دانلود تحقیق و مقاله رایگان با عنوان تحقیق درباره مسکرات الکل و خمر
تعریف اصطلاحات و متغیرها
متغیرها:
1- متغیر مستقل: زیان ها فراوان و زوال عقل – آثار سوء فردی و اجتماعی
2- متغیر وابسته: حرمت مسکرات
تعریف مفاهیم:
مسکر: از سکر به معنی بستن جوی یا از سکور به معنای ایستادن باد است، چیزی که به صورت مایع (معمولا از گرفتن آب انگور یا خرما بدست می آید) مصرف گردد و سبب مسدود شدن راه عقل از ادراکات و معقولات می گردد.
خمر: آن است که سکر (مستی) آورد و از انگور باشد یا اعم از انگور و غیر آن مانند خرما و جو که بجوش آید و شدید شود. اصل خمر نیز مانند مسکر به معنای پوشاندن عقل (زایل نمودن) می باشد.
اثم: الاثم و الاثام اسم للافعال المبطئة عن الثواب و جمعه آثام و لتضمنه لمعنى البُطء و قوله تعالى: فيهما اثم كبير. (بقره: 219) اى فى تناولهما ابطاء عن الخيرات. إثم و أثام اسم براى كارهايى است كه دوركننده از ثواب مى باشد و جمع آن آثام است كه متضمن معناى بُطء (كندى و دورساختن) است و كلام خداوند كه مى فرمايد: «شراب و قمار إثم بزرگ است» بدين معناست كه استفاده از آن دو موجب دورى از نيكى ها مى گردد.
حدود: مجازات جرايمي است كه در ميان همه دولت ها پذيرفته شده است بدون اينكه تغييراتي در آنها داده شود. مجازات حدود را باتوجه به فقه حنفي بررسي خواهيم كرد.
لغت حد به معناي منع كردن است . اما به عنوان يك واژه حقوقي به جزايي گفته ميشود كه حق الله است و ميزان آن معين شده است .مجازات حد در هفت مورد است : زنا، قذف ، شرب ، خمر، سرقت ، قطع طريق ، ارتداد و بغي .
تعزير: در لسان فقها به معناى تأديب به كار رفته است كه مقدار آن از مقدار حدّ پايين تر است. چنان كه در تحريرالوسيله مى فرمايند: «تعزير از حدّ پايين تر است و اندازه آن با حاكم است و احوط در آن در مواردى كه اندازه آن معين نشده است، و دليلى بر آن در دست نيست اين است كه از كم ترين اندازه حد تجاوز نكند.»
بنابراين، تعزير مجازاتى است بازدارنده و متناسب با جرايمى است كه مستوجب حدود، قصاص يا ديات نباشد و هدف از آن اصلاح و تربيت مجرم است..
شرب خمر: كليه حقوقدانان اسلامي شراب را حرام و خوردن آن را ممنوع مي دانند. از نظر ابوحنيفه شرب خمر ولو كم باشد و در مورد ساير نوشيدني ها به قدري كه موجب سرخوشي فرد گردد، جرم است . درحالي كه از نظر ساير حقوقدانان اسلامي ، شرب خمر يا هر چيز مستي آور در صورتي موجب حد است كه اولاً مستي آورد، هر چند كه مقدار كمي خورده باشد. ثانياً قصد و اراده (جزايي ) وجود داشته باشد. مجازات شرب خمر 80تازيانه است .
مشروبات الکلی: الکل ماده ای می باشد که به روشهای متفاوتی تولید می شود از جمله :
• از تخمیر حبوبات و میوه ها (مانند آب جو)
• از تقطیر حبوبات و میوه ها(مانند ودکا و ویسکی)
• از تغییر شیمیایی در سوخت های فسیلی همچون گاز ، ذغال سنگ و نفت (مانند الکل صنعتی) (1)
• از ترکیب شیمیایی مونوکسید کربن و هیدروژن (مانند متانول و الکل چوب.) مشروبات الکلی به نوشیدنی هایی اطلاق می گردد که الکل موجود در آنها از نوع ایتل الکل (اتانول) باشد. مشروبات الکلی میزان متفاوتی از الکل را دارند. برای مثال: آب جو 5 تا 7 درصد ، شراب 10 تا 15 درصد، ویسکی و عرق حدود 40 درصد.
الکلیسم: عبارت است از وابستگی فیزیولوژیک (جسمانی) و روانی به الکل، که منتهی به اعتیاد به آن شده است که نهایتا منجر به بروز بیماریهای مزمن و بروز مشکلات در روابط فردی و خانوادگی و اجتماعی فرد می شود.
پیشینه پژوهش
در بسیاری از مسائل فقهی که امروزه مطرح است، شناخت موضوع، تاثیر بسزایی در بدست آوردن حکم از ادله فقهی دارد. موضوع حرمت مسکرات هم در همین قاعده قابل ارزیابی است. از طرف دیگر برقراری رابطه این مقوله با آثار سوء استعمال مسکرات لزوم توجه به پیشینه ی تحقیق وسیع تر را طلب می نماید.
در خصوص حرمت مسکرات سخنان و ذکر روایات مختلف از ائمه معصومین علیهم الاسلام از سوی فقیهان گرانقدری همچون علامه حلی، شیخ محمد حسن نجفی، شیخ طوسی و شیخ حر عاملی اشاره نمود.
