمریکا به این دلیل نیست که رابطه نداشته باشد بلکه در صحنه جهانی فعال نباشد . ۱۲۶
از ۱۸۹۸ است که آمریکا ، سیاست انزواگرایی را ملغی می کند . پس در سال ۱۸۹۸ است که آمریکا در کنار سیاست اصل مونرو . سیاست انزواگرایی را ملغی می کند . ۱۲۶
سوال ) چرا آمریکا با اگاهی به اینکه اسپانیا خارج نمی شود ، اولتیماتوم داد ؟ ۱۲۷
سوال ) چه فرقی بین قبل و بعد از ۱۸۹۸ است ؟ ۱۲۸
چون قدرتمند می شود و فرق آن در قدرتمند بو.دن است . ۱۲۹
۱-تغییر نظام چند قطبی به ۲ قطبی: ۱۳۰
۲-افزایش توان کشتار سلاحهای جنگی: ۱۳۱
۳-افزایش کشورهای جهان غیر غربی از طریق استقلال: ۱۳۱
۴- انتقال مراکز قدرت تصمیم گیری به خارج از اروپا: ۱۳۲
۵- افزایش نهادهای بین المللی: ۱۳۲
نگرش انفعالی: ۱۳۳
نظریه انفعالی یکسری محورهایی دارد که عبارتند از: ۱۳۴
تفکر یا نگرش فشار: ۱۳۵
محورهای تفکر: ۱۳۵
تفاوت این نگرش با نگرش قبل : ۱۳۶
حوادثی که کمک کرد به پذیرش نظریه انفعالی : ۱۳۷
حوادث ترکیه : ۱۳۸
حوادث یونان : ۱۳۹
جنبه نظامی : ۱۴۱
دلایل تصویب طرح مارشال بوسیله کنگره آمریکا : ۱۴۳
۲-حمایت از سرمایه داران آمریکایی : ۱۴۴
۳-انجام وظیفه اخلاقی : ۱۴۴
استراتژی ۳ گانه آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم : ۱۴۶
استراتژی سیاسی آمریکا : ۱۴۶
استراتژی اقتصادی آمریکا : ۱۴۷
استراتژی نظامی آمریکا : ۱۴۷
پیامدهای استراتژیهای ۳ گانهه آمریکا : ۱۴۷
پیامد استراتژی سیاسی : ۱۴۸
پیامد استراتژی اقتصادی : ۱۴۸
پیامد استراتژی نظامی : ۱۴۹
۱-سیاست سد نفوذ شوروی : ۱۵۰
۲-سیاست توسعه اقتصادی : ۱۵۱
۳-ایجاد ثبات سیاسی : ۱۵۲
۴-ایجاد نهادهای بین المللی : ۱۵۳
محصور سیاست خارجی شوروی : ۱۵۴
۱-حمله اول غرب به شوروی : ۱۵۶
۲-حمله دوم غرب به شوروی : ۱۵۷
اولویتهای شوروی برای نزدیکی به غرب : ۱۵۷
۱-کسب احترام : ۱۵۸
۲-گسترش همکاری های اقتصادی : ۱۵۹
۳-نیاز به شدت در روابط : ۱۶۰
سیاست خارجی چین : ۱۶۰
عوامل موثر بر سیاست خارجی چین از ۱۹۴۹ به بعد : ۱۶۲
۱-مائوئیسم : ۱۶۲
۲-مارکسیسم : ۱۶۲
۳-ناسیونالیسم (ملی گرایی): ۱۶۳
۱-دوره اتکا به یک طرف : ۱۶۴
۳-دوره تنش و جدایی با شوروی : ۱۶۵
۴-دوره نزدیکی به غرب : ۱۶۵
۲-واکنش نسبت به قدرتمندی ژاپن : ۱۶۶
۳-بدست آوردن شناسایی سیاسی دیگر کشورها : ۱۶۷
اهداف سیاسی خارجی چین : ۱۶۷
منابع
مقدمه :
سوال)چرا کشورها در صحنه جهانی با هم تعامل دارند ؟ چرا کشورها منزوی نمی شوند؟ چرا نیاز به آن می شود که کشورها با هم ارتباط برقرار کنند ؟
پاسخ)دلایل متعددی می تواند باشد :
۱ـ برای ایجاد صلح عدالت ، رفاه ، نیاز به رفاه ، باعث دوستی کشورها با هم می شود . به عنوان مثال : کشور آمریکا و پاکستان مراوده برقرار می کند . آمریکا احساس می کند که به عدالت و صلح در صحنه جهانی کمک می کند . و حتی باعث رفاه در داخل آمریکا و پاکستان می گردد .
