فصل چهار و پنج رگ شناسی رساله در نبض

فصل چهار و پنج رگ شناسی رساله در نبض

فصل چهار و پنج رگ شناسی یا رساله در نبض ابوعلی سینا
فصل چهارم رگ شناسی یا رساله در نبض:
اکنون هر نبضى از چهار چیز بود:
یکى: حرکت انبساط.
و یکى: سکون سپس حرکت انبساط.
و یکى: حرکت انقباض.
و یکى: سکون سپس حرکت‏ انقباض.- که فیلسوفان برهان کرده‏اند- که نشاید هیچ چیز بجنبد سوى‏ حدّى و از آنجا بجنبد سوى حدّى‏ دیگر، مگر در میان باید- که بایستد، و سکون آورد؛ هر چند که کسانى‏ که باریک نه‏ اندیشیده‏اند روا دارند- خلاف این‏ .
فصل چهارم رگ شناسی یا رساله در نبض

کتاب رگ شناسی یا رساله در نبضو حرکت انبساط را همیشه بشاید بانگشت در یافتن الا که بغایت‏ ضعیفى بود و بغایت بدحالى‏ و اما حرکت انقباض بدشوار شاید اندر یافتن،- و بنزدیک بسیارى از طبیبان آنست‏ که نشاید بحس دانستن‏ .
و لیکن حق آنست- که اندر تنهاى کم گوشت- و نرم پوست شاید اندر یافتن‏ و جنبش انقباض نه سخت بنرمى نشاید اندر یافتن‏ – که غالب بحس حرکت انبساط شاید شناختن. و سکونى یا انبساطى‏ دیگر پس‏ ازین سبب را ،- بیشتر دلیلها، رگ بحرکت انبساط است.
و راه اندر یافتن دلیلها، رگ از ده جنس است بظاهر قول بجشکان، هر چند که‏ بحقیقت نه‏اند ، یکى اندازه حرکت و یکى تیزى و بدرنگى حرکت‏ و یکى زخم‏ – و قوّت حرکت، و یکى دیگر دیر آمدن و زود آمدن حرکت. و یکى گرمى‏ و سردى رگ، و یکى نرمى و سختى رگ. و یکى پرى- و تهى بودن‏ رگ. و یکى بیکدیگر ماننده بودن- و نابودن حرکت‏ . و یکى نظام حرکت- و غیر نظام- و اختلاف حرکت‏ . و یکى وزن زمان‏ جنبش و آرامش‏ .
فصل چهارم رگ شناسی یا رساله در نبض

نخستین را جنس مقدار خوانند.
دویم‏ را جنس سرعت- و ابطاء .
سیّم را جنس قوّت و ضعف‏ .
چهارم را جنس تواتر- و تفاوت.
پنجم را جنس حرارت- و برودت.
ششم را جنس لین- و صلابت.
هفتم را جنس امتلا- و خلا.
هشتم را جنس استوا- و اختلاف.
نهم را جنس نظام- و غیر نظام.
دهم را جنس وزن‏ .

و ما تفسیر هر یکى را بشرح بگوئیم‏ « [ان شاء اللّه تعالى‏]»
پایان فصل چهارم رگ شناسی یا رساله در نبض

