فصل هفتم رگ شناسی رساله در نبض

فصل هفتم رگ شناسی رساله در نبض

اندر نبض مستوى- و مختلف حرفى چند بباید گفتن‏ پیشتر گفته آمد – که حرکت نبض رگها چون حرکت نبض دل است، و هر پاره از رگهاى شریانى نه همه بسبب‏ حرکت چیزى‏ دیگر است، که بحدّى‏ حرکت کند ، پس شاید که حرکت جزوى* [از یک رگ‏]* مخالف‏ حرکت جزوى دیگر باشد اندر یک زخم، چون حال وى خلاف آن (جزو) دیگر بود. و تجربه درست کرد – که این شاید بودن.
فصل هفتم رگ شناسی رساله در نبض

پس اختلاف دو گونه آمد :
یکى اختلاف میان دو نبض.
و دیگر اختلاف در میان انگشتى اندر یک‏ نبض با انگشت دیگر و این‏ اختلاف اندر یک نبض بود.
و ازین باریکتر اختلاف است‏ اندر یک انگشت، که زخم نیم انگشت پیشین مخالف زخم سپس بود.
فصل هفتم رگ شناسی رساله در نبض

پس مختلف سه گونه است:
یکى- که نبض‏ مخالف نبضى‏ بود- بجمله.
و دیگر- اختلاف اندر یک نبض- که انگشتى مخالف دیگر انگشت‏ بود.
سیّم- اختلاف اندر یک انگشت بود.
و آن اختلاف که اندر نبضها بسیار باشد* (دو گونه باشد)* یکى بتدریج- و دیگرى بى‏ تدریج بود .
فصل هفتم رگ شناسی رساله در نبض

بتدریج آن بود- که مثلا یکى بزرگ بود،- و یکى‏ کوچکتر، و سیّم کوچکتر از دوّم، و همچنین تا بحدّى‏ برسد از کوچکى و از آنجا بسر باز شود، و این را متّصل خوانند، و همچنین اندر تیزى- و دیگر بابها اگر بسر باز شود- همچنانکه آید منتظم بود، و اگر اندر میان اختلاف گیرد مختلف نامنتظم بود – همچنان تیز که چون بسر (باز) خواهد شدن بآن نبض‏ بزرگ باز شود ، و لکن‏ باز گونه‏ باز آید- این را عاید خوانند، یعنى‏ بازگردنده‏ از آن کوچکترین باین مهترین‏ و همچنین همى‏شود چنانکه‏ آمده بود مهترک مهترک تا باز بحدّ اولین رسد – این را نیز نظم نبود، الّا که همه برین قیاس باشد آنگاه‏ نظم وى بچهار دور مختلف آید، و- همچنان‏ نیز اگر (یکى) دو رده‏ نبض بود* و* یکى بیشتر یا کمتر آن که‏ کمتر بود منقطع خوانند ، و همچنان نیز اگر یکى دور هموار بود، و یکى (دور) اندر میان بشتاب قرعه کند که گوش نداشته باشى، یا قرعه کم کند- و تو بنبض‏ گوش دارى سکون یابى.
فصل هفتم رگ شناسی رساله در نبض

و اما آنکه بى‏ تدریج باشد- چنان بود- که یک بدیگر نماند- و نه نیز بولا ، زیادت- و نقصان باشد بتدریج، بل بگزاف که‏ اگر هر دورى یک (گونه) بود منتظم بود، و الا نبود .

و اما آن اختلاف که میان انگشتان یک نبض بود- یکى اندر نهاد بود که یکى‏ جزو مثلا سوى راست میل دارد و یکى سوى‏ چپ، و همچنین بدیگر جهتها از بر سو و فروسو.
و دیگر اندر بزرگى‏ که انگشتى را رگ بزرگتر بود، و انگشتى را رگ خردتر، یا اندر تیزى و درنگى یا اندر پیش و سپسى‏ حرکت‏ که جزوى که بایست مثلا وى پیش جنبد نه جنبد یا بایست که سپس جنبد نه چنان‏ بود، و همچنان بقوى و ضعیفى‏ که اگر دور دارد ماننده دیگر دور منتظم بود، و الا نبود.
فصل هفتم رگ شناسی رساله در نبض

و امّا اختلاف اجزاء یک انگشت سه‏ گونه باشد :
یکى را گسلیده خوانند، و بتازى منقطع.
و یکى را باز گردیده خوانند و بتازى عائد.
و یکى را پیوسته‏ ، و بتازى متصل.
چون بمیان‏ انگشت‏ مثلا بگسلد، و حرکت نکند باز از آن نیمه‏ بحرکت شود: یا مختلف باشد بسرعت، مثلا نیم انگشت‏ تیزتر بود، و نیمى‏ گران‏تر، و یا نیم بزرگتر، – و نیمى خردتر، این همه‏ گسسته باشد اندر میان.
فصل هفتم رگ شناسی رساله در نبض

و امّا عائد چنان بود که زود باز گردد از اختلاف بآن حدّ که بود،- بازگشتى لطیف- و ناپیدا .
و از این جنس نبض متداخل است- که یک نبض پندارى* که* دو گشته است، یا دو نبض یک اندر دیگر رسته پندارى یکیست و متصل ماننده نبضهاء بتدریج است- چنان‏ بتدریجى که حسّ تفصیلش را اندر نیابد بجمله خواهى‏ * (اندر بزرگى و تیزى و پرى- و تهى، و خواهى)* اندر بابهاى دیگر که احتمال این‏ کند.

کتاب رگ شناسی یا رساله در نبضپایان فصل هفتم رگ شناسی رساله در نبض
کاری از گروه بوعلی باب سلامتی