دانلود داستان زندگانی سینوهه، پزشک مخصوص فرعون.
در این فایل شما می توانید با ماجراهای بسیارجالب قصر فرعون و زندگانی سینوهه آشنا شوید.
قسمتی از متن:
مردی که من او را به نام پدرم می خواندم در شهر طبس یعنی بزرگترین و ز یباترین شهر دنیا، طبیب فقرا بود،و زنی که من وی را مادرمی دانستم زوجه وی به شمار می آم د .این مرد و ز ن ، تا وقتی که سالخورده شدند فرزند نداشتند ولذا مرا به سمت فرزندی خودپذیرفتند .آنها چون ساده بودند گفتند مراخدایان برای آنها فرستاده ونمی دانستند که این هدیه خ د ایان برای آنها چقدرتولید بدبختی خواهد کرد.
مادرم مر ا(سینوهه) میخواند زیرا این ز ن ،که قصه را دوست می داشت اس م (سینوهه) رادریکی از قصه ها شنیده بو د .یکی ازقصه های معروف مصر این است ک ه (سینوهه) برحسب تصادف ، روزی در خیمه فرعو ن ،یک راز خطرناک را شنید وچون دریافت که فرعون متوجه گردید که وی از این راز مطلع شد ه ،ازبیم جان گریخت ومدتی در بیابانها گرفتارانواع مهلکه ها بود تا به موفقیت رسید.
مادرم نیزفکرمی کرد که من ازمهلکه ها گذشته تا به او رسیده ام و بعد ازاین هم ازهر مهلکه جان به در خواهم برد. کاهنین مصرمی گویند که اسم هرکس نماینده سرنوشت اوست واز روی نام میتوان فهمید که به اشخاص چه می گذر د .شاید به همین مناسبت من هم در زندگی گرفتار انواع مخاطرات شدم و در کشور های بیگانه سفر کردم و به اسرار فرعونها و زنهای آنها،(اسراری که سبب مرگ میش د ) پی بردم .ولی من فکر میکنم که اگرمن ا س می دیگرهم می داشتم باز گرفتار این مشکلات و مخاطرات می شدم واسم در زندگی انسان اثری ندار د .ولی وقتی یک بدبخت ی ،یا یک نیکبختی برای بعضی از اشخاص پیش می آید با استفاده ازاین نوع معتقدا ت ،دربدبختی خو د را تسکین می دهن د ،ودرنیکبختی خویش را مستوجب سعادتی که بدان رسیده اند می دانند.
من درسالی متولد شدم که پسرفرعون متولد گردید و زن فرعون که مدت بیست و دو سال نتوانست یک پسربه شوهر خود اهداء کند درآن سال یک پسرزایی د .ولی پسرفرعون درفصل بهاریعنی دوره خشکی متولد گردید و من درفصل پاییزکه دوره آب فراوان است قدم به دنیا گذاشتم…
فرمت فایل: PDF
تعداد صفحات: 456
مطالب مرتبط