فصل ششم رگ شناسی رساله در نبض

فصل ششم رگ شناسی رساله در نبض
و امّا باب یک بدیگر ماننده بودن- و نابودن‏ هر گاه که‏ نبض سپسین با پیشین ماند بهمه گونه‏ها ، آن را نبض هموار خوانند- باطلاق‏ و بتازى مستوى‏ . و هر گاه که‏ نماند مختلف خوانند، و هر گاه ببابى نماند- و ببابى ماند ، مثلًا ببزرگى چون یکدیگر بوند، و لکن بتیزى نه چون یکدیگر بوند، گویند :
مستویست، ببزرگى مختلف* است* بتیزى.
فصل ششم رگ شناسی رساله در نبض

و امّا باب نظام و بى‏نظامى‏ (و) این باب‏ سپس (باب) اختلاف است زیرا که این نظام نظام اختلاف است‏ که اختلاف‏ دو گونه بود، یکى اختلاف بود بر یکسان، و یکى سان* آن بود که* همچنان باز مى‏آید؛ و یکى که وراسان که سان هر بارى‏ دیگر باشد.
فصل ششم رگ شناسی رساله در نبض

مثلًا: اگر نبضى درمسنگى بود، و دیگر پنجدانگ‏ ، و سیم‏ چهار دانگ؛ مختلف باشد . پس اگر دیگر بار بسر شوند- و یک درم سنگى باز آید دو گونه باشد: یا همچنان‏ پنجدانگى‏ – و باز چهار دانگ سنگى‏ آید، یا سپس درمسنگى چهار دانگ سنگى‏ باز پنجدانگ (سنگى)، اگر چون پیشین آید بنظام بود که همان اختلاف بود که پیشین بار بود ، و اگر چنان آید – که سپسین مثال است‏ – بى‏نظام بود، و حکم نبض اندر اختلاف و نظام ماننده حکم ایقاع است- و شعر ، که اندر وى متّفق و نامتّفق است‏ .
فصل ششم رگ شناسی رساله در نبض

و همچنین اندر نبض نوعى است موسیقارى خاصّه اندر اختلاف و نظام- و جالینوس چنین‏ مى‏گوید بباب وزن- که نسبتهاى وزن‏ آنچه اندر حس آید و حس آن را اندر یابد یکى نسبت الذى بالکل و الخمسه‏ که نسبت سه بیکى‏ بود، چون: آواز بم‏ و آواز سبّابه زیر ، که سبّابه زیر سه یک‏ مطلق بم است‏ و دیگر نسبت الّذى بالکلّ‏ چون مطلق بم، و سبّابه- دوتائى بود ، و وى نسبت دو بیکى است‏ .
فصل ششم رگ شناسی رساله در نبض

و دیگر نسبت الّذى بالاربعه ، چون مطلق هر رودى‏ * (بخنصر وى تا برود زیرین وى.
و دیگر نسبت همچندان‏ – و چهار یک، چون نسبت مطلق هر رودى‏ )*
ببنصر وى.
و این‏ سخن از جالینوس فضول‏ است- و غلط:

امّا فضول‏ : آنست که اندر بجشکى موسیقى گفتن بآزار کردن بود ، خاصّه- که هیچ حکیمى را اندر بجشکى بکار نیاید، و اگر ندانند هیچ زیان ندارد، و هیچ بجشک نداند- که وى‏ چه مى‏گوید،- الّا که پیشه موسیقى بیاموزد؛ و [آن‏] کارى دراز بود.
فصل ششم رگ شناسی رساله در نبض

و امّا غلط (است) دو غلط است:
یکى آنکه نزدیک پیشه‏وران موسیقى الّذى بالکل و الخمسه و الّذى بالخمسه بحکم حسّ‏ یکى بود.
و دیگر- آن کس که کوس‏ سراى بود- اندر تألیف، یا اندر ایقاع، بگوش‏ اندر یابد این همه نسبتها را لکن بزیادت‏ خمس- و سدس- و سبع- و ثمن- و تسع بود، و نیز باریکتر، خاصه آنچه‏ مستعمل‏تر است‏ ، خواهى برگ‏ و خواهى برقص، و خواهى بآواز ورا همه یکى باشد و لکن خواست- که مردمان‏ گویند- که وى موسیقى داند، و وى بجشکى‏ نیک دانستى‏ ، و دیگر علمها- کند گفتى، و چنین‏ خواست که حدّى بنهد میان اختلاف بزرگ و کوچک و ندانست نهادن.
و امّا جنس‏ وزن- و بى‏وزن، آنست که هر نبض را زمان حرکت‏ است‏ – و زمان سکون.
فصل ششم رگ شناسی رساله در نبض

اگر انقباض محسوس باشد زمانها چهار بوند ، و اگر انقباض‏ محسوس نباشد زمانها دو بوند ، و هر زمانى را با دیگر زمان نسبتى بود، لا محاله این نسبت وزن باشد، و نسبت موسیقارى‏ اندر اینجا بیشتر بدید آید، و بیشتر- و درست‏تر اندر یافته شود، بلکه خود بحقیقت اندر اینجا بود.
فصل ششم رگ شناسی رساله در نبض

و وزن دو گونه بود :
یکى آنست که وزنش نیکو بود.
و دیگر آنست که وزنش نیکو نبود ؛ و این سه گونه باشد:

یکى را گسسته وزن- و گذشته وزن خوانند ، و بتازى متغیّر- الوزن- و مجاوز الوزن خوانند، و این‏ آن باشد که وزن دندانى‏ چون* دندان کودکى* وزن دندان‏ بزرگتر بود بیک درجه‏ چون نبض کودک آنگاه که وزن نبض برنا دارد، یا نبض برنا که چون‏ نبض پیر بود.
و دوّم‏ را جدا وزن خوانند،- و بتازى مباین الوزن* (خوانند)* چنانکه نبض کودک که بنبض پیر ماند، و سیّم « [را]» خارج الوزن‏ خوانند، چنانکه نبض بهیچ‏ دندان نماند.

کتاب رگ شناسی یا رساله در نبضپایان فصل ششم رگ شناسی رساله در نبض