در رابطه با ساختمان شیمیایی الکل ، انواع الکل و شناخت حکم آن فقیهان عالی مقامی چون آیت الله سید محمد باقر صدر، آیت الله خویی، آیت الله حکیم، امام خمینی (ره) و آیت الله گلپایگانی به درجات مختلفی باب مباحث گشوده اند که در مباحثشان به مواردی چون نجاست الکل، اثبات طهارت الکل، انواع الکل و تفاوت میان الکل صنعتی و تخمیری نیز پرداخته اند.
کتاب های دیگری نیز با توجه به فرا خور موضوع بابی را راجع به مسکرات ، خمر و الکل باز نموده اند مانند کتاب « خلاصه الاخبار» سید محمد مهدی موسوی ، کتاب « شناخت الکل» سید رضا آقاپور مقدم و کتاب « ترکیبات الکل از نظر فقه اسلامی » که از سوی دارالتبلیغ اسلامی قم انتشار یافته است .
همچنین علاوه بر منابع فوق مقالاتی نیز از سوی برخی پژوهشگران ارائه شده است که از مهمترین آن می توان به مقالات ” دلایل علمی منع مشروبات الکلی / همه با این سم مبارزه کنیم” و “دلایل علمی منع مشروبات الکلی / تاثیرات سوء الکل در نسل جوان ” هر دو از رحمت الله قهرمانی و همچنین مقاله ” سمیت مشروبات الکلی به شهادت خدا ، عقل و وجدان ” از غلام علی عقیقی کرمانشاهی می توان اشاره نمود.
سابقه تاریخی مشروبات الکلی
الکل که مستی آور است الکل اتلتیک می باشد که در انواع مختلف توسط برخی مردم نوشیده می شود و مورد استفاده قرار می گیرد.
در مصرف الکل به عنوان یک داروی اندوه زدا از قدیمی ترین ادوار تاریخی مخصوصاً در بشر متمدن سابقه داشته است، ولی اجتماعات بشری اولیه تقریباً منزه از آن بوده اند و به نظر می رسد آدمی با پیشرفت تمدن و پس از آنکه از بابت تامین مسکن و خوراک و پوشاک خیالش راحت شد به فکر تفنن و تفریح افتاده و از همین رهگذر نوشابه الکلی را برای ایجاد شادی و سرور در خود بکار گرفته است علاوه برآن در بسیاری از مذاهب، نوشابه الکلی در بعضی از مراسم مذهبی، به حد اعتدال مصرف می گردیده ولی در همان ادیان زیاده روی در مصرف نوشابه الکلی مذموم بوده و گناه محسوب می شده است.
مصرف مشروبات الکلی از دیر باز آفت زندگی نوع بشر بوده است. زمان پیدایش این آفت دقیقاً معلوم نیست ولی در ابتدا توسط فرمانروایان مصرف می شده است و سپس به مردم عامی سرایت نموده است.
مصرف انواع مشروبات الکلی در بسیاری از کشورهای جهان بر طبق قانون خاص آن کشور رایج بوده و می باشد و در کشور ایران، قبل از انقلاب اسلامی رایج بوده و پس از انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، مصرف انواع نوشابه های مسکر آور ممنوع اعلام شد.
مشروبات الکلی عامل اصلی بسیاری از جرائم از قبیل، سرقت ، قتل و غیره می باشد. علاوه بر آن مشروبات الکلی عامل بسیاری از تصادفات رانندگی در جهان نیز می باشد اکثر کشورها هم اکنون به مضرات این آفت خطرناک پی برده اند و در صدد هستند که با وضع قوانین جدید، مصرف این ماده را محدودتر بسازند تا مانع بروز جنایات و تصادفات شوند.
بر طبق قانون اسلام مصرف هر گونه مشروبات الکلی حرام بوده و موجب جاری شدن حد می شود.
حرمت خمر از سوی خداوند متعال بطور تدریجی نازل شده است ولی در آیات قرآن اشاره ای به مجازات آن نشده است ولی به وسیله ی سنت نبوی و سیره ائمه معصوم ما، میزان مجازات آن (حد) معلوم شده است.
تاریخچه پیدایش خمر
در جمع ادیان ملل و مذاهب به اجماع علما و اخبار صحیحه شرب خمر حرام و عمل شیطان می باشد و علت حرام بودن خمر و پیدایشش در کافی از ابی الربیع نقل شده است که گفت من از ابی عبدالله (علیه السلام) درباره اصل خمر که چگونه در ابتدا حلال بوده و چگونه حرام گشت و از چه زمانی خمر ساخته شد سوال کردم؟
حضرت فرمودند: زمانی که آدم (علیه السلام) از جنت به زمین هبوط کرد و از خداوند در خواست میوه های بهشتی نمود و خدای تعالی دو شاخه از شاخه های انگور نازل کرد و آدم آنها را در زمین کاشت.
وقتیکه برگ میوه دار شد ابلیس آمد و دیواری بر آن کشید پس آدم (علیه السلام) خطاب به ابلیس گفت « ما حالک یا ملعون» یعنی ای ملعون حال ( مقصود ) تو چیست؟
ابلیس گفت : آنها (منظور میوه های شاخ انگور) از من است.
