ادبیات نظری و پیشینه تحقیق درباره ماهیت یادگیری به بررسی مفهوم یادگیری از دیدگاه های مختلف نظری می پردازد. این متن شامل تحلیل های گسترده از نظریه های یادگیری و مرور پژوهش های مرتبط با فرایند یادگیری در زمینه های مختلف است.
ماهیت یادگیری
یادگیری یکی از مباحث مهم در روانشناسی تربیتی است که از دیدگاههای مختلفی تعریف شده است. از نظر رفتارگرایان، یادگیری به عنوان “تغییر در رفتار قابل مشاهده و اندازهگیری” تعریف میشود، در حالی که گشتالتگرایان آن را “کسب بینشهای جدید یا تغییر در بینشهای گذشته” میدانند. این تفاوتها نشان میدهد که تعریف یادگیری بستگی به نگرش فلسفی به تعلیم و تربیت و روانشناسی دارد. اما به هر نحوی که یادگیری تعریف شود، اساس رفتار انسان را تشکیل میدهد و ویژگی اصلی آن تغییر است؛ تغییری که تدریجی، نسبتاً پایدار و حاصل از تجربه است.
یادگیری فرآیندی است که از طریق آن فرد با محیط خود آشنا میشود و به آن واکنش نشان میدهد. این فرآیند به فرد این امکان را میدهد که با محیط خود سازگار شده و از آن برای تأمین نیازهایش استفاده کند. بهطور کلی، یادگیری به انسان کمک میکند تا محیط خود را تغییر دهد، تحت تأثیر آن قرار گیرد و خود را با آن منطبق سازد. این تغییرات رفتاری که به واسطه تجربه حاصل میشود، نشاندهنده نقش اساسی یادگیری در زندگی موجودات زنده است.
در میان تعاریف مختلفی که از یادگیری ارائه شده است، تعریف هیلگارد و مارکوییز به عنوان جامعترین تعریف شناخته میشود. بر اساس این تعریف، یادگیری فرآیند تغییرات نسبتاً پایداری است که در رفتار بالقوه فرد به واسطه تجربه ایجاد میشود. این تعریف با تأکید بر فرآیند، تغییر، پایداری نسبی، رفتار بالقوه و تجربه، دیدگاه جدیدی را در مورد یادگیری ارائه میدهد که در مقایسه با سایر تعاریف، برتری خاصی دارد.
یادگیری فرآیندی دگرگونساز است که افراد را برای مواجهه با رویدادها و سازگاری با محیط آماده میکند. این فرآیند در تمام سطوح زندگی، از بازتابهای شرطی حیوانات تا فرآیندهای شناختی پیچیده انسانها، رخ میدهد. تحقیقات نشان دادهاند که محرکهای معینی در شرایط خاص، منجر به تغییر رفتار موجودات میشوند. انسان به عنوان پیشرفتهترین موجود زنده، با وجود ناتوانیهای اولیه، دارای بیشترین استعداد برای یادگیری است و تجربههای خود را به بهترین نحو به کار میگیرد.
یادگیری تنها به پیشرفتهای مواد درسی محدود نمیشود، بلکه مفهوم گستردهتری دارد که شامل تغییرات در عادات، ایجاد علاقه، شکلگیری نگرشهای جدید و حتی تحولات شخصیتی میشود. هرگاه فردی مهارتی جدید مانند راه رفتن، صحبت کردن یا رانندگی را یاد بگیرد، یا حتی زمانی که مادری نیاز کودک خود را از نوع گریهاش تشخیص دهد، یادگیری رخ داده است. این فرآیندهای یادگیری در تمامی ابعاد زندگی، از تفکر و استدلال گرفته تا احساسات و خودشناسی، نقش کلیدی ایفا میکنند و به تحول شخصیت و رفتار انسان منجر میشوند.
عوامل و شرایط مؤثر در یادگیری
آمادگی
برای اینکه یادگیری به طور مؤثر و کارآمد صورت گیرد، لازم است که شاگرد از جنبههای مختلف جسمی، عاطفی و عقلی به حد کافی رشد کرده باشد. آمادگی کامل از هر نظر برای شاگرد ضروری است؛ در غیر این صورت، فرآیند یادگیری برای او خستهکننده و بیثمر خواهد بود. به عنوان مثال، اگر کودکی از نظر جسمی و روانی آمادگی لازم برای یادگیری نوشتن را نداشته باشد، این فرآیند برای او کند و دشوار خواهد بود، حتی در سالهای بعد. اما اگر کودک در زمانی که آمادگی کافی دارد تحت تعلیم قرار گیرد، پیشرفت او سریعتر و یادگیری او مؤثرتر خواهد بود.