این نظر خوش بینانه است . اگر این نظریه را بپذیریم علت خوش بینانه است . یعنی به این مفهوم که در صحنه جهانی برای تعالی ، ارطبات برقرار می کنیم که این تعالی برای عدالت صلح و رفاه می باشد . در واقع بر این فرض استوار است که کشورها نیت خیر دارند ، پس رهبران کشورها ذاتاً خوب هستند . بعبارتی انسانها خوبند ، و چون کشورها خوبند پس کشورها نیز با هم خوب هستند . بنابر این کشورها اگر بخواهند ارتباط داشته باشند چیزهای خوبی مثل صلح ، رفاه ، عدالت و … است . اینها عقاید خوش بینانه است . اگر این عقیده را بپذیریم ، اخلاق در صحنه جهانی مطرح می شود . در نتیجه باید بپذیریم که اخلاق و سیاست موثر است . چون کشورها برای رسیدن به اهداف باید اخلاقی باشند. پس انکار خد پسندانه نیست و تفکر انسان دوستانه است . من همه چیز را برای خودم نمی خواهم . بنابر این اخلاق ، مباحث اخلاقی و تفکرات اخلاقی تایید در رفتار کشورها دارد ، گار کشوری با کشور دیگری روابط دوستانه برقرار کند ، به خاطر نیاز اخلاقی است .دلیل دوم: عده ای نظریه اول را که مبتنی بر اخلاق در صحنه جهانی است ، رد می کنند . دلیلی که کشورها با هم تعادل دارند ، برای کسب قدرت است .
سوال) سوالی که در اینجا مطرح میشود ، این است که کشورها از این مراوده چه چیزی به دست می آورند ؟ دلیل اینکه آمریکا و پاکستان مراوده می کند چیست ؟
آمریکا از این ارتباط و مراوده دست به قدرت سیاسی ، اقتصادی ، نظامی می زند ، یعنی این رابطه باعث بهره مندی آمریکا در حیطه سیاست ، سیاست ، اقتصاد و … می شود . بنابر این چون به نفع آمریکا است ، ارتباط برقرار می کند . پاکستان نیز به همین دلیل و برای نفعش ارتباط برقرار می کند ، هر چند که بهره ها یکسان نیست . آن کشوری بیشتر بهره به دست می آورد که قدرت بیشتری دارد . پس هر دو بهره ای به دست می آورند .
بنابر این عده ای می گویند ، دلیل اینکه کشورها با هم مراوده دارند ، بخاطر کسب قدرت است . این نگاه ، نگاه بسیار خوش بینانه نیست ، بد بینانه هم نیست . ولی واقع گرایانه است . اگر کشور a و b با هم مراوده دارند ، به خاطر این است که که کشور a و b قدرت و منفعت بدست می آورد . و کشور b هم از رابطه با a قدرت و منفعت کسب میکند . پس برای هر دو منفعت است . هر چند یکسان نیست . این نگاه بسیار واقع گرایانه است . . چرا که اگر a با b رابطه دارد ، به خاطر کسب منفعت است انسانها ذاتاُ هم می توانند خوب باشند و هم و هم می توانند بد باشند . نظریه اول می گوید که انسانها همه ذاتاً خوبند ، ولی نظریه دوم می گوید که اینطور نیست . انسانها ممکن است که خوب و هم بد باشند . چون اگر همه خوب باشند ، سعی می کنیم سهم همه یکسان باشد ولی میبینیم که اینطور نیست .
بعنوان مثال : آمریکا سهم سهم بیشتر می برد
این نگاه می گوید که ، انسانها می توانند بد باشند یا خوب . و چون کشورها از انسانها تشکیل شدند میتوانند در ساست هم خوب باشند و هم بد . اگر اگر به کشور a اجازه داده شود ، می تواند استثمارش می کنند . برای همین است که همه می خواهند استثمارگر شوند نه مستعمره . پس کشورها اگر قدرت داشته باشند بهتر است تا بدون قدرت .
سوال)در در این نظریه چه چیز جای ندارد ؟
اخلاق
این نظریه می گوید که ، اخلاق در سیاست بی معنی است . اما اخلاق می تواندباشد ،ولی اخلاق می تواند اخلاق موقعیتی باشد . یعنی اگر به نفعت است ، اخلاقی عمل کن .