آدم (علیه السلام) فرمود: دروغ می گوئی.
بعد از آن به محاکمه؛ روح القدوس( حضرت جبرئیل ) مشتی از آتش بر گرفت و در میان آنها انداخت در آن حال شاخه های انگور در گرما بود و آتش گرفت و آدم بعد از آن گمان کرد که شاید چیزی از آن باقی بماند و ابلیس نیز همین گمان را کرد .آتش همانجایی که افتاده بود بجا ماند و انگاه دو ثلث از انگور سوخت و کم شد و یک ثلث از آن باقی ماند.
روح القدوس گفت : آنچه که رفت و گم شد نصیب و قسمت ابلیس لعین بود و ای آدم باقی برای توست»
و نیز از ابی عبدالله (علیه السلام) روایت شده است که فرمودند : زمانی که آدم (علیه السلام) به زمین آمد خدای تعالی او را به زراعت کردن امر کرد و به آدم درخت نخل و انگور زیتون و انار عطا فرمود آدم آنها را کاشت و از میوه های آن خورد . سپس ابلیس ملعون آمد و گفت: ای آدم اینهایی را که غرس کردی چه می باشد ؟ من اینها را نمی شناسم حال آنکه من پیش از تو در زمین بودم و بعد از آن ابلیس گفت : اذن بده من از اینها بخورم.
آدم (علیه السلام) از خوردن او ابا ء کرد و در اواخر عمر آدم ابلیس پیش حوا آمد و گفت : من گرسنه و تشنه ام. حوا گفت چه می خواهی ؟
گفت : می خواهم که از آن میوه ها به من ببخشایی.
حوا گفت: آدم از من عهد گرفته است که از اینها چیزی به تو ندهم . برای اینکه اینها از جنت است و سزاوار نیست که تو از آن بخوری.
به حوا گفت: چیزی از آنها به کف من بفشار.
حوا ابا ء نمود.
ابلیس بعد از آن گفت : بگذار من آنها را بمکم اما نمی خورم.
آنگاه حوا یک خوشه ای از انگور را گرفت و به ابلیس لعین داد.
ابلیس آنرا مکید ولی نخورد. سپس خوشه را از دهن ابلیس بکشید.
خداوند تعالی به آدم (علیه السلام) وحی کرد: بدرستیکه دشمن من و دشمن تو انگور را مکید و من بر تو از عصیر او خمر را حرام کردم و آن چیزی است که او بر نفس ابلیس مخالطت کرد پس خمر را حرام کردم.
به جهت آنکه عدو خدا حوا را مکر کرد تا آنکه انگور را مکید و اگر آنرا می خورد از اول تا آخر و جمیع میوه های او را و آن چیزی که از آنها خارج می شود را حرام می کرد.
ابلیس به حوا گفت : اگر به من از تمر و خرما بدهی که آنها بمکم همانطوریکه از انگور مکیدم چه می شود؟
حوا از آنها به او داد. و ابلیس لعین او را نیز مکید . انگور و خرما خوشبو تر از مشک و شیرین تر از عسل بود . وقتی که دشمن خدا انها را مکید رایحه شیرینی انها بعد از آن رفت .
ابلیس لعین بعد از فوت آدم رفت و به بیخ انگور و خرما بول کرد . پس بول در رگهای انها جاری گشت و از این جهت است که از انگور و خرما خمر حاصل می شود و آدم را مست می کند . خدای تعالی بر ذریه ادم جمیع مسکرات را حرام کرد . زیرا عصاره آنها به بول دشمن خدا در انگور و خرما جاری شد»
– از حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) روایت شده است : « وقتی که نوح (علیه السلام) از کشتی بیرون آمد حقیقتاً درختی از «مو» را در زمین کاشت و پیش اهلش آمد . بعد از آن ابلیس آمد و انرا کند.»
پس نوح (علیه السلام) برای غرس نمودن آن برگشت و دید که از بیخ کنده شده است و ابلیس را نزد آن یافت.
جبرئیل (علیه السلام) آمد و خبر داد که ابلیس ان را کنده است.
نوح (علیه السلام) به ابلیس گفت چه چیزی تو را وادار کرد که اینرا بکنی ؟ به خدا قسم حقیقتاً آنچه را که غرس کردم بیشتر از خودم دوست دارم . بخدا قسم تا اینرا غرس نکنم ترکش نمی کنم. ابلیس لعین گفت: بخدا قسم تا اینرا غرس نکنم ترکش نمی کنم.
ولی جبرئیل (علیه السلام) گفت: برای او نصیبی از این قرار بده و برای ابلیس ثلثی از ان را قرار داد. ابلیس اباء کرد و راضی نشد . آنگاه برای او نصف قرار داد . دوباره راضی نشد . نوح از بیشتر دادن به ابلیس امتناع کرد.
جبرئیل (علیه السلام) گفت: ای نوح احسان کردن از تو است.
نوح (علیه السلام) فهمید که ابلیس بر این درخت سلطه دارد . سپس دو ثلث آن را برای ابلیس قرارداد و جبر ئیل فرمود: از این احتراز کن زیرا نصیب شیطان است.