فصل پنجم رگ شناسی یا رساله در نبض
اندازه حرکت آن بود- که مقدار موج انبساط بود .
اگر درازا بسیار دارد، آن را نبض دراز خوانند و بتازى طویل و اگر درازى اندک دارد وى را کوتاه خوانند،- و بتازى قصیر، و اگر میان میان بود معتدل‏ ، و اگر پهنا بسیار دارد نبض پهن خوانند، و بتازى عریض خوانند ، و اگر پهنا اندک دارد نبض‏ تنگ‏ خوانند، و بتازى ضیق خوانند ، و میان میان را معتدل پهنا خوانند، و اگر هم درازا دارد- و هم پهنا وى را نبض بلند خوانند ، و بتازى مشرف خوانند و شاهق‏ ، و اگر بالا کم‏ دارد نبض افتاده خوانند و بتازى منخفض‏ ، و میان میان را معتدل‏ بالا خوانند، و اگر پهنا و بالا نیک دارد و لیکن درازا ندارد وى را نبض ستبر خوانند،- و بتازى غلیظ ، و اگر بهر دو ناقص بود او را نبض باریک خوانند، و میان میان را معتدل ستبرى خوانند،- و اگر دراز و هم پهنا- و هم بلند دارد نبض‏ عظیم خوانند و اگر اندر هر سه ناقص‏ بود او را نبض خرد خوانند- و بتازى صغیر ، و میان میان را معتدل بزرگى‏ خوانند.
فصل پنجم رگ شناسی یا رساله در نبض

و امّا باب تیزى و درنگى رگ‏ .
نبض تیز را بتازى سریع خوانند، و درنگى را بطی‏ء خوانند ، و تیز آن بود که راه دراز را بزمان‏ کوتاه ببرد، و درنگى‏ آن بود که راه کوتاه را بزمان دراز برد، و هرگاه که رگ انبساط کند تا آخر بزمان کوتاه‏ او را تیز و سریع خوانند ، و اگر بدیر کند- و زمان درازتر او را درنگى- و بطى خوانند ، چنانکه‏ مردى بود
که دوان دوان زود بگذرد- و او را تیز و سریع خوانند، و اگر بدیر و درنگ گذرد، او را بطی‏ء خوانند، و میان میان را معتدل سرعت خوانند .
فصل پنجم رگ شناسی یا رساله در نبض

و امّا باب قوّت- و ضعف.
هر گاه که‏ زخم انبساط سخت بود ، و انگشت را بیم بود که بردارد- و دور اندازد، او را قوى خوانند؛ و هر گاه‏ سست زخم بود، و بکم مایه‏ گرفتن بیم‏ آن بود- که‏ فرو ایستد او را ضعیف خوانند، و میان میان را معتدل قوّت خوانند، و بهمه بابها معتدل موافق‏تر بود مر طبع را و پسندیده‏تر، الّا که اندر باب قوّت هرگه‏ که‏ قوّت زیاده‏ تر بود- و از معتدل بیشتر بهتر بود .
فصل پنجم رگ شناسی یا رساله در نبض

و امّا باب دیر آمدن- و زود آمدن‏ .
این اندر یکى نبض نبود، و کمترین دو نبض باید؛ هر گاه که نبض دویّم سپس پیشین- زود آید، آن را نبض دمادم خوانند، و بتازى متواتر ، و هر گاه که دیر آید آن را نبض گسسته خوانند ، و بتازى متفاوت‏ ، و نامهاى دیگر هستند، و لکن‏ این مشهورتر است‏ و میان میان را معتدل خوانند .
فصل پنجم رگ شناسی یا رساله در نبض

و امّا باب گرمى- و سردى.
هر گاه که رگ‏ بدست گرمتر از ان آید کى‏ بطبع بود، نبض گرم‏ خوانند، و هر گاه که‏ سردتر آید آن را نبض سرد خوانند، و میان میان را معتدل‏ .
[و] امّا باب نرمى و سختى هر گاه که پوست رگ بدست اندر شکننده نرم آید – بوقت گرفتن، آن را نبض نرم خوانند؛ و چون سخت آید چنانکه رود کشیده‏ ، آن را سخت خوانند، و بتازى صلب‏ ؛ و میان میان را معتدل خوانند .

و امّا باب پرى- و تهى هر گاه که‏ دست اندر رگ چنان بیند که چیزى آکنده بود، آن را نبض پر خوانند، و هر گاه چنان بیند که مشکى‏ تهى، و اندر
وى آکندگى نبیند – آن را نبض تهى خوانند، و میان میان را معتدل.

پایان فصل پنجم رگ شناسی یا رساله در نبض