نظریه اول می گوید که اخلاق حتماً هست و اگر هم باشد ، اخلاق موقعیتی است . و علت اینکه کشور a از اخلاق استفاده میکند بخاطر این است که چون به نفعش می باشد . نظریه دوم می گوید که ، اخلاق مطرح نیست .
بعنوان مثال : آمریکا به افغانستان حمله نظامی می کند ، هم بمب می ریزد و هم مواد غذایی می ریزد . ریختن غذا یک کار اخلاقی است . ولی اخلاقی است که برای کسب قدرت و منفعت و سود این این کار را در حق مردم مردم افغان انجام می داد . چرا که افغانها مخالف حکومت خود هستند و بنابر این بر علیه آمریکا نمی جنگد .
سوال) چرا در جنگ جهانی دوم برای آلمانها غذا نریختند ؟
زیرا صرف نداشت و و منفعتی در کار نبود .
به عبارت ساده تر، من اگر ضعیف هستم ، دوست دارم که با من اخلاقی رفتار کنند .
خرما دادن بعد از مرگ برای فردی که ثروتمند است و گشاده دست نیست . اینجا اخلاق موقعیتی است . علت اینکه خرما می دهند ، بخاطر این است که چون در آن منفعت است . اما فردی که سرمایه دار است و همیشه گشاده دست می باشد ، اخلاقی فکر می کند . پس باید همیشه گشاده دست بود ، ترحم موقع مرگ ، ناشی از ترس می باشد . موقعی که نباید خرما بدهی و دادی ، در آن موقع پول خرج کنی ، معتقد به اخلاق هستی .
حال در سیاست چگونه است ؟
در سیاست نیز از روی ناچاری از اخلاق صحبت می کنید و چون فاقد قدرت هستید ، صحبت از صلح ، عدالت و رفاه می کنید . کشورهای فقیر دائماً می گویند که صلح نیست.
و همیشه صحبت از صلح ، عدالت می کنند . چون فاقد آن هستند . اگر همان کشور ضعیغ یادش رود ، دیگر صحبت از عدالت نمی کند . مثلاً سازمان ملل صحبت از کشورهای ضعیف و قوی می کند .
سوال)از کجا می دانید که عراق صلح طلب نیست ؟
پاسخ) چون چون به کشور ضعیف تر از خودش حمله کرد .
پس کشورهایی که از اخلاق صحبت می کنند ،ناشی از ضعفشان است . گاهی صحبت از اخلاق ناشی از اعتقاد ما به اخلاق است و یا موقعی ناشی از ضعف ما است . اگر کسی قدرت دارد و صحبت از اخلاق می کند ، موقعی است و در یک مقطعی به نفعش است .
مثلاً آمریکا یک موقع صحبت از بازدارندگی هسته ای می کند . ولی خودش دارای بمب اتم است . پس به نفع خودش است که برای شما بد و برای من خوب است .
سوال)در تاریخ دنیا ، فرضاً کدام دو عقیده با واقعیت نزدیکتر است ؟
پاسخ)نظریه دوم واقعیت جهان نشان می دهد دومی به نظر می رسد بیشتر شاهد آن شاهد آن بودیم و بیشتر ناظر آن بودیم .
باید بین واقعیات و آرمانها تفکیک قائل شویم . بعنوان نمونه زندگی کردن در دوره قاجار بهتر است . ولی واقعیت این است که الان در این دوران هستیم . پس نظریه دوم غالب تر است. نه اینکه ما اینطور دوست داریم .
اگر اخلاق را در سیاست مطرح کنیم ، می بازیم . چون اخلاقی فکر کردن نفی می کند که که حقوق حقه دیگر کشورها را از بین بردن ، تجاوز به دیگر کشورها و … اگر این کارها را هم انجام ندهیم ضعیف می شویم و دیگران می برند و جلو میروند .
حتی اگر بپذیریم که نظریه اول درست است و حتی اگر بپذیریم که کشورها اخلاقی اند و به خاطر صلح وعدالت مراوده می کنند و فرض می کنیم که علت اصلی مراوده این است . برای اینکه ایجاد صلح کنیم و برای اینکه تجاوز در جهان صورت نگیرد و عدالت در جهان برقرار شود و کشوری رفاه ایجاد کند و نگذارد کشورها فقیر شوند نیاز به قدرت دارد . حتی برای ایجاد صلح قدرت لازم است که نگذارد کسی تجاوز به کشور دیگر کند. حتی برای ایجاد عدالت هم قدرت لازم است . برای اینکه جلوی کشورهای ناعادل را بگیریم باید قدرت داشته باشیم .