همچنین ابو جعفر فرمودند: هنگامی که عصیری را گرفتی ان را طبخ کن تا 3/2 آن برود و کم شود . آنگاه بخور و بنوش چون 3/2 آن نصیب شیطان است»
– ابی عبد الله فرمودند: « ابلیس لعنه الله درخت انگور نوح را کند.
جبرئیل (علیه السلام) آن را به نوح داد و گفت: این حق نوح (علیه السلام) است . و آنرا به نوح (علیه السلام) اعطا کرد و به ابلیس 3/1 از آنرا بخشید ولی ابلیس راضی نشد و بعد به ابلیس نصف را داد دوباره راضی نشد. پس جبرئیل آتش را بیفکند و 3/2 آن سوخت و 3/1 آن باقی ماند و فرمود:
آنچه که به وسیله آتش سوخت نصیب ابلیس است و ای نوح آنچه که باقی ماند برای توست که حلال است»
با توجه به احادیث یاد شده می توان از پیدایش خمر آگاهی حاصل نمود ؛ و حتی علت حکم تحریم و نجاست خمر را دانست. و به این نکته رسید که شیطان برای پوشاندن عقل آدمی به نیرنگ ها متوسل می گردد و خداوند متعال در آن نشانه ای قرار دادند برای جدا شدن اهل گناه از اهل ایمان؛ تا اهل گناه با توسل به مسکرات موجبات پوشیده شدن عقلشان در برابر روشنایی ها می شوند و اهل ایمان با خضوع در برابر فرمان خداوند دانا لذتهای زودگذر خمر و مسکرات را بر خود حرام می نمایند تا به لذایذ واقعی برسند .
تعاریف و ویژگی های خمر
سیری در واژه خمر از بعد لغوی واصطلاحی
برای خمر که ما از آن به شراب،باده،می و مشروب الکلی نام می بریم معانی مختلفی وجود دارد که با نگاه به لغت نامه ها و تعبیرهای علمای اسلامی و حقوقی به مواردی از آن در ذیل اشاره می کنیم:
• خمر: فشرده انگور یا خرما که تخمیر و تبدیل به شراب می شود، هر نوشابه ای که مستی بیاورد و از شراب و عتق و امثال آنها، بیشتر به شراب اطلاق می شود.
• خمر: آب انگور- هر چیز مست کننده.
• خمر: پوشاندن. طبرسی می گوید: اصل خمر به معنی ستر و پوشاندن است. راغب می گوید: اصل خمر به معنی پوشاندن شیء است و به آنچه با آن چیزی را می پوشانند خمار می گویند. به شراب از آن جهت خمر می گویند که عقل را می پوشاند و زایل می کند.
• خمر: اصل خمر پوشاندن چیزی است و به هر چیزی که با آن و به وسیله آن پوشانده می شود خمار گویند ولی خِمار در سخنان معمولی اسمی است برای روپوشی که زنان سر خود را با آن می پوشانند و جمع آن خُمر است.
• خمر: نامیدن خَمر به نوشیدنی سکرآور است برای این است که در مرکز و جایگاه خرد انسان پنهان می شود و نظر بعضی از مردم این است که هر مست کننده ای خمر است و بعضی نظرشان این است که خمر اسمی است برای چیزی که از انگور و خرما تهیه می کند و سکرآور است.
• خمر: عبارت است از هر مایعی که در اثر تخمیر (ورآمدن) خاصیت سکر و مستی به خود گرفته باشد و خوردنش عقل را تیره و بیهوده کند.
• خمر: شراب انگور، اکثر فقها مسکرات، و از جمله خمر را در ضمن فی بست دهگانه نام برده اند، و جمعی از فقها، ادعای اجماع بر نجاست آن کردند ولی در عین حال نجاست آن مورد اختلاف است. گروهی از فقهای قدیم و متاخر به پاکی آن فتوا دادند، چنانچه گروهی به پاکی اهل کتاب قائل شده اند و از جمله کسانی که خمر را پاک می دانند می توان از شیخ صدوق، مقدس اردبیلی و خوانساری نام برد.
• خمر: آن مایع مخصوص که از شراب و کشمش می گیرند.
• خمر: شراب، می، آب انگور که مسکر بوده، باده، هر چه مسکر بود. زیرا زمانی که آب تحریم در مدینه نازل شد، شراب انگوری در مدینه نبود، بلکه شراب خرما بود (ناظم الاطباء).
10- خمر: (بفتح خا و سکون میم) آنچه مستی آورد. می، شراب، باده.
11- شراب: عصاره تخمیر شده انگور، می، باده، هر نوع نوشیدنی
12- می، (بفتح میم) شراب انگور، نوشابه الکلی.
در کل می توان این معانی را برای خمر در نظر گرفت : پوشاندن ، پنهان کردن ، نوشیدن می ، شرم داشتن ، مایه کردن در خمیرو گذاشتن آرد سررشته و گل لای را تا خمیر شود.
خَمر :شراب ، می ، باده ، مل … و آب انگور که مسکر بود.
خَمر : پنهان شدن و پنهان ماندن خبر.
طبرسی گوید : خمر : پوشاندن است ، اصل خمر به معنی ستر و پوشاندن است و هر چیزی را که با آن یا وسیله آن پوشانده شود ، خمار گفته می شود و چیزی است که زن به وسیله آن سرش را می پوشاند و در سوره نور آیه 31 نیز به همین معنی آمده است و خَمر ، هر شراب مست کننده و آمیزنده با عقل و پوشاننده عقل را گویند.
