دانلود تحقیق و مقاله رایگان با عنوان تحقیق و مقاله درباره روابط دختر و پسر در جامعه امروز
روابط دختر و پسر در جامعه امروز
مقدمه :
آنچه نسل امروز ما را دچار نوعي سردرگمي و پريشاني مي کند از سويي زندگي در جامعه اي اسلامي و آميخته با فرهنگ و رسوم ايراني است که قدمتي کهن دارد و از سوي ديگر رويارويي با مسأله ارتباط تمدن ها از طريق شبکه هاي ماهواره اي و اينترنت است که ميل مختلف را به گونه اي شگرفت به يکديگر نزديک مي سازد.
نسل امروز ما بايد قادر باشد از طرفي بين عرف، نگرش اي سنتي و ديرينه جامعه ، ارزش هاي ديني و مذهبي و حتي شرايط خانواده اي که در آن پرورش يافته است و از سوي ديگر با افکار و گرايش هاي جديدي که خاص ذهن پوياني او و نشدت گرفته از پيچيدگي هاي دنياي امروز است هماهنگي ايجاد کننده بديهي است که در هر جامعه، گروه يا قبيله ، ارزش ها، الگوها و نگرش ها با يکديگر فرق مي کنند و حتي شامل اداب و عادات تغذيه، سبک پوشش، رفتار و کردارد. ساير مسايل روزمره و اجتماعي نيز مي شود. امروزه يکي از مسايلي که جوان ما را در تضاد و تنش قرار مي دهد چگونگي روابط دختر و پسر با توجه فهرست بندي گرايش هاي فرهنگي، مذهبي، عرض، اجتماعي و خانوادگي او مي باشند. در حالي که در بسياري از کشورهاي جهان در صحنه فيلم هاي مختلف سينمايي آزادي رابطه دختر و پسر مشهود است و اين امر براي جوان ماجاذبه اي است که خود را در جامعه اي اين چنين رويايي و آرماني ببيند. در اين شرايط نسل جوان در ميان انبوهي اتهام و پرسش اسير است و نمي داند با اين مسأله چگونه برخورد کند. او جامعه را پيش روي خود دارد، خانواده را، قوم و خويش و دوستانش را و جمعي که اگر وي را با دوست دختر يا برعکس با دوست پسر ببينند، قضاوتهاي مختلفي خواهند کرد. او مي خواهد ديگران را قانع کند که راجع به وي فکر خطا کنند و بپذيرند که وقتي او با دوستي از جنس مخالف خود وارد صحنه اجتماع مي شود، درست مانند اين است که با جنس موافق خود معاشرت مي کند. او مي خواهد متناسب با سنش، ژست و پرستيز و کليه احساسات و عواطفش و در رفت و آمدهايش در پارک ها و رستورانها، سينماها و جاهايي که مايل است با دوست از جنس مخاطف خود ظاهر شود اما مورد انتقاد و بدبيني همگان واقع نشود. اما آيا به راستي اين رواط منطقي و خواسته اي به جا و عدم پاسخگويي به آن شکنجه به عذاب و بدبختي است ؟ و چه چيز سبب تشويش و نگراني پدران و مادران در مورد فرزندان مي شود؟ آيا هدف اين است که اين نوع روابط کاملاً منسوخ شوند يا که صورت هدايت شده باقي بمانند؟ آيا به راستي دختران و پسران براي داشتن اين روابط مجاز هستند؟ قضاوت جامعه ، دوستان، آشنايان و مسئولان در اين باره چگونه است؟ آيا عقيده بر اين است که دختر و پسر هيچ گونه رابطه اي نداشته و حتي هرگز با يکديگر هم کلام نيز شوند و يا اينکه فقط از ديدارها و مکالمات پنهاني بپرهيزند؟ آيا والدين مي توانند بر اين روابط نظارت داشته باشند؟ آيا ممکن است در صورت سرکوب اين ميل ميزان فساد در جامعه کاهش يابد؟ آيا دختران و پسراني که درصد در صد کنترل مي شوند سعي در رسانيدن خود به يکديگر ندارند؟ به راستي نيازهاي عاطفي که موجب روز تمايل به ايجاد رابطه از اين نوع مي شود چيست؟ و چرا گاه دختر جواني از خانه مي گريزد يا پسري به اعتياد روي مي آورد؟ آيا محدوديت جامعه در اين نوع امور اين مسايل را به دنبال دارد؟ آيا دختر و پسر جواني که تمام انرژي خود را صرف روابط دوستانه و يا عاشقانه مي کنند در نهايت نا اميد و تنها باقي نخواهند ماند؟
ديدگاه جامعه و خانواده ها بر روابط دختر و پسر
طبيعت انساني پيچيده و رنج آور است. به همين سان رفتار او نيز اين خافيت را دارد انسان به طور اجبار براي زيستن بايد با ديگران تجانس و همسازي پيدا کند يعني داراي مناسبات متقابلي شود که اين مسأله با عضويت و ارتباط در جامعه شکل مي گيرد. انسان در اجتماع نقش هاي گوناگوني مي پذيرد و کنش هاي اجتماعي در مقابل هر يک از اين نقش ها متفاوت است. بنابراين شناخت رفتار گروهي و جمعي تنها زماني ميسر است که رفتار انفرادي گروه را مورد قضاوت و بررسي قرار دهيم. اجتماع در حقيقت از تک تک افراد آن تشکيل شده است نگرش و بينش هر اجتماع در هر مسأله اي به نگرش ها و ايدئولوژي افراد آن بر مي گردد. انسان در کنش هاي اجتماعي خود، هدف مشخصي را دنبال مي کند. اجتماع نيز متضمن رويدادها و معاشرت ها و همزيستي هاي اعضاي يک جامعه است که مي تواند تأثيرات جسمي و رواني سرعت انسان داشته باشد که به اين تأثير و نفوذ «واکنش» مي گويند. بناراين با اينکه کنش هاي فردي هرکس مخصوص به خود اوست ولي وقتي در جامعه قرار مي گرد بايد نوعي هماهنگي را فهرست بندي وجود آورد. وسعت يک جامعه مي تواند به اندازه روستا يا شهري کوچک تا به اندازه يک شهر بزرگ و صنعتي تغير کند. تنوع و سبک زندگي ها در اين جامع بسيار است به خصوص در شهرهاي بزرگ برخورد و ارتباط افکار و عقايد بيشتر مي شود. در کشور ما که هر ناحيه اي داراي فرهنگ بنوعي مبوط به خود است ايجاد هماهنگي اجتماعي کمي مشکل به نظر مي رسند ولي بازهم براي ريشه کن شدن همه مشکلات و رسيدن به يک توافق کلي در مسايل و مباحث، بايد نظام فکري واحدي به وجود بيايد که بتواند اقشار و سنين مختلف را سازماندهي کند.
در مورد روابط دختر و پسر در شهرهاي کوچک چون آوازه موردي زود مي پيچد.
مردم کمي محتاط تر عمل مي کنند تا آبروي خانواده شان حفظ شود در حالي که در شهرهاي بزرگي ، چون ازدحام، تراکم و وسعت شهر بيشتر است . وجود چنين روابطي حتي به صورت مخفيانه شايد نظر عابدين و بينندگان را لحظه اي به خود جلب کند اما کمتر آوازه اي که آبروي خانواده را به مخاطره اندازد مي پيچد لذا محدوديت ها کمتر بوده و دختران و پسران آزادي بيشتري مي يابند تا بتوانند با يکديگر مصاحبت و مجالست داشته باشند. البته اين بدان معنا نيست ما کل جامعه را مورد بحث قرار دهيم بلکه منظور فقط افرادي هستند که تمايل به چنين روابطي دارند. چون ستياري از اين روابط بدون اطلاع خانواده ها مشکل ساز مي شود. خانواده هاي ايراني سعي مي کنند دخترانشان خوب و پارسا با علم و دانش و هنر و صاحب کمالات و فضايل و پسرانشان نيز موظف و مسئول، لايق و نجيب و متعهد بار آيند تا در آينده بتوانند زدگي زناشويي خود را به خوبي اداره کنند و دچار معضلات ناشي از يک ازدواج نابسامان نشوند.
نظريه ارتباط بين فردي ساليوان
در اين نظريه کيفيت الگوهاي اتباطي بين والد – فرزند در زمان کودکي و کيفيت روابط تين فردي در اجتماع، در تعيين ميزان نفوذ پذيري افراد نقش تبييني مهمي دارد . اين نظريه در تبيين شخصيت، خويشتن و کيفيت شکل گيري خود آدمي، براي تعامل اجتماعي اهميت زيادي قائل است تا آنجا که ملتقد است ايجاد و بروز الگوهاي ارتباطي فرد يا ديگران تنها چيزي است که به تکوين شخصيت و هويت آدمي منجر مي شود. در اين نظريه شخصيت مفهومي قرض است که در خارج از روابط بين فردي معنايي ندارد. شکل گيري شخصيت زماني است که فرد در ارتباط . با ديگران خايلي يا واقعي، رفتاري از خود نشان دهد. از آنجا که هيچ بعدي از انسان از تأثيرات اجتماعي مصون نمي ماند، بنابراين شخصيت فرد را نمي توان مستقل از ارتباط شخص با ديگران ورد مطالعه قرار داد . مفهوم خويشتن نيز منشأ اجتماعي دارد . ساليوان معتقد است خود از احساساتي ناشي مي شود که از تماس با ديگران و ارزيابيهايي که ديگران از خود فرد به عمل مي آورند، به وجود مي آيد ما هميشه متأثر از موقعيتهاي بين فردي هستي اما ديگران که در شکل گيري شخصيت اما عنصر تعيين کننده اي هستند ممکن است در دوره هاي مختلف رشدي تغيير يابند. مثلاً در دوران نوزادي و کودکي، والدين نقش تعيين کننده اي دارند و در دوره نوجواني تجارب او ا دوتان و معلمان و با تأثيرات والدين رقابت مي کند. در اين سن، مقبوليت اجتماعي اهميت پيدا مي کند و اعتبار نوجوان در ميان ديگران منبع مهمي براي عزت نفس و اضطراب اوست محتواي خويشتن يا خود در نظريه ساليوان کاملاً ماهيق تعاملي دارد . اين دستگاه در وجود روان شاختي آدمي فقط براي تنظيم يک رابطه رضايت آميز و اجتناب از تنش ايجاد مي شود . آن چيزي که در دوره رشد اوليه موجب شخصيت بخشي و رشد من مي شود الگوي تعاملي خاصي است که نوع مراقبت مادري به فرزند منتقل مي کند. روابط خوشايند، گرم و تأييد کننده مادر با کودک به پرورش من خوب کودک مي انجامد. اين بخش روانشناسي همرنگي با جماعت (روانشناسي اجتماعي) (حميد لطفي)
نظريه مبادله اجتماعي: هومنز
نظريه ديگري که مبتني بر اصول تقويت است شديداً بر تعامل بين دو فرد متمرکز است . مطابق نظريه مبادله اجتماعي چنين تعاملي بر پاداشها و هزينه ها مبتني است . فرد در پي آن روابطي است که پاداش بيشتري را نسبت به هزينه عايدش کند و از روابطي که هزينه هاي آن فراتر از پاداشها باشد اجتناب مي کند جرج هومانز، که در سال 1958 اولين مدل مبادله اجتماعي را ارائه داده است فرض مي کند که مردم اساساً لذت طلت هستند. به عبارت ديگر آنها درپي افزايش لذت و کاهش درد هستند . افراد تعامل خود را به گونه اي تنظيم مي کنند تا به لذت بيشتري دست يابند. مبادله بين افراد ممکن است شامل اهداف مادي يا غير مادي باشد: مثلاً کسب تأييد و اعتبار اجتماعي اهداف غير مادي هستند و پول به عنوان يک پاداش مادي مورد توجه قرار مي گيرد. اغلب هر مبادله اي شامل هر دو هدف است . از نظر هومانز اصل اساسي در مبادله اجتماعي «عدالت توزيعي» است.
قاعده اي که مي گويد پاداش بايد با هزينه هاي فرد تناسب داشته باشد در اين مدل باور اين است که اصل عدالت توزيي مي تواند در روابط کاري يا خانودگي کاربرد داشته باشد. جان سيبات و هارولد کلي نسخه پيچيده تري از نظريه مبادله اجتماعي و يا به تعبير آنها «نظريه به هم پيوستگي» را ارائه دادند. نظريه آنها بر جنبه هاي پوياي تعام بين افراد تأکيد دارد. فرآيندي که در آن شخصي که در کنش و واکنش با شخص ديگر است ، ممکن است خود تحت تأثير آن شخص قرار گيرد يک جزء تعيين کننده اي که مدل آنها را از چارچوب ساده تر مدل هومانز متمايز مي کند اين پيشفرض است که مردم بين برونزادهاي فعلي خود و ساير شقوق احتمالي مقايسه هايي را انجام مي دهند . به عبارت ديگر نه تنها فرد هزينه ها و ياداشتهاي مربوطه را که در يک مبادله فعلي ارزيابي مي کند بلکه همچنين هزينه ها و پاداشهايي را که ممکن است با يک رابطه متفاوتي مرتبط باشد مورد توجه قرار مي دهد سيبات و کلي به منظور تحليل فرايند تعامل ماتريس بروندادها را ترسيم کردند. اساساً اين ماترس نشان مي دهد که هر شخص در تعامل خود با ديگران با مجموعه اي از شقوقي که هزينه ها و پاداشهاي متعددي را ايجاب مي کند مواجه مي شود. تداوم تعامل بين فردي در صورتي است که ميزان رضايت طرفين به حداکر برسد اگر ارزشهاي يک شخص مستقل از ديگري مورد توجه قرار گيرد تعامل به شکست منتهي مي شوند
وظيفه تعليم و تربيت در هويت يابي جنسي نوجوانان: کتاب : روابط دختر و پسر در ايران دکتر علي اصغر احمدي
يکي از وظايف مهم در تعليم و تربيت يک نسل، ياري دادن آن راي يافتن هويت خويش است . مربيانف اعم از معلمان ، مديران، مربيان پرورش، بايد شرايط و محيطي را فراهم سازند تا دانش آموزان در پايان دوره نوجواني بتوانند تصوير و توصيف کمابيش روشني از خود و موقعيت اجتماعي خويشتن، و نيز آينده اي که در پيش رو دارد، داشته باشد . روانشناسان ، دوره نوجواني، يعني حد فاصل بين سنين دوازده تا هجده سالگي را دهده حالي براي يافتن «هويت » مي دانند . در صورتيکه نوجوان بتواند در اين مدت براي خويشتن تصويري رضايت بخش و اميد آفرين بدست آورد . مراحل بعدي زندگي را با تعادل پرشور و پر تحرک آغاز خواهد کرد . نوجوان در چنيني وضعي قدم در دور جواني خواهد گذاشت ، برگونه اي که مي داند چه مي خواهد و مي داند که چه راهي پيش رو دارند، و چه بايد بخواهد. در صورت تحقق ناپذيري اين هويت، نوجوان دچار «آشفتگي نقش » خواهد شد . يعني در مورد خود و نحوه رفتاري که مي بايد داشته باشد دچار ترديد ميشود. در چنين صورتي انتخاب يک الگوي مشخص براي او مشکل خواهد شد به همين لحاظ ممکن است هر چند حاجي به رنگي و شکلي در مي آيد . نوجواني که دچار آشفتگي نقش است، دچار افراط و تفريط بسيار ميشود. گاه بصورت يک فرد مذهبي با … بسيار جلوه گر ميشود و گاه يکسره انجام وظايف مذهبي را به کنار مي گذارد.
در جوامع ساده فهرست بندي مانند جوامع روستايي و عشايري، هويت يابي نوجوانان با مشکلات کمتري مواجه خواهد بود، زيرا الگوهاي موجود در اينگونه جوامع از تنوع زيادي برخوردار نيستند. در جوامع ساده ايران به فراواني با نوجوانان 14 يا 15 ساله اي رورو مي شويم که مانند مردان و زنان آن جامعه رفتار مي کنند و در جمع آنان و تقربً همپاي آنان رفتار کرده و اظهار نظر مي کنند.
