در این تحقیق عشق خسرو با عشق فرهاد نسبت به شیرین به صورت مفصل ، مورد بررسی قرار می گیرد.
پیشگفتار
گفته شده که عشق راه رسیدن انسان را برای سعادت و کمال فراهم می سازد و اساساً خداوند آدمی را خلق کرده تا عاشق باشد و تفاوت انسان با فرشته در این است ک فرشته از درک عشق عاجز است و عشق خاص انسان است و از روز ازل در وجود او نهاده شده است . ریشه عشق را از « عشقه » دانسته اند گیاهی که در زبان فارسی به آن پیچک می گویند بدور گیاهان دیگر می پیچد و آنها را زرد و خشک می کند از عشق تعاریف مختلفی شده است عشق مجازی – حقیقی – خدائی – نفسانی – انسانی (حیوانی – شهوانی) که بهترین آنها عشق به ذات خداوند باری تعالی است .
شاید اگر در طول تاریخ نویسندگان و شاعران آثارشان تهی از عشق بود تا این زمان ادامه پیدا نمی کرد و حی از صفحه تاریخ محو می شدند عشق اگر مصداق « من عرف نفسه و فقد عرف ربه » نباشد می شود مفهوم عشق خسرو پرویز کی لبریز از هوس بود مانند آدمی که خدا را دوست دارد می پرستد و در قبال این عشق زندگی ، سعادت ، خوشبختی و …. را از خدا می خواهد و دیگری که از روی شناختن باشد مفهوم و مصداق عشق فرهاد می شود که می گوید در کوی جانان سرانداختن روا باشد .
یعنی از هر چیز باید گذشت مانند کسیکه خدا را شاخت ابراهیم (ع) که در میان زبانه های آتش هم از کسی چیزی نخواست حتی از خدا و در جواب جبرئیل گفت مگر خودش مرا نمی بیند که من تقاضای کمک کنم او عشق بود – عشق ناب و مطلق و پاک .
مقدمه
در این تحلیل و مقایسه عشق شیرین و فرهاد و خسرو شیرین که عشقی مثلثی است و یک معشوق « شیرین » و دو عاشق خسرو و فرهاد هر دو عاشق هستند تا سر حد دل دادگی اما اینکه عشق از نظر دید هر کدام چه مفهومی دارد و یا برای اینکه به معشوق برسند چه کارهای انجم می دهند را توضیح می دهم البته این بیان و نگرش شخصی خودم به عنوان دانشجوی کارشناسی ارشد ادبیات می باشد که دوست دارم خوانندگان عزیز هم بدون تعصب ورزی فقط به عنوان یک نظریه که شاید مورد تأیید خیلی از افراد نباشد چون هیچ مطلبی را از روی قصد و غرض بیان نکردم که موجب رنجش خاطر گروه یا قشر خاصی شود . فقط برداشت و احساس خودم هنگام خواندن داستان زیبا، شیرین جذاب ، خواندنی ، خسرو شیرین را برایتان نگاشته ام .
الهی سینه ای ده آتش افروز
در آن سینه دلی و آن دل همه سوز
دو شخصیت دو فرد کاملاً متفاوت « مرد » که یکی جنبه منفی و دیگری بر عکس آن مثبت دارد در جامعه آن روز که به قول نظامی شور و نشاط دیگری داشتن و عشقبازی و عاشقی بدون هیچ قید و بندی رایج بوده است و پاک بودن و شرافت مانند گوهر و دری بوده است که انگار در هر صدفی نهاده نبوده . داستان خسرو و شیرین و عشق این دو نفر اول از طریق اوصاف همدیگر بدون هیچ دیداری شروع و سپس با دیدن تصویر خسرو شعله می گیرد و هنگام دیدار به اوج می رسد و به قول امروزی ها کشته و مرده هم شدند و این ثابت می کند با بیان واضح و اشکار که عشق قانونی ندارد حد و مرز ندارد و این فقط خاص قرن نظامی قرن پنجم نبوده است .
در همین قرن خودمان هم داریم که با دیدن فیلم ، عکس ، اوصاف – طرف شامل – مال – زیبائی – اخلاق – مرام ) و…. مهر و عشقی در دل ایجاد می شود اما دوست ندارم بحث را منحصر به چیزهای تکراری کنم می خواهم آن چیزی که به جرأت بگویم کمتر دیده می شود حرف بزنم « پاکی ، نجابت ، شرافت »
خسرو آنقدر در رویای عشق شیرین معشوقش شیرین بسر می برده است که وقتی اولین بار او را در کنار برکه آبی می بیند باور نمی کند که آیا خواب است یا بیدار است حقیقت است این شیرین همان شیرین است و با همه اینها بدنبال معشوق خیالی خودش که شاپور برایش توصیف کرده بود می رود در حالیکه من معتقدم اگر عشق پاک باشد جای هیچ شک و شبه ایی نیست در داستان لیلی و مجنون وقتی مجنون « قیس بن عامر» تعیین می شود در مکتب خانه دستهای لیلی هم بدون تنبیه کبود و زخمی می شد و این یعنی یک روح در دو جسم ، چرا خسرو شیرین را نشناخت و چرا در اینکه او شیرین باشد یا خیر شک کرد * دل خسرو* به خاطر هواهای نفسانی فاقد این درک بوده وقتی در طول داستان با سختی هایی که برای دین شیرین تحمل کرد با همه مسائل و مشکلات کشوری وقتی شیرین را ملاقات می کند و طبق رسم و رسوم جامعه آن زمان می می خورند و خوشی می کنند هر دو از باده « بوسه » سرمست می شدند خسرو اسیر تمایلات شهوانی شده و به شیرین می گوید :
نگویم در وفا سوگند بشکن
خمارم را به بوسی چند بشکن
اسیری را به وعده شاد می کن
مبارک مرده ایی را آزاد می کن
شیرین هم دست کمی از عشق و علاقه نسبت به خسرو نداشته تا انجا که وقتی در دیدار اول خسرو را می بیند مطمئن می شود معشوق همان است وقتی از آب بیرون می آید سراسیمه دنبال خسرو می گردد اما او رفته بود پس دل شیرین گنج نهان پاکی و نجابت می توانست باشد در این داستان عزت نفس ، حیا، شرافت مانند مهره های برجسته ای هستند که توجه هر خواننده ای را به خود جلب می کند و شاید هم واقعاً خصوصیات همسر اول نظامی آفاق بوده است و این تفاوت شیرین با زنان و دختران زمان نظامی او را برجسته تر کرده است وقتی خسرو به او می گوید به من وعده ای بده که از آن زنده شوم – شیرین می گوید:
مجوی آدمی که آبم را بریزد مخواه آن کام کز من برنخیزد – یعنی صراحتاً می گوید کام دل دادن به ت یعنی بی آبرویی من دنبال چیزی نباش به قیمت آبروی من اما خسرو می گوید :
به گستاخی درآمد کان دلارام
گرفته چند خوانی زد بیارالم
چه خورید و می دادی به من یار
چرا باید که من مستم تو هشیار
فرمت فایل: WORD
تعداد صفحات: 20
مطالب مرتبط