راغب می گوید: اصل خمر به معنی پوشانیدن شی ء است و به آنچه با آن چیزی را می پوشانند ، خمار می گویند ولی در تعاریف ، خمار مخصوص شده است به آنچه زن سر خود را با آن می پوشاند و جمع آن خَمر ( بر وزن عنق) است و در سوره نور آیه 31 آمده است :« وَ لیُضرِبنَ بِخُمُرِهِنَ عَلی جَیُوبِهِنَّ» یعنی روسری های خود را بر گریبانهای خویش بزنند . و به شراب از آن جهت خمر گویند که عقل را می پوشاند و زایل می کند و نزد بعضی از مردم خمر ، اسم برای هر مسکری است و نزد بعضی از مردم ، اسم است برای هر چیزی که از انگور و خرما گرفته شده است.
از پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده است : خمر از دو درخت نخل و انگور است… و آنچه کثیر آن ، مست کننده باشد قلیل آن نیز خمر است . این همان است که ازروایات امامیه آشکار است .
ولی بعضی گفته اند : خمر عصیر انگور ( آب انگور) است و عرب انگور و خرما و جو را خمر می دانست آنگاه که بجوش آید و شدید شود و مردم بتدریج در اقسام آن اضافه کردند تا امروز که دارای انواع زیاد است به حسب درجات مست کردن و همه آنها خمر است.
در قاموس آمده است : خمر آن است که مستی آورد و از انگور باشد یا اعم از انگور و غیر آن ولی عموم اصح است . زیرا خمر در حالی تحریم شد که در مدینه شراب انگور نبود و شراب آنها از خرمای تر و خرمای خشک بوده است.
در تفسیر المیزان عنوان شده است : عنب انگور به اعتبار آینده خمر خوانده شده است و خمر بنابر آنچه از لغت بدست می آید هر مایعی است که برای مست کردن درست شده باشد . و خمر عبارتست از هر مایعی که در اثر تخمیر «ور آمدن » خاصیت سکر و مستی بخود گرفته باشد و خوردنش عقل را تیره و بیهوده کند .
در مذهب شافعی و ابوحنیفه خمر چنین تعریف شده : عصیر عنبی (آب انگور) را که غلیان کند و سفت غلیظ شود و کف کند خمر گویند .
خمر: پوشاننده شی است و هر چه از عصیر عنبی ایجاد مستی کند را خمر گویند زیرا خمر عقل را می پوشاند.
خمر: مطلق مسکر است ، یعنی چیزی که در اصل روان باشد و عقل را بپوشاند و از خمر به معنی ستره ، یعنی او را پوشانید ، زیرا که پوشانیده عقل است ، همانگونه که مسکر چنین است.
در واقع نقطه اشتراک در تمامی این معانی و تعاریف این است که همگی بر پوشانیده شدن و درک آدمی و زایل شدن اعمالی که در زمان سلامتی و صحت عقل انجام می گیرد؛ تاکید شده است .
مقایسه سکر با اغماء
سکر بر خلاف اغما حالتی است که موجب نقص عقل از استدلال می شود وبه دنبال سکر ضعف قلب و بدن ایجاد می گردد یا اینکه حالتی است که موجب قوت نفس ؟( شاید مقصود شیخ حسن نجفی ، نفس اماره باشد ) و ضعف عقل شود، در حالتی که اغما ء موجب ضعف و قوت نفس و عقل می شود.
مقایسه مسکر با خمر
در مقایسه مسکر با خمر به دو مورد می توان اشاره کرد :
1- ابتدا خداوند تعالی خمر را به نص صریح در قرآن حرام نمود و آنگاه رسول خدا آنچه غیر از خمر که در زمره مسکرات است را حرام کرده که معنای آن حرمت نفس « خمر» است که به وسیله قرآن بیان شده است و سپس « مسکر» به وسیله سنت بیان شد .
2- خمر در جملات آیات قرآن ذکر شد که تغلیظ نهی از مسکرات از آن اراده شده است آنگاه فرد فرد آن تاکیدی برای نهی کردن از آن را بیان داشت.
به هر حال در مقایسه این دو به وجوه اشتراک بیشتری می رسیم تا افتراق؛ زیرا منظور از هر دو توسل به موادی است که منجر به پوشانیدن (ستردن) عقل در برابر واقعیات می گردد که نهایتا سایر گناهان ( اثم) را به دنبال خواهد داشت.
تعریف فقاع و حکم آن
فقاع شرابی مخصوص است که از شعیر گرفته می شود و در بعضی از روایات بیان شده است که فقاع خمر مجهولی است یا فقاع خمری است که مردم آنرا کوچک شمرده اند .
در الانتصار المنتهی لتنقیح جامد المقاصد الخلاف لغنیه المهذب البارع و کشف الالتباس و ارشاد الجعفریه و ظاهرا در لتذکره و المبسوط اجماع محصل و منقول بر آن است و صراحتا حکم به خمریت فقاع در آنها تاکید شده است و در بعضی اخبار مستفیضه معتبری که متواتر هم هستند چنین گفته شده است که فقاع عین خمر است هر چند اگر سکر آور نباشد هر مسکری حرام است و هر مخمر فقاعی حرام است.