يکي از مسائل بسيار مهم در هويت يابي، «هويت يابي جنسي» است؛ نوجوان و جوان مي بايست در مورد جنسيت خويش و نقشهاي مربوط به آن نيز، به يک تصوير روشني دسترسي پيدا کند. اينکه مرد کيست و زن کيست و چه خصوصياتي دارند؟ و وظايف پسر و يا مرد در مقابل دختر و يا زن و بالعکس نيز از اجزاي ان هويت يابي است . يکي از وظايف مهم تعليم و تربيت اين است که در زمينه هايي همچجون دوستي دختران و پسرانف برخوردهاي اجتماعي آنان، عشق و امثال آن ، توصيف و تصوير روشني را براي آنان مشخص کند. و بايد به نوجوانان و جوانان آموزش داده شود که ويژگيهاي يک دختر يا زن و يا يک پسر مايي چيست و چه وظايفي بر عهده دارند و هر يک از اين وظايف در چه سن و زماني لازم است تحقق پذيرد.
تحولات جسمي و روحي دوران بلوغ: روابط دختر و پسر در جامعه امروز: نياز جاوداني
بلوغ: مرحله اي از حيات بين کودکي و بزرگسالي است که ويژگيهاي هيچ يک را نداشته بلکه خصوصيات منحصر به خود را داده . به همين علت به دوران بحران هم معروف است . بلوغ پايان مرحله ايست که کودک هنوز قادر به برقراري روابط با افراد و اشيا نبوده و مي خواهد با روشهاي گوناگون از آستانه «زمان حال» عبور کند. بلوغ، دوران بي قراري، نابساماني، آشفتگي، آشوب، طغيان و سرکشي و نيز تغيير و تحولات جسمي و روحي است.
بلوغ دختران بين 9 تا 16 سالگي و پسران 12 تا 18 سالگي است .
مراحل رواني دوران بلوغ بصورت ذيل است :
12 تا 14 سالگي : بروز روحيه اجتماعيف استقلال طلبي و گرايش به زندگي گروهي 14 تا 15 سالگي : گرايش به جنس مخالف
15 تا 18 سالگي : احساس عشقي کامل نسبت به جنس مخالف و ايده آل پرستي .
براساس هرم «مزلو» نيازهاي يک فرد شامل موارد زير است :
1. نيازهاي فيزيولوژيک 2. نياز به امنيت 3. نياز به تعلق، عشق و محبت
4. نياز به احترام و احساس ارزشمندي 5. نياز به دانستن 6. نياز به معرفت، درک و زيبايي 7. نياز به شکوفايي و تحقق خويشتن
هر يک از نيازهاي فوق در صورتيکه برآورده نشوند، مي تواند فردا دچار حس محروميت و ناکامي نموده، تعادل رواني وي را مختل کند. در اين ميان نقش اول را پند و ما در بازي مي کنند و پس از آن ، محيط و اجتماع تأثير فراواني دارد.
روابط دختر و پسر در جامعه امروز: علي اصغر احمدي
تأثير خانواده در رابطه دختر و پسر:
پدر و مادر بايد از بدو تولد فرزندشان در اين انديشه باشند که رفتار اجتماعي را در فرزندشان شکل دهند. يکي از مهمترين مواردي که در زمينه در تربيت اجتماعي» مي بايد در نظر داشته باشيم آماده ساختن فرزندمان براي رودر رو شدن با جنس مخالف است . بايد او را براي اين برخورد اجتماعي، آماده کنيم . تربيت رفتار اجتماعي فرزندانمان، مستلزم حداقل دو عامل مهم است اول شناخت صحيح و دوست از الگوي مناسب رفتار اجتماعي، دوم ارائه صحيح اين الگو به فرزند. برخي از مشکلات که ناشي از خانواده هاست شامل موارد زير است :
الف- برداشت نادرست از شرح و محدود ساختن مطلق نوجوان و جوان در برخود با جنس مخالف: شرع مقدس اسلام در رعايت رفتار و پوشش فرد مسلمان خدوري را تعيين کرده است . پوشيده بودن بدن زن و مجاز بودن راي عدم پوشش … و وجه و نيز مجاز نبودن زن و مرد در سخن گفتن با يکديگر به گونه اي که احتمال «ريبه» يا گناه در آن وجود داشته باشد. از اين محدوديت نمي توان استنباط کرد که زن و مرد، دختر و پسر نمي بايد يکديگر را ببينند و حرف زدن آنان با هم بطور مطلق حرام است . اين ما نيستيم که فرزندمان را مومن و متقي و خويشتنداد بار مي آوريم . او خود است که ايمان مي آورد، تقوا پيشه مي کند و خود را نگاه مي دارد. ما در اين مورد تنها راهنماي او هستيم. در مورد رعايت حدود شرعي در روابط دختر و پسر مي بايد اولاً ما حدود را بخوبي بشناسيم و از افراط و تفريط بيهوده اجتناب کنيم ثانياً فرزندانمان را افرادي بار بياوريم که با کنترل دروني رشد کنند، نه با کنترل بيروني.
ب) عدم آموزش صحيح در مورد وضعيت و واقعيت جنس مخالف: يکي از وظايف مهم در تربيت جنسي جوانان و نوجوانان، اموزش واقعيت روحي و رفتاري افراد از جنس مخالف است . پدر و مادر بايد در فرصتهاي مناسب در مورد اينکه دختران و پسران داراي چه خصوصياتي هستند و چگونه مي بايد در مقابل اين خصوصيات عکس العمل نشان داد مطالب مختلفي به فرزندان خود گوشزد کنند.
در دوره نوجواني بايد کمک کنيم تا نوجوانان تا حد ممکن از، تصورات تخيلي در مورد جنس مخالف، اجتناب ورزد.
ج) القاء افراط در رفتار اجتماعي و برخورد با جنس مخالف: يکي از دلايل برخوردها و روابط نامطلوب ميان دختران و پسران، القاي افراط در روابط اجتماعي، بين دو جنس است. رخي از خانواده ها به اشکال و دلايل گوناگون به فرزندان خود القا مي کنند، که با ديگران از آن جمله ، با افراد جنس مخالف رفتاري گرم ، اجتماعي و دلپسند داشته باشند. يکي از اشکال اين القا گران در خانواده هايي ديده ميشود که به دليل رشد سريع اقتصادي خود و افزايش نامناسب درآمد خانواده متلاشي مي کنند سطح اجتماعي و فرهگي خود را نيز رشد دهند و خود را در زمره خانواده هايي به اصطلاح سطح بالاي اجتماع در آورند. اين خانواده ها به دختران و پسران خود توصيه هاي خاص مي کنند تا به ظاهر آنها را اجتماعي کند.
برگزاري ميهمانيهايي که در آن انواع تدابير لازم براي تقريب به شأن و مقام اجتماعي انجام پذيرفته، پوشيدن لباسهاي رنگارنگ ، مختلط شدن دختران و پسران جوان، رقصيدن دختران با پسران و تحقق کارهايي از اين قبيل به منظور تحقق کاذب شأن اجتماعي صورت مي گيرد.
يکي ديگر از اشکال اراط د روابط اجتماعي از طرف خانواده ها، و بخصوص ما… صورت مي گيرد که هم به لحاظ اقتصادي و هم بر لحاظر فرهنگي از سطح پائيني برخوردارند. (فقر فرهنگي – اقتصادي)
چنين خانواده هايي به منظور پيدا کردن شوهر براي دخترانشان؛ به آنها القا مي کنند که افتادي تحريک کننده و جالب توجه از خود نشان دهند . چنين خانواده هايي دختران خود را پيش از موعد وا داد به ترک تحصيل مي کنند و گاه خود شرايط هم صحبتي آنان را با افراد غير فراهم مي آورند.
د) القاي خود نمايي از طرف والدين : خانواده ها بايد به اين نياز طبيعي يعني خود نمايي توجه و سعي کنند شرايط را به گونه اي فراهم سازند که فرزندان آنها بتوانند آثار سازنده اي از خود به ديگران نشان دهند. و از اين طريق جب توجه کنند. در صورتيکه اين شرايط بخوبي فراهم بيايد، فرزندان ما با پشت سر گذاشتن مراحل رشد شخصيتي خويش بجايي خواهند رسيد که جلب توجه سايرين نيز براي آنها انگيزه اي رضايتبخش نخواهد بود.
ه) سختگيري و خشونت نسبت به نوجوان و جوان: يکي ديگر از عوامل موثر در ايجاد برخوردهاي نامناسب بين دختر و پسر، ناشي از سختگيري و خشونت خانواده نسبت به نوجوان و جوان است.
بي توجهي به پرورش استقلال در شخصيت نوجوانان و جوانان، باعث ايجاد اختلال در روابط اجتماعي فرد با ديگران است. وجود افراط ها و تفريطها در روابط اجتماعي، مي تواند حاصل يک شخصيت غير مستقل و منفعل باشد.
و) سختگيري در مورد ازدواج: يکي ديگر از عوامل ايجاد برخوردهاي نامناسب در ميان دختران و پسران، ناشي از سختگيري و داشتن افکار آرماني و گاه نادرست، در مورد ازدواج است. امروزه افکار گوناگوني ذهنهاي پدران و مادران را در مورد ازدواج احاطه و مخدوش کرده که اين افکار در عمل موانع زيادي در مقابل ازدواج ايجاد مي کند. برخي از اين افکار ريشه دو فرهنگ آن خانواده دارد، از جمله اصرار پدر و مادر براي ازدواج دختر و يا پسر با فردي بخصوص است .
عوامل زمينه ساز اجتماعي در ايجاد برخوردهاي نامناسب بين دختر و پسر :
الف) افراط در تبيين و قضاوت در خصوص رفتار همجنس با غير همجنس: قضاوتهاي جمعي ضرورتاً از قواعد منطقي و عقلي و منطبق با واقع، تبعيت نمي کنند، بلکه اين قضاوتها بر اساس قواعد خاص صورت مي گيرند. هنگامي که مطب يا واقعه اي، در مورد جوان يا نوجوان مي شنويم، در قدم اول بايد به مثابه انساني که مايليم جامعه اي سالم و سربلند داشته باشيم، آن جوان و نوجوان را به منزله خواهد با موارد و يا فرزند خود تلقي کنيم و مصلحت او را در نظر بگيريم. و بايد از شخص و کسب اطلاع بي مورد، شديداً اجتناب کنيم .
ب) محترم نشمردن شخصيت جوان و برخورد نادرست با آنان: به جوانان نبايد با ديد انحرافي نگريستف بلکه براي آنان بايد احترام قائل شويم . به آنان مسئوليت دهيم و از لغزشهاي آنان چشم پوشي کرد.
دوستي هاي دختران و پسران:
از جمله انواع روابطي که بين دختران و پسران در جامعه ما، وجود دارد رابطه به اصطلاح دوستي دختران و پسران است . مقصود از دوستي دختران و پسران رابطه اي است نسبتاً صميمانه و گرم و عمدتاً پنهاني که از طريق ديدارهاي مخفيانه، رد و بدل کردن نامه و يا برقرار ساختن ارتباط تلفني بين دختر و پسر، ايجاد ميشود. اينگونه در سيستمها معمولاً بصورت پنهاني و برود از چشم خانواده و آشنايان انجام مي گيرد . پنهاني بودن اين روابط سبب ميشود که به دليل محدوديت جغرافيايي و نيز آشنايي متقابل افراد در برخي جوامع، ارتباط پنهاني بسادگي امکانپذير نبوده و اين دوستيها به حداقل ممکن تنزل پيدا مي کند. در جوامع بزرگ، بخصوص در شهرهاي بزرگي که افراد آن، يکديگر را به ندرت مي شناسند، زمينه براي برقراري روابط پنهاني بين دختر و پسر بيشتر فراهم است . انگيزه هاي دوستي دختران و پسران معمولاً براي آنها مبهم است ولي از نظر يک انگيزه اجتماعي، بايد بگوئيم که پسران داشتن دوست دختر را يک قدرت فردي و اجتماعي براي خود تلقي مي کنند و دختران هم داشتن دوست پسر در يک جاذبه فردي و اجتماعي براي خود مي شمارند. افرادي که دوستي از جنس مخالف دارند، خود را قدرتمند و داراي کفايت اجتماعي معرفي مي کنند و اين نگرش نقش مهمي در تحريک و تلاش دختران و پسران راي دوست يابي دارد.
از آنجا که در دوستيهاي بين دختران و پسران، مقاومتي بسيار قوي از طرف پدر يا مادر و جامعه براي ممانعت از برقراري اين دوستيها وجود دارد، اينگونه دوستيها با مخاطرات رواني گوناگون همراه است . و چون براي برقراري اين دوستيها احتياج به صرف وقت و انرژي زياد از سوي دختر و پسر دارد در نتيجه آنها تلاش مي کنند، روابط خود را به هنجارها و قواعد مورد پذيرش جامعه، نزديک کنند. و در اين روابط معمولاً وعده ازدواج از سوي پسر و انتظار ازدواج از سوي دختر، مسئله اي باند و فراگير است.
به اين ترتيب يافتن دوست دختر و پسر در حقيقت نوعي يافتن ثبات و اطمينان خاطر و رضامندي بشمار مي آيد. از کارکردهاي ديگر اين دوستيها که موارد عملي آن تقريباً نادر است کارکرد جنسي اين نوع دوستيها است. به عارتي اينگونه دوستيها، نوعي تمايل قريزي متقابل را نشان ميدهد. با توجه به اينکه عناصر اجتماعي و هنجارها و قواعد اجتماعي و راني بر رفتار بسياري از افراد، حاکميت دارد و لذا برقراري رواط دوستي بين دختر و پسر که صرفاً بر مبناي غريزه جنسي استوار باشد، تنها در ميان اقشاري از جامعه که از لحاظ رشد فکري و فرهنگي در انحطاط شديد بسر مي برند، ديده ميشود. اينان دختران و پسراني هستند که بسياري از ارزشهاي رواني و اجتماعي خود را به آساني در مقابل غرايز خويش قرباني مي کنند، همان قشري که معمولاً قشر ناله اجتماع، به معناي حيواني آن را تشکيل ميدهند.
بسياري از دوستيهاي دختران و پسران دو جامعه ما، داراي کارکرد رواني اجتماعي است. يعني دختران و پسراني که براي خود دوستي انتخاب مي کنند بدنبال يافتن يک پاسگاه رواني و اجتماعي مطمئن و رضامند هستند.
علي رغم وجود کارکردهاي دوستيهاي دختران و پسران، هيچ يک از اين کارکردها نمي تواند بصورت يک عامل مستمر براي استمرار دوستيها عمل کند. وجود اضطراب مستمر در درون اينگونه افراد، از جمله عوامل بسيار مهم در سلب اطمينان خاطر از آنهاست. اين مسئله يکي از عوامل بسيار مهم در قطع اين دوستيها است . آنچه در پي اين دوستيها که زود قطع مي شود مي ماند ، تعارض فکري و احساسي دختران و پسران است .
در اين زمينه تعارض و احساس از دست دادن ارزشمندي و شرافت خويش از جمله آسيبهايي است که دختري بايد آن را تحمل کند.
يکي از دلايل اشاعه چنين مسائلي بين دختران و پسران، بي توجهي نوجوانان و جواناني که داراي افکار سالمي هستند، به نقش خود در برخورد با چنين مسائلي است. آنها مي بايد بدانند که در چنين مواردي وظيفه اي مهم در زمينه امر به معروف و نهي از منکر در قبال دوستان خود دارند. جوانان پاکدامن مي بايد شرايط را به گونه اي فراهم سازند که صحبت کردن در خصوص دوست گرفتن از جنس مخالف اعم از دختر و پسر بسيار ناپسند و نشانه ضعف و کوچکي شخصيت تلقي شود.
اين رفتارها نه تنها حرمت اجتماعي و فرهنگي ما را خدشه دار مي سازد، بلکه افرادي را فهرست بندي جامعه تحويل خواهد داد که با انواع آسيبهاي رواني – اجتماعي و تربيتيف عهده دار ساختن کشور و نسل آينده خواهند شد.
مقدمه
از آنجا که حدوداً 70% جمعيت کشورمان افراد زير 27 سال هستند در نتيجه کشور ما از جمله جوامع جوان دنيا محسوب مي شود[1] و طبيعتاً مسائل مربوط به جوانان از موضوعات روز و ابل توجه است . د بين مضووعات مربوط به جوانان، بحث ارتباط دختر و پسر از اهميت خاصي برخوردار است.
