چگونه تعارض زندگی خود را حل کنیم دانلود مقاله تحقیق روانشناسی
چگونه تعارض زندگی خود را حل کنیم
سررشته زندگی خویش را به دست گیریم
چنان به خشنود کردن دیگران و انجام دادن آنچه از ما انتظار می رود عادت کرده ایم که تماس خود را با علایق خویش از دست داده ایم ممکن است دیگر از خواسته ها و نیاز خود آگاهی نداشته باشیم. اما لزومی ندارد که خود را در معرض بی احترامی دیگران قرار دهیم وآلت دست آنان شویم. از همین امروز می توانیم بررسی دقیق تری از زندگی خود به عمل آوریم. آیا سررشته زندگی خود را خودمان در دست داریم ؟ یا اینکه دیگران ما را به هر سو می کشانند؟ با الهام از خداوند و با توکل به او می توانیم به جای آنکه پشت سر دیگران حرکت کنیم خود سررشته زندگی خویش را به دست گیریم. هنگامی که سررشته زندگی خود را به دست می گیریم تلاشهای ما احتمالاً بین تهاجم از یک سو و حالت تسلیم بیش از حد در برابر خواسته های دیگران از سوی دیگر نوسان می کنند گاهی ایستادگی به خاطر خود را یا محروم کردن دیگران از حقوقشان یا اجازه دادن به آنها در محروم کردن ما از حقوقمان اشتباه می کنیم. وقتی حالت تهاجمی داریم، برای تضمین برآوردن نیازها و تامین حقوق خود به رغم مخالفت دیگران از زور استفاده می کنیم و وقتی بیش از حدتسلیم خواسته های دیگران می شویم به آنها اجازه می دهیم نیازها و حقوق خود را بر ما تحمیل کنند. رهایی از وابستگی به ما می آموزد که درصدد اعمال قدرت بر دیگران برنیاییم و دیگران اجازه ندهیم بر خلاف اراده ما نظر خود را بر ما تحمیل کنند، با اتخاذ روشی متعادل سررشته زندگی خود را به نحوی در دست خواهیم داشت که برای ما سلامت و خشنودی به بار آید.
با الهام از خداوند و با توکل به او می توانیم به جای آنکه پشت سر دیگران حرکت کنیم سررشته زندگی خویش را به دست گیریم.
خود را خوشحال کنیم
چرا نحوه تفکر دیگران برای ما اهمیت دارد؟ چرا وقتی که با بیان نکته ای می توانیم موقعیتی را بهتر کنیم غالباً دم فرو می بندیم؟ یکی از بزرگان مغرب زمین می گوید « کسی که می خواهد همواره دیگران را خوشحال کند همان کسی است که به این امید به کروکودیل غذا می دهد که آخرین نفری باشد که او می بلعد» علت خوشحال کردن دیگران این است که ارزیابی درست و احساسی پایدار از ماهیت واقعی خود ناریم . خوشحال کردن همه ممکن نیست و وقتی در این راستا می کوشیم شخصیت ما با هر بادی عوض می شود. حالت مصمم خود را از دست می دهیم. به آدمی مرده بدل می شویم و بیش از حد طبق خوشایند دیگران رفتار می کنیم حرمت نفس خود را از دست می دهیم و این در حالی است که دیگران نیز برای ما احترامی قائل نمی شوند. به پوسته ای توخالی تبدیل می کردیم که از خود نه اندیشه ای داریم و نه احساسی و نه توان انجام کاری برای خود ،دیگران به جای ما فکر کنند،حس می کنند و کار می کنند و………….
فرمت فایل: WORD
تعداد صفحات: 30
مطالب مرتبط