مثال : برای اینکه از منزل ما سرقت نشود ، باید یکسری تسهیلات ، امکانات و وسایل دزدگیر را بکار برد . مثلاً دیوار و حصار بکشیم و … پس بدون انجام دادن این کارها نمی توان جلوی سرقت را گرفت .
نتیجتاً برای ایجاد عدالت ، صلح و … قدرت لازم است . دلیل اینکه به آمریکا حمله نمیشود ، چون قدرت دارد . حتی برای خوب ماندن و اخلاقی بودن نیاز به قدرت است . قدرت به دنبال خودش اخلال را هم می آورد . کشور فقیر نمی تواند اخلاقی باشد . کسی که دزدی می کند ، کسی است که گرسنه است . کشوری هم که تجاوز می کند ، صلح دوست نیست . چون دیگران فرصت را ایجاد می کنند که بد باشد . بنابر این اگر کشورها دارای قدرت باشند ، اتوماتیک وار عدالت و صلح بوجود می آید . اگر همه کشورها قوی باشند ، جنگ بوجود نمی آید و به ضعفا حمله نمی شود . بالاخره منابع کشورهای ضعیف استثمار نمی شود .
سوال)چرا کشور آمریکا هیچوقت به فرانسه حمله نمیکند و مردمش را استثمار نمی کند ؟
پاسخ)زیرا فرانسه قدرت دارد و در رفاه است . مردمش هم این اجازه را به آمریکا نمی دهند . حال آمرکا به عراق حمله می کند . چرا که عراق ضعیف است . همین آمریکا منابع کشورهایی چون عربستان را استثمار می کند . چون ضعیف است . بنابر این قدرت به دنبال خودش رفاه و صلح را می آورد . و به دنبال عدالت می آورد . این به این مفهوم نسیت که کسی به کشور قدرتمند حمله نمی کند ، حمله می کند ولی با شکست مواجه می شود . مانند حمله ژاپن به آمریکا .
نکته :
۱ـ احتمال حمله به کشورهای قدرتمند نسبت به کشورهای ضعیف کمتر است .
۲ـ احتمال استثمار کشورهای قدرتمند نسبت به کشورهای ضعیف کمتر است .
کشور قدرتمند احتمال ایجاد صلح و عدالت ، در مقام مقایسه با کشور ضعیف ، برایش بیشتر است . پس قدرت خوب است . هم میشود به نفع خوب و بد از آن استفاده کرد ، و نداشتن آن محققاً به جنگ مبدل می شود . و دارا بودن آن محققاً به صلح مبدل میشود . در جهان سیاست قدرت محور اصلی است . بنابر این کشورهای قدرتمند ، منافع بیشتری دارند . رعایت کردن موازین اخلاقی در امر سیاست ، خوب نیست . چرا که منجر به ضعف و از بین رفتن منافع ملی می شود .
مثالی در رابطه با داشتن و نداشتن قدرت
محبت کردن از روی ترحم خوب نیست . در ظاهر لطف می کنید . ولی در باطن دارید او را تحقیر می کنید .
می توان قدرتمند بود و از این قدرت به نحو احسن استفاده کرد . اولی هیچوقت نمی تواند مثبت استفاده کند . ولی تاجر می تواند از قدرتش به نحو مثبت استفاده کند . پس می توان قدرت داشت و خوب بود . ولی نمیتوان ضعیف بود و خوب بود . فرد آب حوضی می تواند خوب باشد ، ولی ابزار ندارد .
می گوییم که حکومت افغانستان بد است و نمی تواند حزب باشد . چون ابزارش را ندارد . افغانستان نمی تواند صلح داشته باشد چون ابزار ندارد .
آمریکا دارای قدرت است و اگر بخواهد می تواند منجر به این شود که به صلح و رفاه کمک کند . آمریکا اگر بخواهد ، می تواند .
پس بهتر است که قدرت باشد و اگر خواستیم از آن استفاده نماییم . ولی داشتن ضعف نیست .
کشورهای ضعیف اجازه می دهند که به آنها تجاوز شود . و نمی توانند جنگ کنند . چون ابزارش را ندارند .
مثال : بطور معمولی مردان درگیر دعوا و نزاع می شوند ولی زنها وارد نمی شوند ، چون ابزار ندارند . برای اینکه حرف مادر رو داشته باشد ، باید ابزار داشته باشیم .
یادگیری ، کسب علم ابزاری برای کسب قدرت هستند . کشوری که قدرتمند باشد به آن زور نمی گویند . چون جواب می دهد . پس ترحم ، ناشی از ضعف است . بهتر است تنفر باشد تا ترحم .