رابطه دختر و پسر، حدود و شرايط و محدوديت هاي مربوط به آنف هم باي خود جوانان مهم است و هم به لحاظ حساسيت هاي مذهبي و سنتي براي خانواده هاي آنها از اهميت ويژه اي برخوردار است و علاوه بر آن، نهادهاي اجتماعي و حکومتي هم نسبت به اين امر و بازتاب آن در اجتماع، حساسيت نشان مي دهند. از قرن ها پيش تاکنون –بويژه در شرايط مغلي – ديدگاههاي مربوط به اين ارتباط از منظر جوانانف خانواده ها و حکومت بسيار متفاوت بوده و گاه افراط و تفريط ها، جوان را دجار سردرگمي مي کند.[2]معمولاض هرگاه در امري، معيارها و ملاشک ها مشخص نباشد، سليقه ها جايگزين آن مي شود و البته آنچه مسلم به نظر مي رسد اين است که انساني خردمند بايد سليقه اش را بر پايه معيار استوار سازد. علت اصلي ديدگاه هاي مختلف نسبت به ارتباط دختر و پسر، نامشخص بودن معيارها و در نتيجه پيروي از سليقه هاست زماني که جوان خود را مجبور به پيروي از سليقه اي مي بيند که مبنا پشتوانه منطقي ندارد به طور طبيعي در مقابل آن واکنش نشان مي دهد. همان طور که مي دانيم، ارتباط دختر و پسر يکي از مسائل مهم فرهنگي – اجتماعي ماست. اين مسئله هنوز در جامعه ما به طور کامل حل نشده و جايگاه شايسته خود را نيافته است و عملاض د برخي مکان ها مانند دانشگاه ها، محافل و مهماني هاي فاميلي يا دوستانه، پارک ها، خيابان ها، خود را بيشتر نشان مي دهد.
عامل موثر در کيفيت رابطه دختر و پسر:
رفتارهاي انسان و از جمله برخوردهاي اجتماعي وي، معمولاض تابع شخصيت اوست. رابطه دختر و پسر هم که نوعي رفتار اجتماعي محسوب مي شود، تابع همين عامل است . بنابراين قبل از اينکه معتقد به نفي هرگونه رابطه يا ارتباط بدون مرز بين دختران و پسران نشويم، بهتر است اندکي به واقعيت هاي موجود پرداخته و اين عامل مهم را بررسي نمائيم . بر اساس تعاريف روان شناسي، شخصيت عبارت است از مجموعه منظم، متکامل و نسبتاً ثابت خصايص و رفتارهاي بدني، عقلي و اجتماعي فرد که او را از ديگران مشخص مي سازد و موجب سازگاري او با محيط بويژه با محيط اجتماعي مي شود.
خلق و خوي
خلق و خوي، يعني مجموعه صفات رواني انسان که معمولاً در ارتباطات وي با ديگران بروز مي کند و مبتني بر 2 عامل است: 1) مزاج و ترکيب بدني که خود محصول وراثت است 2) اوضاع و احوال محيطي.
ويژگي مهم انسان اين است که علي رغم تاثير پذيري از محيط و وراثت از قدرت اختيار بهره مند است و انسان ها، هرگز مغلوب صرف محيط و وراثت نخواهند شد. بلکه همواره ، داراي اختيار بوده و انتخا راه صحيح يا خطا به دست آنهاست. خداوند راه را به انسان نشان مي دهد ولي انتخاب را صحيح و در نتيجه شاکر بودن و يا گزينش راه خطا و ناسپاسي به دست خود انسان است.
تاثير شخصيت در تعاملات اجتماعي دختر و پسر:
رابطه بين دختر و پسر، نوعي تعامل اجتماعي محسوب يم شود که از شخصيت فرد نشدت مي گيرد . مباني شخصيت قابل يادگيري و اصلاح هستند.
نيت که يکي از عناصر تشکيل دهنده شخصيت است، محصول حالات نفساني مي باشد و اين حالات از طريق رياضت ها و تفکرات بسيار دقيق و تلاش هاي فراوان قابل کنترل است. نيت بر اعمال ظاهري انسان برتري دارد، چون از امور قلبي بوده و از مردم پنهان است، بناراين ريابه آن راه ندارد بر خلاف اعمال ظاهري انسان که محتمل رياست. خلق و خوي نيز به عنوان يکي از مباني شخصيت، گرچه تابع وراثت و محيط است ولي با توجه به قدرت اراده و اختيارف قابل کنترل و اصلاح مي باشد. يعني انسان مي تواند عوامل وراثتي خود را تحت کنترل درآورد و يا سرعت محيط اثر گذاشته و تسليم آن نشود. نيازها به عنوان يکي از پايه هاي شخصيت، گرچه بعضاً غير اکتسابي اند ولي به هر حال نحوه برخورد و ارضاي آنها، امري قابل کنترل است. مثلاً دختر يا پسري که فقط به نيازهاي جسمي و فيزيولوژيکي خود فکر مي کند، در رابطه با جنس مخالف، اين معيارف تعيين کننده رفتار است و بنابراين به هر کس که بتواند اين نياز او را برطرف کند، گرايش مي يابد و تنها در همين بعد براي او ارزش قائل است . ولي اگر نياز رواني را به عنوان نياز مهم خويش، تلقي کند- گرچه داراي نياز جسماني هم هست – در برخورد با جنس مخالف، سعي مي کند تا رفتاري جامعه پسند و قابل تحسين از خود نشان دهد تا بتواند نزد طرف مقابل، جايگاه ويژه اي، بيابد.
– برخي از عوامل موثر در رفتارهاي نامطلوب:
گرچه عوامل بوجود آورنده برخوردهاي نامطلوب بين دختر و پسر متعددند، ولي به طور کلي اين عوامل را به 3 دسته مي توان تقسيم کرد:1) شخصيت رشد نيافته جوان، 2) شيوه برخورد خانواده 3) روش برخورد جامعه .
– شخصيت رشد نيافته جوان :
اگر شخصيت انسان از آغاز کودکي و نوجواني در جهت صحيح رشد نکند در دوران جواني و به ويژه در تعاملات اجتماعي خود دچار خطا مي شود. پرورش عقل و جهت دهي صحيح به شهوات امري نيست که يک شبه حاصل شود بلکه نياز به تمرين و ممارست فراواني دارد و در اين راستا نقش مهم والدين در دوران کودکي و نقش جامعه و دوستان در دوره نوجواني و جواني انکار ناپذير است.
– شيوه برخورد خانواده با جوان:
برخورد خانواده، يکي از مهم ترين عوامل موثر در تعاملات اجتماعي دختران و پسران جوان محسوب مي شود. يکي از نکات مهم در زمينه تربيت اجتماعي آماده ساختن فرزندان براي برخورد مناسب با جنس مخالف است. زيرا ما نه مي توانيم فرزندانمان را به گونه ايي تربيت کنيم که از هر جنس مخالفي بگريزند و خود را مخفي کنند و نه مي توانيم آنها را به حال خود رها کرده و منتظر باشيم تا خود، مسائل زندگي را در اجتماع بياموزند. بنابراين ارائه يک تصوير روشن از نحوه برخورد با جنس مخالف امري ضروري به نظر مي رسد و ارائه اين تصوير جز با شناخت صحيح از الگوي مناسب رفتار اجتماعي، امکان ندارد.
– روش صحيح برخورد خانواده با جوان :
يکي از وظايف مهم اوليا در تربيت جوانان اين است که در فرصت هاي مناسب، واقعيت روحي و رفتاري جنس مخالف و کيفيت برخورد با آن را راي فرزندانشان توضيح دهند. کيفيت اين آموزش در سنين کودکي، دبستاني، نوجواني و جواني با هم متفاوت است. در اين مرحله از هرگونه افراط و تفريطي بايد خودداري شود. در ذهن جوان نبايد، اين مفهوم شکل بگيرد که دختر يعني موجودي مقيد، محدود و پسر يعني موجودي آزاد و قدرتمند و سلطه گر.
– شيوه برخورد اجتماع با جوان :
افراد جامعه بايد به ديده احترام به جوان بنگرند و از لغزش هاي او چشم پوشي نمايند و به جاي تحقير و سرزنش کردن و به رخ کشيدن مداوم خطاهايشان، با او رخوردي بزرگوارانه داشته باشند زيرا در اين صورت جوان به دنبال جبران خطاهاي خود خواهد رفت . بزرگ کردن خطاهاي جوان و مطرح کردن آن در جمع، موجب سرکوبي شخصيت وي شده و او چون خود را فردي خطا کار مطالعه يابد از ادامه لغزش باکسي نخواهد داشت و اين امر هم براي او و هم براي جامعه، آسيب هاي جدي به دنبال دارد. از طرف ديگر بايد توجه داشت اجتماعي که به جوانان پاک و مومن، کمتر بها مي دهد و شرايط و زمينه را براي جولان و ابراز وجود جوانان نا اهل فراهم مي کند، قطعاً در نفي ارزشها و رشد و ترويج ضد ارزش ها نقش عمده ايي ايفا مي کند. برخي از اين مصاديق عبارتند از ترويج روابط دوستي بين دختر و پسر همراه با خنده و شوخي و بدون رعايت حريم در قالب هنر، سينما، ترويج مصرف گرايي، تجمل پرستي و ازدواج هاي پر زرق و برق و تشريفاتي که همه اينها در اعماق روح جوان اثرات نامطلوب و پايداري از خود به جا مي گذارد.
برخوردهاي بين دختر و پسر انواعي دارد که عبارتست از : 1) برخورد مبتني بر شرم و خجالت افراطي 2) برخورد هيجان زده 3) برخورد خشک و محدود 4) برخورد مبتني بر پرخاشگري 5) برخورد غير عادي و نسنجيده 6) برخورد کاملاً آزاد و بدون محدوديت 7) برخورد مبتني بر احترام و رعايت حدود شرعي و عرضي
– مکالمه و گفتگوي دختر و پسر :
با توجه به جمعيت جوان کشور ما و حضور فعال اکثر جوانان در عرصه هاي فرهنگي، آموزشي و اجتماعي، کفتگو بين دختران و پسران امري اجتناب ناپذير به شمار مي رود. زيرا جامعه مشکل از مردان و زنان است و خداوند هم از آغاز خلقت اين دو را با هم و در کنار هم خلق کرده، بنابراين هرگز نمي توان جامعه را به دو بخش کاملاض مجزا و مختص مردان و زنانف تقسيم کرد. بر اين اساس، اگاهي از شيوه هاي صحيح سخن گفتن و معيارها و مرزهاي آن، امري ضروري است. الگويي که قرآن ارائه مي دهد، دختر و پسر جواني هستند که در حد ضرورت با هم سخن مي گويند، ولي در ملاقاتشان به جاي کلمات طولاني و مهيج و وسوسه انگيز در کمال حيا و عفت و با کوتاه ترين و متين ترين الفاظ، سخن مي گويند و در واقع مانع ايجاد زمينه هاي فساد و لغزشف مي شوند. با توجه به اينکه جوانان بيشتر در معرض وسوسه هاي شيطاني هستند، بهتر است از گفتگوهاي غير ضروري با يکديگر، پرهيز کنند تا زمينه ارتباط ناسالم فراهم نشود. چنانکه علي (اطلاعات) هم اين نکته را در زندگي مراعات مي کردند. در اسلام منع مطلق براي گفتگوي بين دختر و پسر وجود ندارد و آنها باش رايط زير مجاز به صحبت کردن با يکديگر هستند.
– هر دو طرف از مکالمات غير ضروري بپرهيزند – کنترل انگيزه هاي دروني – کنترل لحن کلام و صدا به هر حال مردان به شرط اينکه، به گناه آلود نشوند و قصد لذت نداشته باشند مي توانند با خانم ها سخن بگويند و زنان نيز به شرط اينکه صداي خود را نازک نکنند و قصد لذت نداشته و خوف انگيزي نداشته باشد مي توان با مردان سخن بگويند.
فرهنگ پذيري و رشد رواني – اجتماعي جوانان
فرهنگ مجموعه پيچيده اي است که شامل معارف، معتقدات، هنرها، صنايع، تکنيک ها، اخلاق ، قوانين، مطمئن و بالاخره تمام عادات و رفتار و ضوابطي است که انسان به عنوان عضو جامعه آن را از جامعه خود فرا مي گيرد و در قبال آن جامعه تعهداتي به عهده دارد. از ديد يونسکو، فرهنگ کليت تامي از ويژگي هاي معنوي، مادي، فکري و احساس است که يک گروه اجتماعي را مشخص مي کند، فرهنگ نه تنها هنر و ادبيات را در بر مي گيرد بلکه شامل آئين هاي زندگي، حقوق اساسي نوع بشر، نظام هاي ارزشي، سنتها و باورهاست.
در هيچ جامعه اي عناصر فرهنگي درون ساز نمي شوند. مگر در مرحله اي که اجزاي سيستم بتواند همنواي گروهي را پديدار نمايند. همنوايي گروهي داراي مراتبي است که مي توان آن را به دو مرتبه ساده و صوري و مرتبه پيچيده و ژرف تقسيم نموده مرتبه ابتدايي آن را جامعه شناسان جامعه پذيري و مرحله بعدي که دروني سازي فرهنگي است را فرهنگ پذيري خوانده اند. جامعه پذيري همنوايي فرد است با هنجارهاي گروهي، هر يک از اعضاي جديد گروه به حکم جامعه پذيري رفتار خود را موافق مقتضيات گروه در مي اورد بنابراين جامعه پذيري جرياني است که خود را عملاً با زندگي گروهي همساز مي کند. فرد جامعه پذير کسي است که بر اثر همنوا شدن با هنجارهاي گروهي، وظايف گروهي را پذيرفته و راههاي همکاري را شناخته و بدين سبب داراي رفتاري گروه پسند شده است . حال اگر خرده نظامهاي يک جامعه به قدري با يکديگر هماهنگ باشند که بتوانند منويات سيستمي يک جامعه را دقيقاً و به طور مداوم دروني سازي نمايند، افراد جامعه از مشابهت هاي فراواني برخوردار خواهند شد. به اين جريان که افراد را عميقاً و از جهات گوناگون با هنجارهاي اجتماعي سازگار مي گرداند فرهنگ پذيري گويند.
روابط عاطفي- انساني
هر چند تا ابتداي قرن نوزدهم آنچه بيشتر در مورد انسان بنا به مقتضيات بيشتر در مورد انسان بنا به مقتضيات نيازي زمان مدنظر قرار مي گرفت ويژگي هاي جسماني انسانها بود، اما پس از کشفيات تجربي گسترده در اين دوره ، پيچيده شدن روابط اجتماعي جوامع و آسودگي نسبي انسان از ساختارهاي شرايط تجربي بقا، ديدگاه انسان انديشمند را به منظم ديگر که همانا رشد روحي، رواني و عاطفي بود رهنمون ساخت، اينکه چگونه انسانها روابط عاطفي انساني خود را تنظيم مي کنند و در قرن نوزدهم علوم انساني به شکل پويا و گسترده شکل گرفت، انسان موضوع مطالعه شد و کنجکاوي دانشمندان در شناخت منشأ تغيير و تحول انساني از نظر جسماني رواني، نهادهاي اقتصادي خانوادگي، ديني و انساني مدنظر قرار گرفت.
يکي از سوالات بسيار ژرف و اساسي براي نظريه پردازان آن بود که رشد راني – اجتماعي شخصيتي انسانها از ابتداي حيات چگونه است و پارامترهاي اجتماعي چگونه تأثيراتي به آن دارند.
اگر شاخص جواني را به طور نسبي مبتنيبر فرهنگ سالهاي 17 تا 30 سالگي بدانيم و آن را مصادف با بلوغ کامل و افزون شدن نيازهاي گوناگون و الزامات متنوعي همچون پذيرش مسئوليت ، عضويت در اجتماع و به طور کلي با برجا شدن عامل انگيزشي «خود» بدانيم ايد چگونگي مراحل رشد را مخصوصاً در زمينه هاي روحي، رواني، عاطفي اين دوران بيشتر مدنظر قرار دهيم.
پيش شرطهاي تکوين فرهنگ پذيري جوامع
صاحبنظران در حوزه روانشناسي اجتماعي معتقدند براي تکوين جامعه پذيري و فرهنگ پذيري در جوامع، بايد موارد زير مدنظر قرار داده شود:
(1) در دوران جواني اگر جاذبه هاي همسان سازي به مدد آژانس هاي جامعه پذيري صورت پذيرفته باشد سيل خروشان نيازهاي گسترده و بالقوه هاي تحريک شده انساني هدايت پذير بوده، وجدان جسي در مسير زندگي اجتماعي غالباً به طور نسبي رشد پيدا کرده مي تواند هدايتگر خواهش هاي بيولوژيک و تظاهرات همگاني به سوي راههاي قابل قبول جامعه باشند.