از ابوالحسن درباره فقاع سوال شد . ایشان فرمودند « حد فقاع حد شارب خمر است و فرمودند: فقاع خمری است که مردم آنرا کوچک شمرده اند.»
هشام بن الحکم روایت کرده است بایونس در بغداد بودم از امام صادق علیه السلام درباره فقاع سوال شد امام فرمودند:« آنرا نیاشام زیرا فقاع خمر مجهولی است زمانی که به لباست اصابت کرد پس لباس خود را بشوی.»
از این روایت می توان حکم به نجاست فقاع هم نمود و نزد شارع مشاء خمر و فقاع نسبت به یکدیگر قریب است.
فقاع مانند نبیذ مسکر و حرام است و اگر چه سکر آور نباشد واجب است که از درمان کردن بوسیله فقاع امتناع شود و تحریم فقاع صرفا اختصاص به تناول و درمان نمودن ندارد بلکه اگر با چیز دیگری آمیخته شود یا غلظت آن به وسیله آمیختن مستهلک شود باز هم حرام است.
از شیعه نقل شده است که بر شارب فقاع حد جاری می شود همانطور که بر شارب خمر حد جاری می شود و او را تازیانه می زنند و تعزیر می کنند ولی در این مسئله فقها با یکدیگر اختلاف عقیده دارند زیرا برخی از آنان گفته اند که فقاع مباح است یا احمد بن حنبل گفته است مالک آنرا مکروه دانسته است و عبد الله الاشجعی فقاع را مکروه می داند.
ولی دلیل امامیه بر حرام بودن فقاع اجماع فرقه و اخبار می باشد و احتیاط اقتضا می کند که از آن باید دوری کرد تا برائت ذمه شود و در این مورد کسی نظر مخالفی ابراز نداشته است ولی در مورد اینکه اگر کسی فقاع را بنوشد یا عملی انجام دهد مثل خرید و فروش فقاع ….باز هم اختلاف نظر وجود دارد امر به احتیاط واجتناب از آن شده است.
عطا بن یسار روایت کرده است که از نبی درباره لغبیر سوال شده که آیا از الغبیر نهی شده است؟ نبی فرمودند: در آن هیچ خیری نیست و الغبیر اسمی است که به فقاع اختصاص دارد.
در تحریر الوسیله چنین آمده است مایع فقاع از محرمات است زیرا در آن نشیش و غلیان صورت گرفته است حتی اگر مسکر هم نباشد در حالی که فقاع شراب و معروفی است که ابتدا آن را از شعیر می گرفته اند و ماء الشعیری که میان اطباع معمول است از فقاع نیست.
فرقی میان انواع مسکرات نیست مانند اینکه از انگور خمر گرفته شود یا از خرما ، شراب از خرما، یا از کشمش مویز، شراب مویز یا از عسل ، شراب عسل یا از جو شراب جو یا گندم یا ذرت و غیره فقاع به مسکر ملحق می شود اگر چه فرض شود که مسکر نیست در نوشیدن فقاع حد می باشد.
همانطور که پیش از این اشاره شد حکم در باب حرمت شراب و مسکرات به دلیل زایل نمودن عقل و تفکر صحیح آدمی است که نقاط مشترکی در تمامی مسکرات و انواع آن و شبه مسکرات به حساب می آید؛ اگرچه در انواع مسکرات علاوه بر زایل نمودن عقل ضرر و زیان های مختلفی را از لحاظ جسمانی برای انسان به وجود می آورد . به هر حال سست شدن و از بین رفتن تفکر و پی آوردن گناهان پس از آن حکم اصلی بر حرمت انواع مسکرات است.
در قوانین و مقررات جزایی اسلام تبصره 1 ماده 165 چنین عنوان شده است که« آب جو در حکم شراب است اگر چه مست کننده نباشد خوردن آن موجب حد است.»
از ابی عبدالله روایت شده است که هر نوع مسکری نوشیده شود در ان حد واجب میشود همانطوریکه در مورد خمر حد واجب شده است.
انواع مسکرات
خمر (مسکر) به چه چیزهایی اطلاق می شود؟ (بررسی متون فقهی)
آنچه را که خداوند متعال به خاطر مستی آور بودنش حرام کرده، فقط از انگور بدست نمی آید، بلکه در گذشته و حال از انواع مختلفی از نعمتهای خداوند به دست می آید که بهره برداری شرعی از هر کدام از آنها (رزقی حسن) است و استفاده و به کارگیری نادرست از هر کدام آنها نیز موجب (گناه و اثم) می گردد.
منظورمان از (رزق حسن) همان (روزی نیکو) است، چرا که اگر انسان از دید انصاف و حق به نعمتهای خداوند بنگرد، نیکویی را در انگور، خرما، عسل، گندم، جو و ذرت و تمام چیزهایی که از آنها خمر بدست می آید به آسانی مشاهده می کند و در می یابد که این نعمت ها جهت استفاده صحیح پدید آمده اند، ولی اگر به قصد تولید و ساخت انواع مشروبات مست کننده به آنها نگاه کند، نه تنها خود را به دام شیطان انداخته، بلکه درهای گناه و ناپاکی را نیز به روی خود می گشاید.