اینها ( ترس ، حسادت ، غضب ، نیاز ) تنفر می باشد . کسی که قدرت داشته باشد ، گاهی اوقات می توان عامل مثبت و خیر بود . بنابر این در کشورهای جهان سوم همه در تلاش برای کسب قدرت و کسب ابزار قدرت هستند .
چهره ۲ گانه اخلاق :
۱ ـ چه زمانی توسل به اخلاق ، نتایج مطلوب دارد :
اخلاق چهره اش دو گانه است . در صحنه سیاست خارجی چه زمانی بودن اخلاق مطلوب است . گفتیم که اخلاق خوب نیست . ولی باز هم گفتیم که اخلاق موقعیتی است.
A ) زمانیکه اخلاق بازتاب منافع ملی باشد . یعنی محتوای اخلاق بر اساس منافع ملی شکل می گیرد . یعنی منافع ملی اخلاق را شکل می دهد .
منافع ملی ایجاب می کند که در صحنه بین الملل اخلاقی رفتار کنید .
منافع ملی آمریکا ایجاب می کند که به افغانستان کمک غذایی نماید .
منافع ملی آمریکا ایجاب می کند که بعد از جنگ جهانی دوم ، به اروپا کمک مالی نمایند .
منافع ملی آمریکا ایجاب می کند که از حمله به عراق خودداری کند .
پس منافع ملی ، مارا اخلاقی می کند . پس منافع ملی ، تعیین کننده است که به این موقعیت می گوییم .
B ) اخلاق و سیاست اخلاقی ، مکمل قدرت هستند .
یعنی قدرت داریم و در کنار آن نیز اخلاق داریم . بعبارتی مجزا از هم نیستند ، بلکه همدیگر را تقویت می کنند نه تضعیف .
c)اخلاق و سیاست اخلاقی از موضوع قدرت بیان می شود .
سوال)این جمله یعنی چه ؟ دلیل اینکه کشور a سیاست اخلاقی دارد چیست ؟
چون قدرتمند است . پس از موضع قدرت ، اخلاقی است . یعنی اگر اینجا اخلاقی هستم ، بخاطر قدرت است . از موضع قدرت ، چیز خوبی است که انسان قدرتمند باشد و اخلاقی باشد . قدرت ، یک چیز نسبی است و می توان به نحو احسن استفاده نمود و موثر و کارساز بود . برای همین ، چیز خوبی است . نداشتن قدرت ، ضعف است . ولی داشتن آن می تواند تحولات و تغییرات ایجاد کند . در جهان سیاست هم نباید خوش بین بود . چرا که کشورهای بزرگ خیر کسی را نمی خواهند .
آمریکا ، فقط و فقط در جهت منافع ملی خودش گام برمی دارد و کاری به ترکیه و … ندارد و فقط به دنبال منافع خودش است .
اگر اخلاق در جهت منافع باشد ، اخلاقی رفتار می کند و بالعکس . یعنی اگر اخلاق در جهت منافع نباشد ، اخلاقی رفتار نمی کند . در جهان سیاست ، هیچ کشوری دلش به حال کسی نمی سوزد . شما با کشوری دوست می شوید که به نفعتان است . و اگر غیر از این باشد ، از حماقت شما است . اگر آمریکا به کسی کمک مالی ،نظامی و … می کند ، چون به منفعت و نفع آمریکا است . اگر آمریکا به کشور a کمک می کند . نه بخاطر منفعت کشور b است . بلکه منفعت خودش است . پس حمله آمریکا به افغانستان و کمک به پاکستان ، بخاطر منفعتش است . پس اخلاق در خدمت منافع است . برای همین می گویند که اخلاق موقعیتی است . اخلاق صرف نمی تواند باشد ، اخلاق در خدمت منافع است . در ضمن قدرت ، اتکا به نفس می آورد .
۲ـچه زمانی توسل به اخلاق در سیاست نتایج غیر مطلوب دارد :
حال این در چه موقعیتی است ؟
A ) سیاست اخلاقی ، شکل دهنده محتوای منافع ملی است.
قبلاً گفته شد که اخلاق بازتاب منافع است . ولی در اینجا اخلاق ، نتیجه ای که می دهد ، منافع ملی است . در آنجا منافع ملی نتیجه ای که می دهد ، اخلاق است …………….
فرمت فایل: WORD
تعداد صفحات: 155
مطالب مرتبط