(2) از نوجواني به افراد توانايي برخورد با مسائل، آموزش داده شود که از واقعيات برداشتي عيني و خارج از خيال پروري و تحليل داشته باشند.
(3) به افراد عزت نفس و توکل تعليم داده شود که از خود خواهي هاي کاذب و از رقابت پاراگراف بيش از حد بر حذر باشند.
(4) آموزش آرامش روايي از دوران نوجواني و اينکه پرخاشگري ها و خصومت ها را حتي الامکان کنترل کنند.
(5) دايره اهداف را به طور معقول با محدوده فرصت ها و توانائيها و ظرفيت هاي خود از وران کودکي مشخص نمايند.
(6) ايستادگي در برابر مسائل و مصائب از ارکان اصلي رويارويي فرد با جامعه است از اين رو از طريق آموزش خانواده و نهادهاي آموزشي بايد از کودکي افراد از يک قدرت انعطاف و انطباق در برابر مشکلات برخوردا شوند.
اريکسون يکي از نظريه پردازاني بود که طرح کلي مراحل رواني، اجتماعي (جدول يک) را از ابتداي حيات تدوين و تنظيم نمود که به وسيله لورنس المن و دنيس جافي به تفصيل عنوان گرديد و براي هر دوره وظايف خاص روحي رواني، اجتماعي در نظر گرفت.
بنابراين اگر نظامهاي اجتماعي به مدد آژانس هاي جامعه پذيري و نهادهاي وابسته همچون خانواده ، آموزش و پرورش ، گروهي در يک حرکت تکميلي بتوانند هدايتگر نيازهاي نوجوانان و جوانان باشند مي توان انتظار داشت با پويايي فرهنگ پذيري همه جانبه جواناني با رشد همگون رواني – اجتماعي تربيت نمود، جواناني که بتوانند. با واقعيات، مشکلات و معضلات، به طور واقع بينانه برخورد نمايند و همواره با اميد، توکل، شادابي و پيوستگي به ذات احديث متعالي و با نشاط در نظر گرفتن آينده اي درخشان و به فول الکس اينکس با تجهيز به نيروي علم و آگاهي و ايمان ، جوانان آمادگي لازم براي آزمون شيه هاي نو، آمادگي براي اظهار عقيده، وقت شناس، توجه بيشتر به طرح ريزي، سازمان دادن و کارائي و نهايتاً ايمان به عدالت براي همگان جهت زندگي بهتر را پيدا مي کنند.
مي گويند: «دندان سالم فهرست بندي روز از خودش مي پرسد که اين دندان فاسد چه کرده که دورش را طلا گرفته اند؟»
وقتي جوان امروز مي بيند کارکرد سالم و صادقانه اش براي او يک زندگي بالنسبه متعادلي را همراه نمي آورد ولي آن فرد مفسده انگيز فاسد که در … کار مي کند مانند آن دندان فاصد دورش را طلا گرفته اند و در عرض چند روز به چند صد هزار دلار دست پيدا مي کند که عددش براي اين جوان شگفت آور است، شما منتظريد که او به چه معدلي دست بيابد؟ من روان شناس، آسيب شناس چقدر روي او کار کنم که باز هم صبر و توکل داشته باشد. پايه هاي اعتقاديش را قويتر کند و … !
وظيفه مسئولان
توجه کنيد که در آشفته بازار امروز شهر تهران روان شناسان نمي توانند معجزه کنند. وقتي يک پسر 24 ساله دانشجو معجزه کنند. وقتي يک پسر 24 ساله دانشجو مراجعه مي کند . و مي گويد: «آقاي دکتر سال آخر دانشگاهم، دغدغه جنسي بالايي دارم ، توان مالي ندارم امکان ازدواج در شرايط فعلي کشور وجود ندارد، وقتي به خيابان مي آيم اين شلوارهاي آستين کوتاه خانمها که يک وجب از مچ پايشان بالاتر رفته است و … تحت فشارم قرار مي دهد، چه کنم ؟
شما چه مي گوييد؟ چقدر بگوين توکل، روزه، عبادت؟ اينها کارکرد خود را از دست داده اند وقتي من موعظه گر 15 يا 20 سال از ازدواجم گذشته است اگر هم بگويم شعار است و بردل آن جوان نمي نشيند. در حوادث اخير کشور آمار نشان داد که عصيانگريها مربوط به جوانان مجرد- پسر يا دختر- بود، زيرا مجردها از روحيه عصيانگري و پرخاشگري بالايي برخوردارند و چون خواسته اي صنفي دارند که معمولاً مخاطب هم ندارد، اين را در قالب سياسي بيان مي کنند. در حالي که اگر در ريشه هاي فکري و انديشه فرد وارد شويد مشاهده مي کنيد که اين يک خواسته صنفي مربوط به خودش را مطرح مي کند، اما چون مجرد است راه بروز آن را روشي پرخاشگرانه انتخاب کرده، لذا زمينه ي سياسي يافته است . بسياري از اتفاقات در کشور ما ريشه اش از اينجاست که متأسفانه مورد استفاده دشمنان قرار گرفته و به خواسته ها نسل جوان ايران اسلامي مارک سياسي زده اند. در حالي که واقعيت به گونه ي ديگري است .
توصيه هايي به والدين
1- به جوانها پيله نکنيد: معمولاً جوان از سن دوم راهنمايي زير ذره بين خانواده قرار مي گيرد، به حدي که والدين اقدام به گشتن کيف و کتابش مي کنند؛ اين يکي از خطاهاي عمده است. والدين که بازرس نيستند، به دليل همان حديث «أن الانسان حريص الي ما منبع» (انسان به آنچه که منع شود، حريص مي گردد) يعني هرچه شما بيشتر مي گرديد، او عميق تر پنهان مي کند.
2- هسته تبلور: اصطلاحي است که ما داريم: شما براي ساختن شاخه نبات منظم چند وجهي هر چه آب و شکر را بجوشانيد پولکي مي شود ولي شاخه نبات نمي گردد؛ زيرا به يک پديده – نخ – نياز است تا آب و شکر اشباع شده حول محور آن نخ تبلور پيدا کنند. والدين نيز از نظر ما همان نخ شاخه نبات هستند که بايد طوري رفتار کنند تا فرزندان حول محور افکار آنها متبلور شوند. پدر و مادري که خودشان درگيري دارند، چطور مي توانند الگوي مناسبي براي فرزندشان باشند؟
3- يکي شدن حرف و عمل : مي دانيد چرا فرزندتان به حرف شما گوش نمي کند؛ زيرا بين حرفها و عملتان تناقض مي بيند. چقدر مولانا زبا مي گويد که :
چون شود انديشه قومي خراب
ناسره گردد بدستش سيم ناب
ميرد اندر سينه اش قلب سليم
در نگاه او کج آيد مستقيم
پس نخستين بايدش تطهير فکر
بعد از آن آسان شود تعمير فکر
والدين ابتدا بايد افکارشان را تطهير و نظراتشان را يکي کنند تا بتوانند مشاور خوبي براي ازدواج فرزندانشان باشند.
مشکل والدين ما اين است که دچار افراط يا تفريط هستند. در روان شناسي ما مي گوييم: تربيت سه دختر برابر است با تربيت يک پسر. ما به حول وقوه الهي و برکت زن ارزشمند و عفيف جامعه شرقي خودمان، بهترين دختران را داريم .
دختران جامعه ما هيچ کدام آغاز گر فساد و خلاف نبوده اند، مگر از روي جهالت، فقر، فقر فرهنگي حاکم بر خانه، اختلافات خانوادگي، مداخلات بيش از حد پدر و مادر و …
والدين بايد بدانند اگر به استقلال فرزندانشان بها بدهند، اگر مرتب به اتاق فرزندشان سر نکشند و او را کنترل مستقيم نکنند، اگر روزي پسري به دخترشان اظهار علاقه کند، او مي آيد و با صداي بلند و رغبت مي گويد: «مامان امروز پسري اين طور گفت، دلم مي خواهد تو هم او را ببيني و نظرت را به من بدهي.» اي کاش! جامعه ما به اين حد برسد و به اين نقطه عطف که دختران ما مادرشان را دوست خود بدانند.
وظيفه آموزش و پرورش
در يکي از مدارس فرانسه ديدم، وقتي دانش آموزان وارد مدرسه مي شدند قبل از آنکه وارد کلاس بشوند، اجباري به دستشويي مي رفتند- پسر و دختر- کارت رايانه اي را مي زدند و بعد ادرار مي کردند. مقداري از ادرار روي دستگاه کروماتوگرام ريخته مي شد و اطلاعات از طريق اين دستگاه به مانيتور دفتر مدير مدرسه منتقل مي گشت. وقتي معلم مي خواست سر کلاس برود مدير مي گفت : «آقاي فلاني دانش آموز «ط» امروز گلوکز ادرارش پايين بود، گرسنه است برايش يک کيک ببر. يا دانش آموز «ظ» آدرنالين ادراريش خيلي بالا بود، دچار اضطراب و استرس است احتمالاً والدينش ديشب درگيري داشتند؛ امروز اصلاً از او درس نپرسيد.»
يعني با تجزيه و تحليل ادرار بچه شيوه برخورد با او را مشخص مي کرد. ما چنين ابزاري که در اختيار نداريم ولي از رنگ پريدگي فرزندمان مي توانيم متوجه تغيير روحيات او بشويم و رفتاري مناسب با آن روحيات داشته باشيم.
شما دوست باشيد تا نامحرم او را نربايد!
مادري که به خانه داري و فرزندان ديگر سرگرم است، مادري که شاغل است تا چرخ خانه را همپاي پدر بگرداند، مادري که به فکر قمار و دوره هاي آنچناني خود است و … وقتي فرزندانشان در کنار آنها احساس تنهايي و غربت کنند با يکديگر هيچ تفاوتي ندارند. دکتر انوشه در اين اره مي گويد:
مادران! شما با دختران دوست باشيد تا پسر جامعه نتواند او را از شما بربايد!
مادران! يکي از مقصران عمده اين روابط بي بندوبار دختر و پسر در جامعه، شما هستيد!
طوري رفتار کنيد که دختران قبل از چهار ماه رابطه با يک پسر، شما را در جريان قرار دهند. در آن صورت فرصت تحقيق و ارتباط منطقي با فرزندتان براي شما محفوظ است.
«من توني»، از فلاسفه قرن پانزدهم، حرف قشنگي مي زند، مي گويد:« براي ناخدايي که به بندر مقصد نمي انديشد، هيچ بادي موافق نيست».
والديني هم که در رابطه با نظام تربيتي فرزندانشان هدف ندارند و درگير مسايل روزمره- سايشها و فرسايشهاي اخلاقي و عصبي. هستند، بدانند که همواره با فرزندانشان در جهت باد مخالف برخورد مي کنند و اصلاً نمي شناسند که اينها «کي» هستند! وقتي فرزند ما احساس ناتواني کرد، سر از اعتياد به سيگار ، شراب، مواد مخدر و … در مي آورد. او مي خواهد لحظه اي فراموش کند که ناتوان است. اکنون ملاحظه مي کنيد که اينگونه افراد چه باري بر دوش جامعه هستند؟ ما بايد ابتدا آنها را به نقطه صفر تربيت برسانيم و تازه کار را روي آنان آغاز کنيم . اگر استقلال، آزادي انديشه و وحدت گرايي را در فرزندانمان ايجاد کنيم آنان به تعارض مي افتند.
استقلال طلبي
سن استقلال طلبي در دختران 9 سالگي و در پسران 12 سالگي است.
تفاوت هاي فردي
نگاهي جامعه شناختي به تباين ميان دختران و پسران
در قرن نوزدهم، نظريه تکاملي دارويي علاقه علمي براي بررسي تفاوت هاي جنسيتي را برانگيخت ، نظريه او بيان دشات که جنس تر و ماده از نظر رواني و جسميف به طور متفاوتي تکامل مي يابند که اين تفاوت ها نقش مهمي در سازگاري آنها دارد.
تفاوت هاي جسمي
گذشته از تفاوت هاي جسمي قابل مشاهده در شکل و اندازه بدن، آيا تفاوت هايي جسمي مهم ديگر بين مردان و زنان وجود دارد؟ در دوران کودکي، پسرها کمي بهتر از دخترها در تکاليف حرکتي هستند، البته دخترها توان بالقوه مساوي براي رقابت با آنان را در ورزش دارند. بعد از بلوغ، پسرها در انجام تکاليف نسبت به دختران سريع تر هستند، بعد از بلوغ ناهمخواني بين پسران و دختران در بسياري از اين تکاليف مانند ورزش مشهودتر مي شود. البته بعضي از اين تفاوت ها ناشي از تجارب بيشتري است که پسرها در بازي هاي رقابتي که مستلزم حفظ تعادل، برش و … کسب مي کند ساير تفاوت هاي موجود مخصوصاً تفاوت در انجام تکاليفي که نيازمند قدرت با توانايي جسماني خاص است مربوط به عوامل زيستي است.
تفاوت هاي شناختي
در مطالعات مربوط به تفاوت هاي شناختي بين زن و مرد پژوهشگران سرعت روي تفاوتهاي کلامي ، قضاي و توانايي رياضي تأکيد دارند زنان نسبت به مردان در توانايي کلامي که از طريق: تکلم، هجي کردن، کلمات، گنجينه لغات و درک مطلب قابل اندازه گيري است، برتر هستند. با اين حال، برخلاف تصور عامه، مردان بيشتر از زنان تصور عامه، مردان بيشتر از زنان پر حرف مي باشند، اگرچه در پژوهشي اين مطلب نشان داده شد که مردان در تکاليف فضايي مانند تصور ذهني اشياء دوباره نسبت به زان برترندف اما صحت اين تحقيق از سوي پژوهشگراني که با اين نتايج متقاعد نشده اند زير سوال است زيرا بافته هاي آن عموماً بي ثبات و جزيي بودند.
شايد پذيرفته ترين تفاوت شناختي بين زنان و مردان که مورد پذيرش اکثريت قرار گرفته است اين باشد که مردان ، به طور متوسط نسبت به زنان در رياضيات برترند، در تحقيقي که بن يو و ژولين استانلي انجام دادند، پسران در تکاليف رياضي عملکرد بهتري نسبت به دختران داشتند و آنها اين تفاوت را ناشي تر و رانت مي دانستند. انتقادات زيادي بر نتيجه اين تحقيق وارد شده است، از جمله آن که اين تفاوت ممکن است واقعي نبوده و ناشي از علايم کم آن دسته از دختراني باشد که در تحقيقات بن يو و استانلي شرکت کرده اند يا مي تواند ناشي از تجارب کمتر دختران در فعاليت هاي مرتبط با رياضي باشد يا مي تواند ناشي از هنجارهاي فرهنگي باشد که به دختران القاء شده است که رياضيات موقعيت مناسبي براي پسران است و آنان بايد آن را دنبال کنند همچنين پسران در همه موارد، عملکرد بهتري را نشان ندادند، اگرچه پسران نمرات بيشتر در آزمون هاي پيشرفت رياضي مي آورند اما دختران هم درجات بالاتري در مدارج رياضي به دست مي آورند.
اين مسئله ناشي از چيست؟ يکي از فرض ها اين است که دختران عملکرد بهتري را در محيط هاي آشنا مانند کلاس درس نشان مي دهند و برعکس، پسران عملکرد بهتري را در موقعيت هاي جديد مانند آزمون هاي هنجار شده نشان مي دهند.
اگر بين زنان و مردان در زمينه شناخت، تفاوت وجود دارد ولي چه عواملي سبب اين اختلاف است، يک عامل ممکن است تفاوت هورموني باشد، در يک مطالعه، دختراني که در دوران پيش از تولد تحت سطوح بالاي هورمون تستوسترون به صورت غير عادي قرار گرفته اند، بهتر از ساير دخترها در آمزون هاي توانايي فضايي عمل مي کنند و بيشتر در تکاليف دستگاري فضايي شرکت مي کردند تا در تکاليف مربوط به توانايي کلامي فرض ديگر اينکه اين تفاوت مي تواند ناشي از تفاوت در ساختار مغز باشد.