در این زمینه نظریه های مختلفی وجود دارد که همه آنها بر این امر گواهی می دهند که: (هر چه مسکر باشد، در حکم خمر بوده حرام است، خواه از انگور باشد یا از خرما یا مویز یا ارزن یا جو، اندک و بسیارش در باب تحریم یکسان است).
شیخ کلینی باستناد خود در فروع کافی، روایاتی درباره آنچه از آن مسکر تولید می کنند، آورده است که از آن جمله به دو طریق از حضرت امام صادق (علیهم السلام) روایت کرده و آن حضرت فرموده است:
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) :« الخَمرُ من خَمَسه: العصیرُ من الکَرَم و النّقیعُ من الزبیبِ و التبعُ من العسلِ و المرزُ من الشعیرِ و النَّبیذُ من التّمر.»
حضرت امام صادق علیهم السلام فرمودند که رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) فرموده اند:خمر از پنج چیز حاصل می شود:
• عصیر ؛که از گندم به دست می آید.
• نقیع؛ از مویز به دست می آید.
• تبع؛ از عسل بدست می آید.
• مرز؛ که از جو به دست می آید.
• نبیذ؛ که از خرما به دست می آید.
ابوالفتح در تفسیر خود آورده است:
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود:« ان التمر اخمراً و ان من الغیب لخمراً و ان من الزبیب لخمراً و ان من العسل لخمراً و ان من الحنطه لخمراً و ان الشعیر لخمراً و ان من الذره لخمراً.»
همانگونه که می دانیم مسکرات انواع دیگری(مایع وجامد)نیز دارد که در فصل های بعدی بدان اشاره خواهیم نمود ودر اینجا تنها به ذکر آنچه که در صدراسلام وجود داشته است اکتفا نموده ایم.
تعاریف سکر و مسکر در لغت
سکر در لغت و با توجه به نوع تلفظ آن معانی متفاوتی را به دست می دهد، از آن جمله :
السکر(مصدر): مستی؛
السَکر: شراب ، هر چیز مستی آور ، سرکه؛
السِکر( جمع سکور) سد جلو آب ، جلو نهر را بستن؛
السکر ( به فتح یا ضم سین و به فتح و کسر و سکون کاف ): مسکر که بعضی آنرا چنین بیان نموده اند: به چیزی که باعث اختلال کلام منظم و افشاء سر(راز) نهفته می گردد .
و بعضی دیگر بیان نموده اند : به چیزیکه در غالب شاربین عقل را دگرگون می نماید و سبب سرور نیروی نفس می شود.
ولی اولی است که این امر به عرف ایکال شود؛ چه اینکه مرجع این لفظ مثل سایر الفاظ وارده « کتاب و سنت » همان عرف می باشد.
سکر: ابوالفتح در مورد سوره نحل آیه 67 چنین گفته است : « عبدالله مسعود ، عبدالله عمر ، سعید جبیر ، ابوزین ، ابراهیم ، حسن ، مجاهد ، کلبی و ابن ابی لیلی» گفتند : مراد از سکر خمر است.
قتاده گفته است : سکر خمرهای اعاجم است.
ابی نیز گفته است: که عبدالله عباس گفت : « سکر» نبیذالتمر(شراب خرما) باشد و رسول الله (صلی الله علیه واله وسلم) فرمودند:« خمر آن بود که از انگور گیرند و « یسکر» از خرما ، نقیع از انگبین ، مرز از گاورس و غبیرا ء از گندم است و من که رسول خدا هستم شما را از هر چه مستی کند نهی می کنم .»
مسکر هر مایع مست کننده و هر چه نوعا مست کننده و اصلا مایع باشد و هر چیزی که در آن طبیعت آشکار یافت شود حال مقدار آن کثیر باشد یا قلیل.
مسکر: از سکر به معنی بستن جوی یا از سکور به معنی ایستادن باد است ، زیرا که در راه عقل را از ادراک معقولات می بندد و عقل را از حرکات فکریه و تعقلات ، ساکن می گرداند و از این جهت در جمع ادیان حرام شده است .
در مسکرات نیز مشاهده می شود که مسدود شدن راه عقل و ادراک از طریق نوشیدن هر مایعی که مستی آور است بیشتر مراد است و از بین بردن قوه ی تعقل آدمی از طریق آن مد نظر است.
تاریخچه تحریم قطعی خمر بعد از ظهور اسلام
می دانیم که شراب و میگساری از رایجترین کارها در عربستان مانند مکه و مدینه بود و تجارت عمده آنان نیز بشمار می رفت و کمتر مکان و خانه ای یافت می شد که شراب در آنجا راه نیافته باشد و مردمش را معتاد نساخته باشد.
میخانه ها همیشه در تمام اوقات در مکه و مدینه باز بودند و پرچمی به نام غایه بر بام میخانه ها نصب بود که آزادی ورود برای همه در تمام اوقات را اعلام می داشت . رواج فوق العاده شرابخوری حتی بعد از ظهور اسلام و در بین تازه مسلمانان نیز چشمگیر بود . چون هنوز اسلام آنرا حرام نکرده بود و حتی ممنوعیت از آن پس از اسلام در سال سوم و چهارم هجرت برای برخی از مسلمانان فوق العاده سخت بود.