آمادگی در جنبههای مختلف یادگیری، از قبیل عقلی و عاطفی، تفاوتهایی دارد. ممکن است یک شاگرد از نظر عقلی آماده یادگیری باشد، اما از نظر عاطفی دچار احساساتی مانند ترس از معلم یا اضطراب باشد که میتواند یادگیری او را مختل کند. همچنین، رشد و آمادگی ذهنی شاگردان برای یادگیری علوم مختلف متفاوت است؛ به طوری که ممکن است یک شاگرد در مرحلهای از رشد خود آماده فهمیدن علوم تجربی باشد، اما برای درک علوم اجتماعی هنوز آمادگی لازم را نداشته باشد. بنابراین، معلم باید در تدریس خود به سطح آمادگی هر یک از شاگردان توجه داشته باشد و فعالیتهای آموزشی خود را بر اساس آن تنظیم کند.
زمانی تدریس معلم بیشترین تأثیر را خواهد داشت که شاگرد به آمادگی لازم برای یادگیری رسیده باشد. هر چه آمادگی شاگرد برای انجام دادن یک رفتار بیشتر باشد، به محرک کمتری نیاز خواهد داشت. در صورتی که شاگرد آمادگی کافی نداشته باشد، تلاشهای معلم بیثمر خواهد بود و یادگیری همچون چراغی که فتیله آن پایین کشیده شده باشد، هرگز به روشنی و ثمربخشی نخواهد رسید. از این رو، توجه به آمادگی شاگردان از اهمیت ویژهای برخوردار است تا یادگیری به بهترین نحو ممکن انجام شود.
انگیزش
انگیزش در روانشناسی به عنوان فرآیندی تعریف میشود که در برانگیختن، جهتدهی و خاتمه دادن به رفتارهای انسانی نقش حیاتی دارد. روانشناسان معتقدند که انگیزش پاسخ به این پرسش است که چرا افراد به جای استراحت و آرامش، به فعالیت و کار مشغول میشوند و چرا برخی از افراد با وجود دشواریهای فراوان، از فعالیتهای خاصی دست نمیکشند و به کارهای سادهتر روی نمیآورند. مطالعات آموزشی نشان داده است که ویژگیهای عاطفی دانشآموزان، نظیر علاقه و انگیزش نسبت به درس، نه تنها علت بلکه معلول نیز هستند. به عبارت دیگر، دانشآموزانی که علاقهمند به یک موضوع هستند، در یادگیری موفقتر عمل میکنند و این موفقیت، انگیزش و علاقه آنان را نسبت به آن موضوع و موضوعات مشابه افزایش میدهد. بلوم نیز به همین موضوع اشاره دارد که عواطف مرتبط با یادگیری دانشآموزان، پیشرفت تحصیلی آنان را تحت تأثیر قرار میدهد و این پیشرفت به نوبه خود، بر عواطف یادگیری آنان تأثیرگذار است .
دانشآموزانی که در گذشته در یادگیری مطالب مشابه موفق بودهاند، به مطالب جدید با علاقه بیشتری برخورد میکنند. از سوی دیگر، اگر دانشآموزی تجربههای قبلی خود را با شکست مواجه دیده باشد، انگیزهای برای یادگیری مطالب جدید نخواهد داشت. این نشان میدهد که باورها و تجربیات گذشته دانشآموزان، نقش تعیینکنندهای در سطح انگیزش آنها نسبت به یادگیری دارد. بنابراین، اگر دانشآموزی به این اعتقاد برسد که یادگیری موضوع جدید نیز مانند تجربیات قبلیاش به شکست منجر میشود، علاقهای به یادگیری آن موضوع نخواهد داشت .
بر اساس این تحلیل، معلمان برای افزایش سطح علاقه و انگیزش دانشآموزان باید تلاش کنند تا شرایط یادگیری را بهبود بخشند و روشهای آموزشی خود را ارتقا دهند. با ایجاد شرایط یادگیری مثبت و فراهم کردن تجربههای موفق برای دانشآموزان، میتوان اعتماد به نفس آنها را در یادگیری تقویت کرد و انگیزش آنان را افزایش داد. این توصیهها دقیقاً با پیشنهاداتی که آزوبل برای افزایش انگیزش دانشآموزان ارائه کرده است، همخوانی دارد .
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
فرمت فایل: WORD
تعداد صفحات: 28
مطالب مرتبط