تفاوت هاي رواني – اجتماعي
در قرن نزودهم، فرانسيس کالتون خاطر نشان ساخت که ويژگي مهم در شخصيت زن اين است که او موجودي دمدمي مزاج، و تودار است.
امروزه اين چنين بياناتي توسط روانشناسان، بي اعتبار و غير علمي تلقي مي شود. اگرچه تحقيقات زيادي تفاوت هاي موجود در رفتارهاي اجتماعي زنان و مردان نشان داده است اما گستره زيست شناختي که بتوان اين تفاوت ها را به آن نسبت داد هنوز مبهم است .
زنان به احساسي بودن از نظر عاطفي شهرت دارند، مثلاً زنان بيشتر از مردان همدلي و همدردي مي کنند، البته اين تفوات بستگي به نحوه اندازه گيري همدلي دارد، وقتي از دختران پرسيده مي شود که سطح همدلي خود را بيان کنند، نمره بيشتري از مردان مي گيرند ولي هنگامي که ميزان همدلي از طريق بررسي برانگيختگي فيزيولوژيک يا رفتار آشکار مورد سنجش قرار مي گرفت بين آنان يا مردان تفاوتي ديده نمي شد. شايد اين انتظارات اجتماعي که دختران ايد حساس تر از پسران باشند منجر به اين قضاوت در گزارش آنها شده است . هنجار اجتماعي ممکن است تفاوت هايي در بيان و ابراز هيجاني در زان و مردان ايجاد کند، پسران اکثر هيجانات خود را ابراز نمي کنند در حالي که دختران همسن آنها، تنها هيجاناتي را ابراز نمي کنند که از نظر اجتماعي غير مقبول است مانند پرخاشگري.
البته هيچ تضميني قطعي وجود ندارد که اين تفاوت ها را صرفاً ناشي از اجتماع پذيري بدانيم.
دختران بيشتر از پسران به همدل بودن و پسران بيشتر از دختران به پرخاشگر بودن شهرت دارند، دوباره اين تفاوت نيز بستگي به نحوه اندازه گيري پرخاشگري دارد. پسران پرخاشگر جسماني (مانند کتک زدن، جنگ، ورزش، جنايت و ….) بيشتري نسبت به دختران نشان مي دهند.
اما آنان در پرخاشگري کلامي با هم تفاوتي ندارند. پسران به سلطه گيري اجتماعي شهرت دارند، شواهد ديگر تجارب زندگي را مهم تر از اساس بيولوژيکي در توجيه اين تفاوت ها مي داند. بعد از دو دهه از اجراي تحقيقات گسترده، اين نتيجه حاصل شد که ضرورتي در کارايي بالاي تفاوت هاي جنسيتي براي پيش بيني چگونگي رفتار زنان و مردان وجود ندارد، يعني در تصميم گيري در اموري که با موقعيت خاص دانشگاهي و تحصيلي يا شغلي در ارتباط است نبايد تحت تأثير تفاوت هاي شناختي با رفتار اجتماعي که فرض مي شود بين زنان و مردان وجود دارد، بود. اگرچه به طور متوسط، تفاوت هاي جنسيتي وجود دارند، اما زنان و مردان بيش از آن که با هم متفاوت باشند به هم شبيه اند.
جايگاه اجتماعي جوانان
موقعيت اجتماعي جوانان در همه جا علي رغم پيشينه هاي اجتماعي و فرهنگي ملي متفاوت، شباهت هاي خاصي دارد. اين شباهت ها، شايد آن قدر هم به ويژگي هاي فيزيولوژيکي موروثي و ذاتي جوانان مربوط نباشد و بيشتر ناشي از تحولات و روندهاي اجتماعي باشد که در سال هاي اخير در بسياري از جوامع معاصر به وقوع پيوسته است. اين تحولات و روندها، مشکلات و چالش هايي را صرف نظر از مليت جوانان، پيش روي آنها قرار مي دهد.
يکي از اين روندها، کوچک تر شدن خانواده از نظر اندازه و کارکرد آن است. در کشورهاي توسعه يافته خانواده به طور کلي از حالت يک واحد توليدي خارج شده و بسياري از مسووليت هاي خود را در زمينه آموزش جوانان و نگهداري سالمندان از دست داده است .
حتي ديگر نمي توان بقاي آن را به عنوان يک نهاد در جامعه مسلم دانست . در جهان سوم نيز چنين روندهايي را مي توان ملاحظه کرد. خانواده ها يدگر قادر به تامين همه نازهاي جوانان تا سن بلوغ آنان نيستند و سازمان هاي دولتي، مدارس و ديگر نهادها به تدريج اين نقش را از والدين مي گيرند.
همزمان در بسياري از کشورها طي سالهاي اخير شاهد گسترش وسيع نهادهاي آموزشي، به ويژه در سطح دبيرستان و دانشگاه بوده ايم. جوانان بيشتري براي دوره هاي طولاني تر به مدرسه مي روند و در رشته هايي تحصيل مي کنند که اغلب با علايق اوليه آنان ارتباط نداشته و حتي در بسياري از کشورها اين رشته هاي تحصيلي با فرصت هاي شغلي بعد از فارغ التحصيلي نيز مناسبت ندارد. روابط معلم و شاگرد نيز در بيشتر کشورها به کلي مستبدانه است.
اما امروز جوانان چه تحصيلات بالايي داشته باشند و چه داراي تحصيلات پايين باشند و يا اصلاً تحصيلاتي نداشته باشند بيش از گذشتگان خود با آينده اي مبهم روبه رو هستند چون به جاي اين که دقيقاً مسير شغلي والدين خود را دنبال کنند مجبورند به جامعه اي که به سرعت در حال تحول است متوسل شوند، تا شغلي براي خود فراهم کنند.
با توجه به لزوم يافتن و انتخاب شغل به جاي به ارث بردن بدون دردسر آن ، جوانان در صورتي که خود را در شغلي ببينند که هيچ علاقه اي به آن ندارند و يا اصلاً شغلي پيدا نکنند دچار ياس و نااميدي مي شوند.
روند جهاني ديگري که در بسياري از کشورها در مقابل جايگاه اجتماعي پايين جوانان وجود دارد ارزش بالايي است که به موقعيت «جوان بودن» داده مي شود.
در دنيايي که عقل و تجربه براي ابقا اهميت کمتري در مقايسه با سازگاري سريع با نوآوري دارد، بزرگسالان تلاش مي کنند تا جوان بمانند و حال آن که به آنها که هنوز جوان هستند نيز توصيه مي شود که از اين موقعيت لذت ببرند. تصوير خاصي از جواني ، نه فقط به واسطه احترامي که بزرگسالان به جوانان و نسل جوان مي گذارند بلکه همچنين از طريق کالاهايي به ويژه در زمينه پوشاک و تفريحات، که براي جذب پول هاي جوانان و ارائه روش زندگي «جوان» توليد مي شود. تبليغ مي گردد اين روند«غير سنتي» براي جوانان، در سطح سترده اي شايع و به صورت استاندارد در آورده شده است و حتي توسط بزرگسالان تقليد مي شود. آرمان هايي که صنعت «فرهنگ» فراروي جوانان فراز مي دهد تا حدي با کوشش هاي دولت ها و سازمان هاي داوطلبي که مي کوشند جوانان را به ياسزگاري با عقايد و انگوهاي رفتاري ترغيب کنند تا آنان را شهرونداني وظيفه شناس و اعضايي فعال براي گروه هاي مذهبي و سياسي و ساير گروه ها بار آورند، در تناقض است .
اکثر دولت ها کوشيده اند تا نوعي سياست منسجم در مورد جوانان اتخاذ کنند که اقدامات دولت را در زمينه فعاليت خارج از مدرسه با کار سازمان هاي داوطلب هماهنگ کنند در بسياري از کشورها سياست هاي عمومي در راستاي ايجاد امکاناتي براي جوانان است تا از طريق آن جوانان بتوانند از فراغت خود به نحوي «سازنده» استفاده کنند و در بسياري از کشورهاي جهان سوم و سوسياليست کوشش هاي ويژه اي براي دخالت دادن جوانان در طرح هاي توسعه انجام گرفته است.
اغلب سياست هاي عمومي جوانان و برنامه هاي سازمان هاي داوطلب با واکنش نه چندان مطلوبي از جانب مخاطبان جوان خود روبه رو بوده است . در بسياري از کشورها، جوانان به جاي فعاليت در گروه هايي که از طرف نهادهاي حاکم بر جامعه مورد حمايت قرار مي گيرند، ترجيح داده اند «سازمان نيافته» باقي بمانند، يا خودشان گروه ها و جنبش هايي را راه اندازي کنند که از نهادهاي رسمي حمايت نکنند و حتي دولت و نظم اجتماعي موجود را مورد انتقاد قرار دهد. سايد جوانان هم سعي کرده اند تا به فرهنگ گذشته خودشان برگردند.
در بسياري از کشورها، در واکنش به اين روندهاي همانند و جوانان بيشتر و بيشتري به سوي نوعي نگرش انتقادي سنبت به جوامعي که در آن زندگي مي کنند،(به ويژه به موقعيت خودشان تمايل پيدا مي کنند و ظاهراً ديگر از جايگاه اجتماعي که اغلب به آنها داده مي شود، احساس رضايت نمي کند. جايگاهي که از يک سو سنت هاي به سرعت در حال روال و از سوي ديگر تفکرات مقامات دولتي را مبني بر اين که دولت مدرن بايد زندگي جوانان را تنظيم نمايد، منعکس مي کند.
جواناني که در نقاط مختلف جهان به طور فزاينده با مسائل و مشکلات مشابهي روبه رو هستند ممکن است به شيوه هايي مشابه واکنش نشان دهند و اين امر ، تا اندازه اي در مورد برخي از ولت ها نيز صادق است. دولت هايي که به نظر مي رسد به تدريج بهس وي نوعي اتفاق نظر در زمينه جگونگي رفتار با جوانان حرکت مي کنند.
زرارد مندل در تحقيقي که ااساً براي يونسکو نوشته شده استدلال کرده است که دقيقاً اصل اتعمار زدايي از کودکان براي حل بحراني که گريبانگير جوانان شده، مفيد است.
طبق نظر وي ، دو رويداد تاريخي موجب بحران کنوني شده است . رويداد نخست ايجاد جايگاه ويژه براي جوانان، به علت کنار نهادن آنان از زندگي اقتصادي و اجتماعي، باقي ماندن ذهنيت «بچه گانه» جوانان و همچنين انزواي آنان در نهادهاي آموزشي است. در مدارسي که در ان جوانان ( و به طور روز افزون زرگسالان)، زيادي گرد هم جمع مي شوند به تدريج هويت طبقاتي مجزاي، همانند آنچه کارگران در کارخانه ها براي خود ايجاد مي کنند، در بين جوانان شکل مي گيرد.
مندل معتقد است آنچه که تاکنون مانع از آن شده است که جوانان به يک طبقه اجتماعي واقعي مدل شوند، وابستگي جوانان به بزرگترها و اين تصور بوده است که هدف اصلي جوانان در زندگي آن است که بياموزند چگونه يک بزرگسال شوند. اما در اين بين، اقتدار بزرگتر نيز تضعيف شده است. ديگر، بزرگترها به عنوان الگو کمتر در نظر گرفته مي شوند. مندل پيشنهاد مي کند که جوانان بايد به عنوان يک طبقه نه از لحاظ سني، بلکه طبقه اي متشکل از کليه افراد که در نهادهاي آموزشي مشغول هستند، به رسميت شناخته شوند. جوانان ممکن است نيازمند و يا قادر به پذيرش مسووليتي بيش از آنچه که در حال حاضر به آنان داده مي شود، باشند و همچنين اين مطلب که اين مساله مي تواند به کاهش مساله و مشکلاتي که در ميان جوانان و جامعه بزرگسلالان بروز مي کند، کمک کند، نکته اي است که براي بسياري از جنبش هاي معار، در جهت اصلاح آموزشي اساسي است.
حقوق و مسووليت هاي جوانان
ممکن است جواني به عنوان دوره اي در نظر گرفته شود که در خلال آن شخص حقوق و مسووليت هاي يک فرد بزرگسال را کب مي کند، و در عين حال وضعيت حمايت و وابستگي دوران کودکي خود را از دست مي دهد، قوانيني که در کشورهاي مختلف براي تنظيم اين فرآيند وضع مي شود، منعکس کننده نظر دولت ها در ارتباط با نحوه و زمان انجام اين تغييرات و تا حدودي بيانگر وضعيت زندگي جوانان در سنين مختلف است. مطالعه اي که در سال 1977 بر روي اسناد تهيه شده از سوي مجمع جهاني جوانان و فدراسيون جهاني جوانان دموکراتيک و نيز پاسخ هاي داده شده به پرسش نامه ها از سوي بيست کشور مختلف انجام شد، ما را با برخي تفاوت ها در وضعيت جوانان در نقاط مختلف جهان آشنا مي کند.
از طريق قوانين کشورهاي پيشرفته، مي توان دريافت که بسياري از جوامع مدرن امروزي، اين عقيده زا تصديق مي کنند، که انتقال به موقعيت بزرگسالي، فرايندي تدريجي است که طي آن، جوانان ممکن است حقوق معيني را در بعضي زمينه ها، پيش از دستيابي به حقوق مشابه در ساير زمينه ها به دست آورند. در بسياري از کشورها، يکي از نخستين مسووليت هايي که انتظار مي رود، جوانان بر عهده بگيرند، کارکردن است . در بسياري از مناطق، حداقل سني که يک فرد جوان مي تواند به طور قانوني استخدام شود، 14 يا 15 سالگي است . در ساير مناطق اين سن پايين تر از اين مقدار است و کار غير صنعتي در بسياري از کشورها، به ويژه اشتغال در درون خانواده، به ندرت تحت پوشش قانون قرار مي گيرد.
مسووليت ديگري که نسبتاً زودتر از ديگر موارد به جوانان واگذار مي شود، مسووليت کيفري است، در پاره اي کشورها، کودکان از سن 6 تا 7 سالگي مسوول اعمال خود شناخته مي شوند، و از سن 14 تا 15 سالگي ممکن است به خاطر ارتکاب جرم، مانند بزرگسالان مجازات شوند. با وجود اين ، حتي در اين کشورها نيز براي خلافکاران جوان، موسسات و مققرات ويژه، بيشتر و بيشتر ايجاد مي شود. در کشورهايي نيز در طول مدت محکوميت، با جوانان متخلف به نوعي با ملايمت رفتار مي شود، يا اين که او را به نزد والدين يا سرپست خود بر مي گردانند، يا تحت مراقبت ماموران ويژه، آزادي مشروط قرار مي دهند، و يا تسليم موسسات خيريه، مدارس ويژه و يا زندان هاي مخصوص بزهکاران جوان مي کنند.
اما، حتي اگر جوانان لايق کارکردن در نظر گرفته شوند، و مسوول تخلفات خود باشند، هنوز هم به طور کل صلاحيت اداره زندگي خود را بدون کنترل والدين ندارند. تا اين اواخر . در بسياري از کشورها، معمول بود که تا سن 21 سالگي در مورد محل زندگي، روش زندگي، گذران اوقات فراغت، تحصيلات و مذهب فرزندان، والدين تصميم گيري کنند. هرچند در يان بين گرايش رو به رشدي وجود دشات که سن قانوني به 18 سالگي تقليل يابد و به جوانان اجازه داده شود تا در مورد تحصيل، مذهب و برخي گرايش ها، خودشان از سن 14 سالگي تصميم بگيرند، در حال حاضر در برخي کشورها، از فرزندان سوال مي شود که در صورت طلاق، دوست دارند با کدام يک از والدين خود زندگي کنند. از ميان حقوق و مسووليت هايي که به نسبت ديروبه طور معمول پس از احراز شرايط کامل بزرگسالي به نسل جوان داده مي شود، يکي هم حق مشارکت سياسي است. در بسياري از کشورها، سن قانوني سياسي، مقارن سن قانوني مدني است . تا اين اواخر، سن متداول حق راي، بيست و يک سالگي بودف اما تعدادي از کشورهاي توسعه يافته، در سال هاي اخير اين سن را تا 18 و 15 سالگي پايين آورده اند.