شاید با توجه به همین نکات و شرایط فراهم شدن زمینه ریشه کنی یک عادت زشت و یک بیماری اجتماعی و اخلاقی اسلام یکباره آنرا تحریم نکرد بلکه تدریجا آن را پیاده کرد و در اجرای این طرح بیش از هر چیز از عوامل معنوی و سلاح ایمان بهره گرفت.
اعراب از زمان گذشته انواع مسکرات را استعمال می کردند و از میوه های گوناگون مانند : عسل ، حبوبات و غلات و غیره شرابهای مختلفی تهیه می نمودند و هر یک را به نام ویژه ای می خواندند بعنوان مثال صهبا ( شراب انگور) بتع (شراب عسل و خرمای تر) نبیذ ( شراب فشرده شده از خرما یا انگور) غبیرا( شراب گندم یا ذرت) جعه ( شراب جو) مزر( شراب جو یا ذرت یا گندم) فضیخ ( فشرده انگور شرابی است که از خرما تهیه می کنند ) و نقیع ( شرابی که از مویز و میوه های خشک می گیرند) و دیگر مشروبات مستی آور در عربستان وجود داشته است.
هنگامی که دین مبین اسلام ظهور کرد، هرگونه مواد مستی آور را حرام نمود.
این قانون الهی موجب شد که مسلمانان دست از مشروب خواری کشیدند ولی پس از آنکه حکومت بی کفایت بنی امیه روی کار آمد بساط شراب در هر محفلی دیده شد چنانکه گاهی پس از نوشیدن شراب فرمانها صادر می کردند . معاویه شراب می خورد ولی برای عوام فریبی از شراب بد می گفت: پس از او یزید بی پروا به میخوارگی می پرداخت و کارهای زشت غیر انسانی انجام می داد . خلفای بنی عباس باده گساری می کردند . ولی آنان نیز در ترویج مستی آورها کوشیدند
از این رو برای نمونه می توان به رویدادهای تاریخی در رابطه با شرب خمر مانند نعمان بن منذر و جنایت شراب یا قضیه عمرو که همراه عماره از جانب قریش عازم حبشه برای برگرداندن مهاجرین بودند؛ اشاره نمود.
همچنین روایتی که فضل بن شاذان از حضرت رضا (علیه السلام) نقل کرده است که با آوردن سر مقدس حضرت ابا عبدالله چه جریاناتی بوقوع پیوست؛ یا قضیه یزید بن عبد الملک و شراب؛ یا ولید بن یزید که شراب خوار کم نظیری در دوران خود بود؛ یا غلامی که از شرب خمر توبه نمود و هنگامی که ولید برای ندیم مسیحیش بطور ماهانه سهمی از بیت المال مسلمین را بابت شراب گوشت خوک اختصاص داده بود و نیز به امثالهم اشاره کرد.
حال اگر به دستورات اسلام حقیقتاً و خالصانه عمل شود می توان شاهد دفع هرگونه ضرر و فساد و شر و گناه وغیره بود. زیرا همانگونه که پیامبر با این ام الفساد به تنهایی بدون معتقد و ملزم شدن به دستورات اسلام کافی نخواهد بود و موفقیتی در بر نخواهد داشت. پس بنابراین برای دوری گزیدن از این ماده فساد آور باید با چنگ زدن به ریسمان الهی و تقویت ایمان و پیشه نمودن تقوی الهی پرداخت و با سالم نگه داشتن خود از آفت های عقلی آن دیگران را نیز از این مسئله نهی نموده تا در بعدی کلان جامعه اسلامی پاک و مبرا از ناپاکی ها داشته باشیم.
منابع و مآخذ:
قرآن کریم
1- ابن مکی، شمس الدین محمد، لمعه، دارالفکر، قم 1411 ه ق
2- ابن عیّاش سمرقندی، مسعود، التفسیر العیاشی، تهران، العلمیه الاسلامیه 1363
3- ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، قم نشر ادب الاحوزه 1405 ق 1363 ق
4-اردبیلی، محمد بن محمد، زبده البیان فی احکام القرآن، قم موسسه نشر اسلامی 1409 ه ق
5- اسعدی، سید حسن، مجموعه مقالات برگزیده، (بی جا)1381
6- (بی نا)، اعتیاد، انتشارات سمت، تهران 1383
7- آقا پور مقدم، رضا، شناخت الکل، انتشارات مهر1376
8- بهبودی، محمد باقر، تهذیب، تهران، پیر مغان 1387
9- پاینده، ابوالقاسم، ترجمه نهج الفصاحه، جاویدان، تهران 1361
10- (بی نا)، تورات، کتاب امثال سلیمان، انصاریان، قم 1382
11- (بی نا )، تورات، کتاب پوس، (بی تا )
12- ( بی نا )، تورات، کتاب اشیعا نبی، ( بی تا )
13- حسینی، علی اکبر، قوانین جزایی اسلام، چاپ دوم، تهران 1379
14- حسنی جرجانی، امیر ابوالفتح، تفسیر شاهی، انتشارات نوید، 1362
15- حر عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهش های اسلامی 1382
16- حلی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1380
17- خسروی، موسی، پند تاریخ ، انتشارات مهر ، 1380
مطالب مرتبط