این تحقیق در مورد نظام سیاسی می باشد و به طور کامل ، مفهوم ، انواع و ویژگی های این نظام را بیان می نماید.
مقدمه
نظام سیاسی، نظامی است که به امور سیاسی و دولت می پردازد، این نظام اغلب با نظام حقوقی، نظام اقتصادی، نظام فرهنگی و دیگر نظام های اجتماعی مورد مقایسه قرار می گیرد. البته این دیدگاه بسیار ساده ای از یک نظام بسیار پیچیده تر است که به مقوله هایی از این قبیل می پردازد که چه کسی باید در مصدر قدرت باشد، مسائل و امور مذهبی چگونه باید مدیریت شوند و دولت باید چه تاثیری بر مردم و اقتصاد داشته باشد.
نظام سیاسی سیستمی است که مدیریت امور جامعه را بر عهده دارد و نوع روابط بین نهادها، سازمان ها، مسئولین و افراد موظف در بخش های مختلف را تعیین و تعریف می کند. هر نظام سیاسی براساس باورهای پذیرفته شده در جامعه و در بین نخبگان شکل می گیرد. این باور گاهی ممکن است که دینی و براساس خدا محوری باشد و گاهی نیز ممکن است که براساس انسان محوری و نگاه سکولاریستی شکل بگیرد.
در هر صورت هر یک از باورها و اعتقادات حاکم بر یک نظام سیاسی، در جهت گیری کلی و راهبرد آن تأثیر مستقیم دارد و در تعیین اهداف و وظایف نظام سیاسی نیز نقش برجسته ایفا می کند. هر نظام سیاسی براساس ایدئولوژی و باور حاکم برآن، برای خود اهداف خاصی را تعریف می کند و خود را موظف می داند که برای دستیابی و رسیدن به آن اهداف، برنامه ریزی و اقدام کند. باتوجه به مطالب مذکور، می توان به اهمیت اهداف و وظایف نظام سیاسی پی برد و نقش آن را در پیشرفت یک کشور دریافت.
پیش از پرداختن به بحث پیرامون موضوع مورد نظر، نیاز است که به تعریف واژگان کلیدی نوشتار پیشرو بپردازیم.
نظام
واژهی نظام از مهمترین مفاهیم کلیدی این نوشتار است حال این واژه را از نظر لغت و اصطلاح توضیح دهیم.
نظام در لغت
نظام در فرهنگ معین این چنین معنا شده است:
1. آراستن، نظم دادن، مرتب کردن. 2. برشته کشیدن گوهرها. 3. نظم، ترتیب، آراستگی. همچنین در لغتنامه دهخدا ذیل واژه نظام آمده است:
نظام: رشته مروارید، و جزء آن. رشتهای که لؤلؤ و جزء آن را بدان درکشند. آنچه که امر بدان قائم باشد و پایه آن. آراستگی هر چیز. قوام و آراستگی و نظم و ترتیب.
نظام در اصطلاح
در فرهنگ علوم سیاسی نظام این گونه تعریف شده است:
1. واژه استعاری برای حکومت یا سبک حکومت یک دولت. 2. مجموعه عناصری که بین خود به شکل معینی پیوند مییابند و یک کل واحد را به وجود میآورد. 3. مجموعهای از عناصر و آحاد که با ایجاد روابط متقابل، کلیت واحدی را به وجود میآورد. در مجموع، تعریف جامعی که از نظام میتوان بیان کرد این است: نظام مجموعهی متغیرهایی است که در یک ارتباط متقابل، به هم وابسته هستند بصورتی که اگر در یکی از آنها اخلال ایجاد شود، باعث اخلال در متغیرهای دیگر نیز گردد.
فهرست مطالب
مقدمه
نظام
نظام در لغت
نظام در اصطلاح
سیاست در لغت
سیاست در اصطلاح
نظام سیاسی
هدف
مفهوم لغوی نظام سیاسی
مفهوم اصطلاحی
چیستی نظام سیاسی
تعریف
شباهت ها بین نظام های سیاسی
اشکال انسان شناسی نظام های سیاسی
نظام های متمرکز نشده
باند
قبیله
عشیره
کشور
نظام های سیاسی فراملی
امپراتوری
اتحادیه یا لیگ
جامعه شناسی نظام های سیاسی
خودکامگی
پادشاهی
دموکراسی
نظام سیاسی اسلام
ضرورت نظام سیاسی
دلائل ضرورت وجود نظام سیاسی
خصوصیات نظام سیاسی
نهادها
حاکمیت
جدایی قدرت
تفکیک قوا
انواع نظام سیاسی
طبقه بندی نظامهای سیاسی
اهداف نظام سیاسی
وظایف نظام سیاسی
نتیجه گیری
منابع
فرمت فایل: WORD
تعداد صفحات: 36
مطالب مرتبط