آسيب شناسي روابط دختر و پسر
يکي از مسايلي که در جوامع در حال گذار از جمله ايران در مورد آن مبحث آسيب شناسي وجود دارد، رواط دختر و پسر است. در گذشته اين بحث مطرح نبود و کسي هم راجع به آن بحث نمي کرد چون اصل موضوع را قبول نداشتند که بخواهند در مورد آن بحثي داشته باشند ولي هم اکنون در اين زمينه همايش برگزار مي شود، در مطبوعات مقاله نوشته مي شود، در محافل اجتماعي در مورد آن بحث مي شود و همه ي اينها نشانه ي اين است که جامعه ي ما از حالت سنتي خارج شده و در حال گذار به سوي مدرنيته است، وقتي که راجع به موضوعي صحبت مي شود به معني اين است که در پذيرش اصل موضوع مشکلي وجود ندارد و از نظر عرف جامعه مورد قبول قرار گرفته است ولي در فرع آن و چگونگي انجام آن اختلاف نظر وجود دارد که در اين ميان وظيفه ي رسانه هاي ارتباط جمعي از جمله مطبوعات اين است که با اطلاع رساني درست و انعکاس نظرات و ديدگاه هاي مختلف راه درست را به مخاطبان اصلي يعني جوانان انتقال دهند.
هر دختر و پسري که به سن بلوغ مي رسد به طور طبيعي نسبت به جنس مخالف خود جاذبه پيدا مي کند. نسبت به او حساس شده و دوست دارد که از طرف جنس مخالف مورد توجه قرار گيرد و راي اين منظور هر کاري که از دستش برآيد انجام مي دهد. در عصر کنوني که وسايل ارتباطي بيش از پيش روابط افراد را آسان کرده است، جوانان که بسياري از آنان از فناوري جديد نيز بهره مند هستند به طرق مختلف با يکديگر ارتباط دارند و ديگر جامعه و خانواده نمي تواند ارتباط آنها را محدود کند، از اين رو تنها راه اين است که اين رواط را در قالب مشخص تعريف و به رسميت بشناسيم، در غير اين صورت به صورتي ناهنجار و غير قابل کنترل ايجاد مشکل مي کند.
دختر و پسري که شايد اولين ارتباط آنها در دنياي مجازي اينترنت اتفاق افتاده باشد و بدون اينکه هرگز همديگر را ديده باشند و صداي همديگر را شنيده باشند، به راحتي مي توانند در دنياي حقيقي نيز همديگر را ملاقات کنند و بعد از اين ملاقات مشکلات شروع مي شود. در صورتي که اين ملاقات با ايجاد احساسي توأم باشد و در طرفين نسبت به هم ايجاد علاقه شود، بايد آن دو در قالب مشخصي بتوانند با همديگر ارتباط منطقي داشته باشند، بدون اينکه از حدود اخلاق و عرف جامعه خارج شوند، ولي اگر همچنان اين روابط پنهاني انجام شود، احتمال بروز رفتارهاي خطر آفرين بيشتر است. در صورتي که اگر اين جوان احساس کند که مي تواند رابطه ي آزادانه و سالمي را باط رف مودر علاقه ي خود داشته باشند . بدون اينکه دجار مشکل شود بهتر مي تواند تصميم بگيرد ولي اگر اين ارتباط همراه با ترس و اضطراب باشد، دختر يا پسر سعي مي کند که هرچه سريعتر به صورت قانوني يعن عقد کردن خود را از قيد اين بيم و هراس رها سازد و ممکن است اين شتابزدگي در تصميم گيري باعث مشکلات بعدي در زندگي از جمله جدايي و طلاق شود که اثرات بسيار مخربي بر روي روحيه ي افراد دارد و در مواردي ممکن است ترميم اين ضربه ي روحي حتي غير ممکن باشد. در اينکه چگونه به اين نتيجه رسيده ايم که بايستي ارتباط جوانان را با يکديگر به عنوان يک ضرورت قبول کنيم عوامل مختلفي وجود دارد. يکي از اين عوامل پيشرفت وسايل ارتباط جمعي است . در گذشته اگر دختر و پسري مي خواسند با يکديگر ارتباط داشته باشند حتماً بايد همديگر را از نزديک ملاقات مي کردند و حتي اگر ارتباط آنها از طريق نامه نگاري بود، باز هم بعضي از موارد ضرورت ارتباط مستقيم پيش مي آمد حتي اگر براي رد و بدل شدن نامه ها بود. ولي در حال حاضر با پيشرفت سريع ارتباطات، ديگر چنين مشکلي وجود ندارد و چه بسا دختر و پسري حتي بدون اينکه براي يک بار هم همديگر را ببينند براي مدت ها که ممکن است اين مدت بيش از يک سال هم باشد از طريق چت، تلفن و يا سايت هاي مختلف اينترنتي با يکديگر ارتباط داشته باشند که نهايتاً اين ارتباط در دنياي مجازي به ارتباط در دنياي حقيقي مبدل مي شود. عامل دوم گذشت زمان است . ما هر قدر به عقب بر مي گرديم، زندگي سنتي تر مي شود و اين فقط مختص جامعه ي ما نيست. در جوامع غربي نيز اين گونه است.
در چنين جوامعي که اکنون ارتباط دو جنس مخالف به صورت افسار گسيخته درآمده و خيلي از زندگي هاي زناشويي بدون انجام رماسم عقد و ازدواج است در گذشته اي نه چندان دور حتي طلاق ممنوع بود و دو نفر که با هم ازدواح مي کردند حق جدايي از همديگر را نداشتند.
در جامعه ي خودمان نيز در دهه شصت حتي داشتن ويدئو ممنوع بود در صورتي که در حال حاظر زمينه ي فکري جامعه مي رود که حتي ماهواره نيز آزاد شود در حال حاضر نيز اگر قانوناً اين وسيله ممنوع است ولي عملاً در سطح وسيعي از جامعه مورد استفاده قرار مي گيرد و در صورتي که در اين قانون بازنگري نشود، تنها نتيجه ي آن سست شدن ارزش قانون و سبک شدن قانون است . با اين وضع روابط دختر و پسر در مقطع کنوني حالت گذار از سنت به مدرنيته را طي مي کند و بعد از گذشت اين زمان که جامعه در مورد آن به حالت ثبات و پايداري رسيد ديگر اين بحث ها نيز مختومه شده و عرف جامعه با آن کنار مي آيد.
حال اگر بحث ارتباط دختر و پسر را به صورت منطقي آن قبول کنيم، اين روابط چه اندازه مي تواند بر روي زندگي ما تاثير داشته باشد؟ ميزان سود و زيان اين گونه ارتباطات چه اندازه است؟ آيا دختر و پسري که قبلاً از طرق مختلف با همديگر ارتباط و آشنايي داشته اند بعد از ازدواج زندگي موفقي دارند؟ نسبت موفقيت اين گونه ازدواج ها نسبت به ازدواج هاي سنتي، چه اندازه است؟ آيا در اين گونه ارتباطات مانند ازدواج هاي سنتي مطرح کردن ازدواج بايستي از جانب پسر باشد و آيا دختري مي توان نسبت به پسري ابراز علاقه کند؟ و …
سوالات فوق از جمله مسايلي است که دربارهي جواب آنها اختلاف نظر وجود دارد و در اين زمينه هنوز جامعه ي در حال گذار ما به نتيجه ي واحدي نرسيده است. با توجه به ديدگاه هاي مختلفي که در اين زمينه وجود دارد، نقطه ي غالب اغلب آنها و همچنين عرف جامعه بيشتر به سوي آسيب پذيري دختران معطوف است . بيشتر مردم در مباحثي که در زمينه آسيب شناسي دختران و پسران مطرح مي شود، بيشتر آسيب ها را متوجه دختران مي دانند و حتي بعضي وقت ها صحبت هايي مي شود که گويا در اين ميان پسران هيچ نقشي ندارند و اصلاً آسيبي متوجه آنان نيست. اين موضوع حتي مختص به جامعه ي ايران نيست و حالتي جهان شمول دارد يعني در اغلب جوامع زماني که بحث آسيب شناسي مطرح است، بيشتر نظرها معطوف آسيب هايي است که متوجه دختران مي شود. در ايران به علت فرهنگ سنتي حاکم بر جامعه اين ديدگاه شديدتر است . در بعضي مواقع حتي جرمي را متوجه پسر ندانسته و همه تقصيرها را يکسره بر گردن دختراني که ديوارشان هميشه کوتاه تر از پسران بوده انداخته و در کارهايي که دختر و پسر هر کدام سهم مساوي داشته اند دختران مواخذه مي شوند ولي براي پسران هيچ گونه بازخواستي در نظر گرفته نمي شود، در صورتي که اگر واقع بين باشيم در بحث آسيب شناسي دختر و پسر هر دو به يک اندازه آسيب پذيرند. هر دو ممکن است مرتکب اشتباهاتي شوند، هر دو ممکن است دچار عشق هاي آتشيني شوند که به خاطر آن دست به هر کاري حتي جنايت بزنند. هر دو ممکن است از خانه فرار کنند و اصولاً جرايمي که بر اثر ارتباط دختر و پسر به وجود مي آيد در بيشتر موارد دختر و پسر دو کفه ي ترازو هستند که در اين بازي به يک نسبت ايفاي نقش مي کنند و اگر همراه يکي از اين دو نباشد ديگري به تنهايي نمي تواند کاري انجام دهد و اين دو مکمل يکديگرند.
موضوع ديگري که در آسيب شناسي روابط دختر و پسر مطرح است اين است که اگر پسري به دختري علاقه مند شد، به راحتي مي تواند ارزاي علاقه کند و حتي اطرافيان نيز او را کمک مي کنند که به دختر مورد علاقه اش برسد، ولي اگر اين عشق از جانب دختر باشد و دختري به پسري علاقه مند شود، مشکلات زيادي براي او پيش مي آيد. اگر اين دختر بخواهد علاقه ي خود را به پسر مورد نظرش ابراز کند، با مخالفت جامعه و حتي خانواده خود روبرو مي شود. عرف جامعه نمي پذيرد که دختري نسبت به پسري ابراز علاقه کند و مثلاً بگويد من مايلم با فلان پسر ازدواج کنم، چرا که چنين امري باعث انگشت نما شدن دختر نگون بخت شده و حتي در صورتي که چنين عشقي منجر به ازدواج هم شود، در زندگي هم ممکن است براي چنين دختري مشکلات زيادي پيش آيد . معمولاً مردان جامعه ي ما در دعواهاي خانوادگي دنبال نقطه ضعف زنان خود هستند و چنين بهانه اي کافي است تا اين دختر براي هميشه سرکوفت همسر خود را تحمل کند که خودت خواستي، پس بايد مرا تحمل کني و با اين بهانه همه ي کوتاهي ها و بي مسوويتي هاي خود را توجيه کند.
اگر دختري که به پسري علاقه مند شود به جهت حفظ متانت خود و جلوگيري از به وجد آمدن مشکلات بعدي در زندگي و به خاطر اينکه بر خلاف عرف جامعه هم رفتار نکرده باشد بهترين راه اين است که به طور غير مستقيم اطرافيان خود را نسبت به علاقه ي خود به پسر مورد نظرش مطلع نمايد و خود مستقيماً آن را بر زبان نراند و با سکوتي که نشانه ي رضايت است، خود را از قيد سرکوفت هاي بعدي رها کند. در غير اين صورت يا بايد براي هميشه ي عشق خود را در سينه مدفون کند که آن هم باعث به وجود آمدن عقده هايي مي شود که گاهي تا پايان عمر انسان را عذاب مي دهد و هيچ گاه در زندگي طعم خوشبختي را احساس نمي کند و يا اينکه خودش مستقيماً از پسر مورد علاقه اش خواستگاري کند که البته به نتيجه ي مورد نظري نخواهد رسيد.
گرچه در شرايط کنوني بعضي از سنت هاي قبلي کهنه شده و ديگر مورد قبول نيست، ولي بعضي از آنها هنوز از نظر عرف جامعه ريشه ي قوي و محکمي دارد. مورد اخير يعني خويشتن داري دختران در ابراز عشق و علاقه ي دروني شان از جمله ي اين موارد است . عرف جامعه چيزي نيست که به راحتي قابل تغيير باشد، ضرب المثلي وجود دارد که مي گويد خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شود که اشاره به همين عرف معمول جامعه دارد و شانس پيروزي براي کسي که بخواهد مخالف آن عمل کند خيلي اندک است . موفقيت کسي که بر خلاف عرف جامعه رفتار مي کند نسبت به شخصي که خود را با عرف جامعه همراه مي کند مانند موفقيت شناگري است که در جهت حرکت رودخانه شنا مي کند نسبت به شناگري که مي خواهد در خلاف جهت حرکت رودخانه شنا کند.
دانشجويان که از لحاظ داشتن ارتباط ميان دختران و پسران در تمامي وران جلودار جامعه ي جوان ما بوده اند، در حال حاضر نيز اين موقعيت را راي خود حفظ کرده اندف جامعه ارتباط دو دانشجوي دختر و پسر را که به لحاظ سطح تحصيلي جزو قشر روشنفکر جامعه محسوب مي شوند و مي توانند تصميم عاقلانه اي راي آينده ي خود بگيرد پذيرفته است . در گذشته اين ارتباط فقط محدود به کلاس هاي درس بود و اگر خارج از اين محدوده و بحث علمي دختر و پسري در بيرون از محوطه ي دانشگاه با همديگر داراي ارتباط بودند، به زودي اين مساله به درون دانشگاه کشيده مي شد و براي آنان مشکلات زيادي به وجود مي آمدف در حال حاضر اين مشکل تا اندازه اي تعديل شده است و دانشجويان آزادانه تر مي توانند با همديگر در ارتباط باشند.
واضح است که ارتباط دختر و پسر دانشجويي که از لحاظ سطح تحصيلي و رشد فکري به آن اندازه رسيده اند که بتوانند خير و صلاح خود را تشخيص دهند با ديگر جواناني که داراي اين شرايط نيستند تفاوت فاحشي دارد. در حال حاضر ازدواج هاي دانشجويي به عنوان يک تجربه ي موفق هر ساله در سطح وسيعي برگزار مي شود و با حمايت و پشتيباني افراد خير و دولت جواناني که احساس مي کنند مي توانند با همديگر زندگي موفقي داشته باشند ولي به علت محدوديت هاي مالي قادر به ازدواج نيستند، تشکيل زندگي مي دهند و اين بهتري نوع ارتباط جواناني است که به شکلي نوين در حال انجام است .
گرچه چنين امکاني براي همه ي اقشار جامعه فراهم نيست، ولي برنامه ريزان کشور بايستي جوانان را فهرست بندي سمتي هدايت کنند که دو جوان که مي خواهند ارتباط سالمي با يکديگر داشته باشند، اين امکان براي آنها فراهم باشد و بدون اينکه در معرض انواع تهمت ها و افتراها قرار گيرند بتوانند راه زندگي آينده ي خود را به دور از تصميم گيري هاي شتابزده مشخص کنند.
دختر و پسر به طور غريزي نيروي در درون آنهاست که آنها را به سمت همديگر سوق مي دهد. با پيشرفت علم و تکنولوژي نيز اين ارتباطات هر روز تسهيل شده و دستيابي جوانان به همديگر راحت تر مي شود و با مخالفت عده اي ، اصل موضوع تغييري نمي کند. ارتباطات پنهاني و کنترل نشده تبعات و آثار منفي بسيار بيشتري را به همراه دارد در صورتي که اگر اين ارتباط معقولانه و با نظارت خانواده باشد ، مسلماً تبعات و مشکلات کمتري براي طرفين پيش مي آيد و حوادث کنترل نشده ي آن که در حال حاضر به وفور شاهد آن هستيم کاهش پيدا مي کند.
خانواده در کنترل رفتار فرزندان و چگونگي ارتباط آنها با همسالان خود مهمترين نقش را دارد. اگر تربيت فرزندان به گونه اي باشد که مثلاً فرزند پسر خانواده در صورتي با دختري ارتباط اينترنتي و يا تلفني داشت و اين ارتباط به علاقه متقابل انجاميد بتواند اين مساله را به راحتي با والدين خود مطرح کند و از آنها راهنمايي بخواهد، بسياري از مشکلات حل خواهد شد ، در صورتي که بين فرزندان و والدين فاصله باشد و يک جوان نتواند به راحتي مسايل و مشکلات خود را با پدر و يا مادر مطرح کند، به ناجار به ديگران پناه خواهد برد و در اين صورت ديگر خانواده فقط مي تواند نقش يک تماشاگر را داشته باشد و در تعيين سرنوشت فرزندان خود کمترين سهم را خواهد داشت . پس اگر ما نسبت به آينده ي فرزندان خود نگران هستيم و دوست داريم سرنوشت و آتيه ي خوبي داشته باشند، بهتر است که رفتارمان با آنها به گونه اي باشد که هر گونه مساله اي که برايشان پيش مي آيد و هر کدام از فرزندان خانواده با دختر و يا پسري داراي روابط بودند و يا احساس عشق و علاقه اي داشتند بتوانند آن را با نزديکترين و بهترين دوستان خود يعني پدر و مادر مطرح کنند و از آنها راهنمايي بخواهند و اگر ما رفتارمان غير از اين باشد، بايستي منتظر عواقب آن نيز باشيم و در آن صورت قط مي توانيم بگوييم خود کرده را تدبير نيست پس تا دير نشده در رفتار خود نسبت به فرزندانمان تجديد نظر کنيم و با آنها مثل يک دوست و يک همراز باشيم .
تبعيض هاي خاصي که در جامعه بين دختران و پسران در استفاده از امکانات جامعه وجود دارد و همچنين ديدگاه هاي سنت گرايانه که برخي خانواده ها بر فرزندان خود اعمال مي کنند باعث مي شود که گاه جوان براي رهايي از اين حالت و يا راي هيجان بخشيدن به اين تنهاي روابطي پنهاني را خارج از چارچوب عرف جامعه شروع کند که اين امر مي تواند آسيب هاي اجتماعي فراواني را به بار آورد.
موانع ازدواج عاملي در افزايش دوستي هاي دختران و پسران
يک دانشجوي سال سوم حقوق با انتقاد از فضاي حاکم بر روابط دختر و پسر در جامعه مي گويد : امر ازدواج مووضعي اجتناب ناپذير و مورد تأکيد شرع و عرف همگان است و پيش زمينه اين امر طبيعي لزوماً يک آشناي اوليه بين دختر و پسر است که بهترين بستر براي اين آشنايي مراکز مختلف نظير دانشگاه و محل کار است ولي متاسفانه به دلايل مختلف اين مراکز جاي خود را به پارک ها خيابان ها و آشنايي هاي تلفني داده است .
ورود به يک باره برخي وسايل ارتباط جمعي مانند اينرتنت و ماهواره را به جامعه ايران بدون آمادگي لازم عاملي مهمي در افزايش روابط دختر و پسر مي داند و در اين زمينه مي گويد : ورود اينترنت و ماهواره در خانواده ها زمينه ارتباط دختران و پسران را دو چندان کرد به نحوي که ديگر دختران يا پسران براي ايجاد ارتباط با جنس مخالف خود به زحمت چنداني نمي افتند و در مدت زمان کوتاهي پايه دوستي خود ترا با چندين نفر محکم مي کنند.
موانع ازدواج عاملي در کاهش اين امر پسنديده در جامعه شده است و در مقابل جوانان براي جبران اين خلاء رو به دوستي هاي تفنني مي آورند تا بتوانند تا حدي خود را ارضا کنند.
ارتباط مناسب دختران و پسران در محيط هاي علمي قابل توجيه است
يک روانشناس ارتباط بين دختران و پسران را متفاوت و بستگي به ويژگي هاي اجتماعي آنها مي داند و معتقد است: در برخي مواقع اتباط مناسب و سازنده بين دختران و پسران بدون در نظر گرفتن محدوديت هاي خانوادگي و اجتماعي و شرعي در محيط هاي علمي و فرهنگي قابل توجيه است و مانعي در آن ديده نمي شود.
محيط هاي داشنگاهي در برخي مواقع ارتباط هاي نزديکي را بين دختران و پسران ايجاد مي کند که نمي توان آن را باعث به وجود آمدن انحرافات اخلاقي و اجتماعي دانست زيرا ممکن است چنين ارتباطي فقط براي امر يادگيري و کمک درسي صورت گيريد.
همان طور که امکان دارد ارتباط نامناسب و خلاف اصول شرعي دختر و پسر اثرات نامطلوب و فسادهاي اخلاقي به همراه داشته باشد ممکن است حتي قطع ارتباط مناسب منجر به پيدايش پيامدهاي منفي و غير قابل جبران شود.
نوع فرهنگ و تفکر ايراني اجازه روابط خارج از عرف دختران و پسران را نمي دهد و ما چنين روابطي را خاف اصول شرعي و دين خود مي دانيم و معتقديم که اين روابط مي تواند در آينده فرزندانمان اثرات سويي داشته باشد.
بايد تحقيقات عملي و گسترده اي توسط کارشناسان در اين ارتباط انجام شود زيرا ممکن است نتايج تحقيقات مفيد و يا حتي مخرب تر از آنچه باشد که به نظر مي رسد : متأسفانه برخي جوانان گمان مي کنند که ارتباط آنها با جنس مخالف خود مي تواند منجر به ازدواج آنها شود در صورتي که تمام ارتباط ها ميان دختران و پسران به ازدواج نمي انجامد و اگر ازدواجي در اين ميان صورت گيرد در اکثر مواقع ناموفق خواهد بود اما نمي توان مدعي شد که هميشه اين نوع ازدواج ها ناموفق باشد.
جوانان را نبايد آنچنان محدود و يارها کرد که باعث آسب پذيري آنان شود بلکه بايد آنان را به سوي يک ارتباط سازنده و مفيد راهنمايي و هدايت کرد.
بايد در مدارس و خانواده آموزش هاي لازم در خصوص ارتباط درست و شايسته و مطابق اصول شرعي و فقهي بين دختران و پسران صورت بگيرد تا جوانان از آينده ارتباطات خود مطلع شوند.
کم رنگ شدن ارتباط والدين و فرزندان عاملي در گسترش دوستي هاي مخرب يک کارشناس امور جوانان نيز در اين زمينه مي گويد: طبق اول ديني و شرعي حريم خاصي بايد بين زن و مرد وجود داشته باشد و شرع و اصول فقهي حساسيت زيادي در اين زمينه دارد و مردم جامعه ما نيط طبيعتاً بنا سرعت اصول ديني و فقهي موافق اين اصول هستند.
اگر امروزه خانواده ها تا حد محدودي نظارت خود را از فرزندان خويش کاهش دهند شرايط نامناسبي در جامعه به وجود خواهد آمد و انحرافات اجتماعي و اخلاقي شدت پيدا خواهد کرد.
در حال حاضر شدت انحرافات و آزادي عمل در بين جواناني که در تهران زندگي مي کنند بيشتر از شهرستان ها است و اين افراد در معرض انرحفات و فساد بيشتري قرار دارند.
نبود دسوتي و ارتباط صميمي بين فرزندان و والدين باعث شده تا متاسفانه امروزه جوانان دنياي گمشده خود در خانواده را لابلاي اين روابط پيدا کنند.
بر خلاف عده اي که معتقدن خانواده ها و جامعه محدوديت هاي شديدي را براي جوانان ايجاد کرده اند بايد بگويم که در حال حاضر قشر محدودي فرزندان خود را محدود مي کنند و امروزه خانواده ها محدوديت چنداني براي فرزندان خود اعمال نمي کنند.
ارتقاي سطح آگاهي جوانان و خانواده ها نسبت به اصول و عقايد دسني و مذهبي مي تواند نقش مهمي در کنترل رواط دختران و پسران در سطح جامعه داشته باشد .
هشدار جامعه شناسان درباره يک تراژدي پنهان
قرارهاي ممنوع دختران و پسران
روانشناس و مشاور خانواده در خصوص رابطه دختران و پسران و تأثير پذيري آن از ارتباط جوانان با والدين خود مي گويد » متأسفانه جا افتادن يک سري سنتهاي غلط در خانواده هميشه باعث شده تا روابط نفوذ ناپذير بين فرزندان و والدين ايجاد شود . آنچه امروز باعث بروز مشکلاتي چون فرر از خانه مي شود عدم تفاهم ميان فرزندان و والدين است .
وي معتقد است پدر و مادر ها اگر براي نشان دادن قدرت خود در مقابل فرزندانشان به کر برقراري يک رابطه دوستانه با آنها باشند. مي توانند بسياري از مشکلاتي را که امروزه گريبانگير بسياري از خانواده هاست، حل کنند.
دختر جوان اگر در خانه با برادر بزرگتر و پدرشن رابطه اي دوستانه داشته باشند هيچگاه به ارتباط با يک پسر غريبه در کوچه و خيابان نمي انديشند. اما اگر پدر محبت خود را از دختر جوانش تنها به اين بهانه که اقتدارش در خانه به خاطر مي افتد . دريغ کند، دختر جوان آن محبتي را که از او دريغ شده ، در کوچه و بازار مي جويد و حاصل آن چيزي نيست جز همان دوستي هاي خياباني که 60 درصد اين رابطه ها. فجايع دردناکي مثل خودکشي يا فرار از خانه را به وجود مي آورند .
آنچه امروز خانواده براي محکم کردن بنيان خود به آن نياز دارد برقراري روحيه دوستي در ميان اعضاي خانواده است .
پدر و مادرها اگر مي خواهند جوانانشان به خانه وابسته شوند و جمع خانواده را به جمع دوستان ناياب ترجيح دهندف ناگزيرند زمينه اي براي آنها فراهم کنند تا در خانه احاس آرامش و فعاليت کنند و اين زمينه وقتي فراهم مي شود که جوان بدون ترس از تحقير. توهين يا تنبيه . مسائل و مشکلات خود را با والدين در ميان بگذارند و در واقع ما بايد سعي کنيم روحيه مدارا، در خانواده ها را تقويت کنيم .
خانواده ها بايد آموزش ببينند و بدانند که در مقابل کوچکترين خطاي جوانان خود، خويشتنداري خود را از دست ندهند و با برخوردهاي شتابزده زمينه مشکلات بعدي را فراهم نياورند.
اما مرز اين مداراي خانوادگي در کجاست؟
مشکلات و دردسرها در خانواده قابل طرح هستند اما وقتي جوان پا را از حريم عرف ها بيرون مي گذارد و به محيط هاي ممنوعه وارد مي شود آيا هنوز گوش شنوا و دايه اي مدارا گر مي توان يافت؟
يک جامعه شناس درباره معاشرت دختران و پسران جوان و عکس العمل والدين مي گويد: در تمام فرهنگ ها و جوامع. ارزشهاي نسل دوم با ارزشهاي والدين تفاوت دارد و گاه در تعارض است. پس طبيعي است که پدر و مادر نتوانند بسياري از رفتارهاي جوانان را تحمل يا تحليل کنند. وي علت اصلي پنهان کاري جوانان را به عدم قبول پدر و مادرها سرعت مي گرداند و مي گويد که اين تعارض در فرهنگ ما بسيار عميق است و گاه تراژدي را پديد مي آورد.
اين جامعه شناس نياز به معاشرت با جنس مخالف در ميان نسل جوان را يک نياز طبيعي دانست و گفت : والدين بايد با مراقبت و نهادينه کردن ارزشهاي اخلاقي در جوانان سبب ساز ناهنجاري ها نشوند.
پيش از توصيه به جوانان. بايد به خانواده ها آموزش مهارت زندگي و برخورد با جوانان را آموخت. متأسفانه در کشور ما دوستي ها بيمار گونه است و 80 درصد دوستي ها منجر به ضرر و زيان ناکامي و لطمات رواني و اجتماعي به يکي از طرفين معاشرت مي شود و به جرأت مي توان گفت 90 درصد از آسيب ديدگان دختران جوان بين سنين 18 تا 23 سال هستند. البته اين آمار به دختراني که در محيط اجتماع نيستند و بيشتر وقت خود را در منزل مي گذرانند مربوط مي شود.
جوانان و تعارض رفتاري
يک جامعه شناس نيز درباره آموزش پنهانکاري هشدار مي دهد.
او معتقد است که همه افراد به نوعي به جوانان آموزش پنهانکاري و نهانروشي مي دهند و ادامه مي دهد: در همه جوامع انسانها بر اساس فرهنگ هنجارها و وجدان جمعي خودشان زيست مي کنند و هر پديده اي در جامعه بايد بر اساس ساختار فرهنگي و اجتماعي تحلل شود.
به گفته وي اکثر پديده هاي اجتماعي مربوط به ساختهاي اجتماعي و فرهنگي هستند. جامعه بر اساس نيازها شکل مي گيرد، پس بايد به نيازهاي جمعي توجه کرد.
اين کارشناس مسائل اجتماعي رابطه دختر و پسر را يک نياز عاطفي روحي و جسمي مي داند اما هر جامعه اي به گونه اي خاص با آن برخورد مي کند.
وي در خصوص نوع نگاه والدين ايراني به اين رابطه با توجه به رهنگ و رسوم مي گويد: ما به روابط دختران و پسران به صورت مجرمانه مي نگريم . در يک مکان آموزشي نظير دانشگاه ها . ناهار خوري و راه پله ها و در کلاس دختران و پسران بطور جداگانه زيست مي کنند. اما همين دختر و پسرهاي جوان در رستوران هاي شهر، سينما، پارک و مکان هاي ديگر با هم هستند.
از طرف ديگر خانواده ها پنهانکاري را به بچه ها آموخته اند. يعني وقتي دختر و پسر را با هم مي بينند، آنها را مورد موأخذه قرار مي دهند.
وي معتقد است با اين روش جوانان به سمت پنهان کاري مي روند. ولي از سوي ديگر دور از چشم پدر و مادر، قانون يا هر مانع ديگري با هم هستند، متأسفانه در جامعه، بين خانواده مدرسه و اجتماع ما تعارض وجود دارد. جوانان امروز تعليم و تربيت يکساني در اين سه نهاد ندارند و دختران و پسران جوان با تعارض رفتاري رو به رو هستند.
«متأسفانه مسوولان ما زياده روي مي کنند و نمي دانند نياز جامعه چست. تحول عظيمدر دنياي امروز هم از سويي باعث از هم گسيختن شيرازه سنت ها شده است روابط دو جنسيت ديگر تابع سنت هاي قديم نيست».
امروزه ديگر آن فضاي سنتي و قديمي بر کشور و خانواده حاکم نيست ساختار فرهنگ و اجتماع ما به دليل وجود رسانه هاي گسترده بين المللي تغيير کرده و نگرش ها متفاوت شده است . جامعه ما آمادگي دارد که بيشتر تحت تأثير فرهنگ و تکنولوژي کشورهاي توسعه يافته قرار گيرد.
در صورتي که در اکثر کشورها، تکنولوژي، فرهنگ را تغيير داده است . ما نتوانستيم ارزشهاي خود را حفظ کنيم، از طرفي هم نتوانستيم خود را با تکنولوژي هماهنگ سازيم.
تراژدي ممنوع ادامه دارد
والدين به رفتار خود ادامه مي دهند و تراژدي رابطه پنهاني دختران و پسران ادامه دارد.
داستاني بر دامنه که همه بطور رسمي درباره آن سخن مي گويند. اما خود بطور غير رسمي جريان دارد. بحث درباره آن ممنوع نيست اما عمل به آن ممنوع است همه محدود کردن جوانان را محکوم مي کنند. اما قاعده محدوديت همچنان بر رفتار با جوانان حاکم است روابطي که هيچ ضابطه اي بر آن حاکم نيست. از اتاق هاي چت گرفته تا خيابان از ميهماني هاي دوستانه گرفته تا محيط هاي کار. از دانشگاه ها گرفته تا ادارات و شرکت ها. صحنه هاي برخورد و تعامل دختران و پسران هستند.
اولين شعار اهل سياست وعده آزادي در اين زمينه است جامعه شناسان درباره محدود تر شدن اين حوزه هشدار مي دهند. کارشناسان موضوع را از هراز زاويه مي بينند و تحليل مي کنند. اما هنوز «تراژدي ممنوع» روابط دختران و پسران توسط جواناني وامانده روايت مي شود.
اما حتي جسور ترين کارشناسان هم در بحث پيرمون اين موضوع پا را از حد کلمات معمول فراتر نمي گذارند. روابط دختر و پسر از تعريف از جوانان و شعار براي آزادي آنان آغاز مي شود اما کمتر کسي جرأت مي کند يک قدم جلوتر برود و درباره انواع روابط آنان حرف بزند.
شکست تحصيلي بارز ترين عارضه دوستي دختران و پسران
عواطف رشد نايافته و تاثير ان در يادگيري پيدايش عشق هاي افلاطوني ناشي از عواطف رشد نايافته (نارس)، تجارب محدود و شناخت هاي سطحي که از آن به عنوان عشق پاک تعير مي کنند، چنان ابتکار عمل و قدرت تفکر دختران و پسران را متأثر مي سازد که از حضور درگيري فعالانه در فرآيند يادگيري محروم مي مانند؛ به طوري که اين محروميت، آمادگي آنها را براي يادگيري هاي جديد کاهش مي دهد.
براساس ديدگاه هاي روان شناختي، حافظه دراز مدت، مخزن دائمي اطلاعات است که انباشته از طرحواره ها و ساخت هاي شناختي در اتباط با انواع دانش بشري است . محتواي اين ساخت هاي شناختي را دانسته هاي قبلي و دانش پايه اي افراد تشکيل مي دهد که به طور رسمي از سال هاي اوليه يادگيري هاي آموزشگاهي، شکل گرفته اند. محتوا وس ازمان طرحواره ها، هم در ميان افراد مختلف، هم براي يک نفر در طول زمان تغيير مي کند. (گلاور1 و بروئينگ ، 13802)
هر قدر محتواي ساخت هاي شناختي افراد غني تر باشد، يعني دانسته هاي قبلي ايشان بيشتر و سازمان يافته تر باشد، تعامل مذکور به نحو مطلوب تري انجام مي پذيرد و معناداري با کيفيت بالايي ممکن مي گردد. پس دانش و اطلاعات جديد، زماني خيلي ساده آموخته مي شود که با ساختارهاي با ثبات شناختي که يادگيرنده از پيش در ذهن خود دارد. ارتباط پيدا کند(جويس 4، ويل 5، کالهون، 6، 1382)
خلاصه اينکه يادگيري بدون ادراک، محقق نمي شود. هيچ درکي به وجود نمي آيد، مگر اينکه اطلاعات دريافتي معنا پيدا کند و در اين زمينه دانش و آموخته هاي قبلي فرد، کلمه کليدي معناداري است و پايه يادگيري هاي جديد او را تشکيل مي دهد. (گلاور و برنينگ، 1380)
با توجه به ماهيت و مکانيسم يادگيري، هر فراگيري مي بايست به طوري مستمر در جهت هر چه غني تر ساختن دانش پايه خود در مورد تمامي دروس و تحقق يادگيري هاي معنادار تلاش کند و مسلم است که اين امر تنها با داشتن هدفمندي بالا، شفاف و نيز فکري فعال و تمرکزي قابل توجه ممکن مي شود. در اين مسير به نظر مي رسد
يکي از عوامل مختلف کننده تمرکز حواس جوان، گرايش هاي عاطفي آنها به جنس مخالف باشد. پس شايسته و بايسته است که هر جواني به طور عاقلانه و منطقي در مورد تبعات آسيب زاي وابستگي هاي عاطفي و تعلقات خاطر به غير هم جنس، در اين سال هاي حساس و سرنوشت ساز زندگي خود، تعمق و تامل کند و ساده انديشانه فرصت هاي طلايي و حياتي اين دوره فعال و سرشار از انرژي را هدر ندهد، زيرا جبران آن بسيار مشکل و گاه امکان ناپذير است . تجربه نشان داده است که درگير شدن جوان در اين مسأله و دامن زدن او به اين عواطف و احساسات فلج کننده، تمام جوانب زندگي وي را تحت الشعاع خود قرار مي دهد، انرژي زيادي را از او مي گيرد و افکار و توانمندي هايش را چنان متاثر مي سازد که او ديگر قادر نيست به تحليل و پردازش مسايلي بپردازد که از اولويت و اهميت بالاتري برخوردارند. يعني به جرأت مي توان گفت که در چنين مواقعي جوان به گونه اي دچار کود ذهني مي شود که حتي به دنبال 5 تا 10 دقيقه مکالمه تلفني يا حضوري با جنس مخالف، بقيه ساعات ارزشمند روزانه خود را براي پردازش و مرور و تکرار جملات و کلماتي که در آن مدت کوتاه ادا شده است، اختصاص مي دهد و اين همان قفل شدن ذهن و تمرکز افکار و حواس بر موضوع خاص است که مقطعي و زودگذر است و بر پايه هاي عقلي و اخلاقي استوار نيست. عدم توانايي جوان در پرداختن به مسايل اساسي و حياتي، راي کسب تجارب موفق تحصيل، اجتماعي و … قدرت عمل وي را در رقم زدن آينده تحصيلي – شغلي درخشان و در خور شايستگي ها و توانمندي هاي ذاتي اش محدود مي کند.
بناراين به دنبال چند دوره (ترم تحصيلي) درگيري در اين مسايل، محتوا و سازمان يافتگي ساخت هاي شناختي جوان در ارتباط با انواع موضوعات درسي تحليل مي رود و وي آمادگي لازم براي يادگيري مطالب جديد را از دست مي دهد. به طوري که به مرور زمان دچار افت و شکست تحصيلي شده، از کسب تجربه موفق در تحصيل عاجز مي گردد. عدم توانايي او در يادگيري، به علت تلاش و تمرکز ناکافي، ضعف دانش پايه اي، عدم بهره مندي او از تقويت هاي کلامي و رفتاري معلم و مدرسه و سرزنش و تحقير والدين و …، پارامترهاي اعتماد به نفس و عزت نفس وي را خدشه دار مي سازد و ممکن است اينها سبب شوند که او به سطوح پاييني از رشد اخلاقي و تحصيلي رضايت دهد.
زيرا در اين شرايط او ديگر تصوير شايسته اي نسبت به خود در ذهن ندارد و اين زنگ خطرهاي است براي خانواده ها و جامعه رو به توسعه ما که سرمايه هاي ان ، يعني جواناني که انتظار مي رود فکر و عملشان در اين دنياي متحول و متغير ، آينده ساز اين مرز و بوم باشد و به مدارج عالي علمي و اخلاقي دست يابند، اين چنين زايل گردند. پژوهش هاي انجام شده در اين زمينه نتايج تحقيقات و مطالعات (ماسن 7 و همکاران، ؛ 1380 کريمي نيا، 13804 سلطاني فتوت، 1379 عصاره، 1378 شرفي، 1374 احمدي، 1372) نشان دهنده اين مساله است که دامنه تاثير پذيري و اسيب پذيري روابط غير اخلاقي و کوچه و خياباني براي نسل جوان ( به خصوص دختران)، بسيار گسترده سات . يعني اين گنه روابط، بيشتر از پسران پايه هاي زندگي رواني، خانوادگي و تحصيلي دختران را متزلزل مي کند.
در پژوهشي با عنوان بررسي علل تشديد گرايش و برقراري رابطه با غير همجنس از ديدگاه دانش آموزان سال هاي سوم و چهارم متوسطه اين نتايج حاصل آمد الف) حدود 045/0 پاسخ دهندگان داراي رابطه با غير همجنس بوده اند. ب) مهمترين عوامل تشديد گرايش و ايجاد رابطه با غير همجنس عبارت اند از، عدم پايبندي جوانان به مسايل اعتقادي، تماشاي برنامه هاي تلويزيوني خارجي و فيلم هاي ويديويي، کمبود توجه و عدم محبت توسط خانواده، پوشش تحريک کننده افراد جنس مخالف. ج) مکالمه تلفني و نامه نگاري، متداول ترين روش و مسير خانه و مدرسه و کوچه و خيابان متداول ترين محل برقراري ارتباط با غير همجنس است. د) بيشتر دانش آموزان از افشا شدن روابطشان با جنس مخالف، به دليل تنبيه خانواده و احتمال از دست دادن شانس ازدواج مناسب، نگران اند.
همچنين يافته هاي پژوهشي انجام شده (1383) با عنوان بررسي تأثير گرايش هاي عاطفي به جنس مخالف بر شکست تحصيلي دانش آموزان پايه اول دبيرستان هاي دخترانه ناحيه 2 شهر سنندج حاکي از اين است که بين ميانگين نمرات (معدل چهار درس) 30 زوج در دو گروه آزمودني (گروهي که تحت تأثير گرايش هاي عاطفي به جنس مخالف قرار نگرفته اند و گروهي که بعد از امتحانات خردادماه پايه سوم راهنمايي تحت تاثير اين متغير قرار گرفته اند) همتراز از نظر هوشبهر و کنترل شده در ارتباط با ساير متغير هاي اثر گذار بر متغير وابسته، که بر اساس روش آماري TEST-T (البته T همبسته) محاسبه گرديده است. به لحاظ آماري تفاوت معناداري وجود دارد. شايسته ذکر است که بين دو گروه نمونه فوق قبل از تاثير متغير مستقل (پايه سوم دوره راهنمايي)، تفاوت معناداري وجود نداشت. لکن بعد از تاثير متغير مستقل(پايه اول دوره دبيرستان)، بين ميانگين گروه هاي آزمودني ، تفاوت به وجود آمده است که نشان دهنده تاثير گرايش هاي عاطفي به جنس مخالف بر شکست تحصيلي دانش آموزانف و تاييد فرضيه تحقيق است.
آسيب هاي ارزشي و اخلاقي و پيشرفت تحصيلي طرح آسيب هاي ارزشي و اخلاقي به عنوان يکي از پارامترهاي اثر گذار در روند پيشرفت تحصيلي دانش آموزان، به خصوص در استانه دوره جواني، مقوله ارزشمندي است که به علت بعضي از خطوط قرمز، تاکنون به طور شايسته مورد بحث و تحليل قرار نگرفته است. زيرا پذيرفتن وجود روابط پنهاني و آشکار بين دختران و پسران قبل از سنين ازدواج از طرف اوليا و مربيان و همه دست اندرکاران تعليم و تربيت امري دشوار است . اميد است يافته هاي پژوهش هاي انجام شده درباره اين معضل، انگيزه اي باشد براي آگاه سازي خانواده ها، دست اندرکاران تعليم و تربيت و دولتمردان، براي مرتفع کردن مشکل و همچنين هدايت و حمايت نسل جوان، که خود، به وضوح آسيب رواني، عاطفي، اجتماعي، تحصيلي و… ناشي از اين موضوع را از نزديک لمس مي کنند.
قبل از پرداختن به راهبردها و پيش نهادهايي براي اتخاذ تدابير مناسب به منظور مقابله صحيح با اين واقعيت اجتماعي، از طريق نهادهاي تربيتي، رسانه اي جمعي، والدين، مشاوران مدارس و … به نظر مي رسد رعايت موارد ذيل نيز موجبات کاهش شکست تحصيلي دانش آموزان را فراهم مي کند.
1- آشنايي دانش آموزان با فرآيندهاي شناختي از جمله با ماهيت و چگونگي يادگيري.
2- پرورش فرا شناخت دانش آموزان براي کسب مهارت در کارکرد يادداشت برداري و تلخيص مطالب و کارکرد تهيه سوال.
3- پرورش فرا حافظه براي به کارگيري روش هاي عملي فراحافظه، از جمله استفاده از انواع ياديارها.
4- تشويق و حمايت دبيران در زمينه به کارگيري روش هاي جديد و اثربخش در تدريس.
5- سازماندهي مطالعه شخصي به منظور بهبود حافظه و به کارگيري شيوه هاي موثر مطالعه، از جمله روش. PQTRA
6- تشويق دانش آموزان براي به کارگيري فنون و شگردهاي موثر مطالعه.
7- شناساندن عوامل آسيب زاي مطالعه به دانش آموزان .
8- پرورش مهارت دانش آموزان در تنظيم برنامه اي شخصي براي مطالعه .
9- آشنا کردن دانش آموزان با فنون امتحان دادن.
10- تشويق دانش آموزان به کسب تجارب موفق تحصيلي، براي تکرار اين رفتار و بالا رفتن اعتماد به نفس و عزت نفس در آنها. (اين عمل منجر به تشکيل تصوير شايسته اي در ذهن دانش آموز از خود مي شود.)
11- آموزش چشم پوشي از لذايذ آني؛ يعني به تعويق انداختن ارضاي نيازها، براي رسيدن به موقعيتي مناسب براي بهره وري کامل تر در آينده به دانش آموزان .(به طور مثال چشم پوشي از تماشاي يک فيلم يا شرکت در يک ميهماني به خاطر مطالعه و يادگيري معنادار و موثر.)
12- دادن اطلاعات و آگاهي به دانش آموزان در ارتباط با تبعات آسيب زاي گرايش هاي عاطفي و تعلقات خاطر به جنس مخالف. (آگاه ساختن دانش آموزان، يکي از عوامل اصلي تاثير گذار بر روند يادگيري و پيشرفت تحصيلي نوجوانان است.)
13- بررسي پارامتر اضطراب عمومي و به تبع آن اضطراب امتحان در دانش آموزان.(زيرا داشتن افکار و تصورات اضطرابي يا احساسات و واکنش هاي اضطرابي، عملکرد تحصيلي دانش آموزان را تحت تاثير قرار مي دهد).
پيشنهادهايي به والدين به منظور پيشگيري از بروز پيامدهاي ناگوار در زندگي جوان
1- با توجه به نتايج تحقيقات و مطالعات انجام شده، چون وابستگي هاي عاطفي به جنس مخالف و برقراري رابطه پنهاني با آنها، تمرکز و بهره گيري بهينه از وقت و انرژي و دقت و توجه. دانش آموزان را تحت الشعاع قرار مي دهد و موجبات شکست تحصيلي وي را فراهم مي سازد، لازم است والدين، در اين مسير عنايت و نظارت سازنده را داشته باشند.
2- وظيفه مسلم اوليا و مربيان است که مهارت به تعويق انداختن ارضاي نيازها(چشم پوشي از لذايذ آني)، به منظور رسيدن به موقعيتي مناسب براي بهره وري ککامل تر در آينده را به نوجواني که از نظر تجربه محدود و از نظر عاطفي نارس است، بياموزند.
3- لازم است اولياء مهارت امتناع (مهارت نه گفتن)، يعني رد محترمانه پيشنهاد يک دوستي و دعوت را به جوانان خود بياموزند.
4- شايسته است اولياي بزرگوار با شناخت و تأمين نيازهاي عاطفي جوانان، خود را به دنياي آنها نزديک کنند.
5- بزرگ منشي و گذشت توأم با شناخت دهي از جانب والدين، فرصت مناسبي براي بازنگري جوانان در رفتارهاي ناسنجيده و جبران اشتباهات گذشته است.
6- کنترل غير مستقيم و سازنده بر رفت و آمدها و مکالمات تلفني خارج از چارچوب اخلاقي جوانان، امري ضروري است.
پيشنهادهايي به کار گزاران، برنامه ريزان نهادهاي تربيتي و رسانه هاي جمعي
1- در وضعيت کنوني، ضرورت و لزوم تحکيم بنيان اعتقادي و اخلاقي خانواده ها و جوانان از طريق آموزش هاي رسمي و غير رسمي احساس مي گردد.
2- برنامه هاي رسانه هاي برون مرزي و فيلم هاي نامناسب ويديويي، جز و قوي ترين عوامل موثر در گرايش و ارتباط دختران و پسران بوده است. رسانه هاي داخلي با ارايه برنامه هاي پر محتوا، ضمن غني تر ساختن اوقات فراغت نوجوانان و جوانان مي توانند به تقويت اعتقادات ديني و ارزش هاي ملي بپردازند. بديهي است آموزش و پرورش نيز مي تواند به غني سازي اوقات فراغت دانش آموزان بپردازد.
3- شايسته است از جاذبه محبت براي جلب دل هاي جوانان و به دست گرفتن دست آنها استفاده شود، زيرا جدايي دست ايشان از دامن بزرگترها، زمينه ساز فجايع و بحران هاست.
4- با توجه به نقش عمده خانواده در ارايه الگوهاي مناسب تربيتي، پيشنهاد مي گردد که کلاس هاي آموزش خانواده براي اوليا در تمامي سطوح به صورت کاملاض منظم تدوين و برگزار گردد.
5- آموزش اخلاق جنسي در سطح مدارس رهنمايي و متوسطه با توجه کامل به ارزش هاي اعتقادي، اجتماعي و فرهنگي کشور ضروري به نظر مي رسد.
6- به نظر مي رسد اختصاص مطالعات و تحقيقات ويژه در مسير تبيين گرايش ها و روابط بين پسران و دختران جوان در سنين قبل از ازدواج امري ضروري است .
مطالب مرتبط