دانلود مقاله فلسفه بزرگداشت عاشورا
فلسفه بزرگداشت عاشورا
اما بزرگداشت قیام عاشورا توسط شیعیان و اقدام به بر پایى مجالس سوگواری و گریه نمودن در مصائب اهل بیت را میتوان از این زاویه نگریست که به اختصار به آن اشاره مینماییم:
همان طور که همه میدانند، روح، اساس و بنیان وجود آدمی است و جسم انسان کاملا در تحت سیطره روح است. ماهیت روح نیز با ماهیت جسم که مادی است تفاوت دارد و روح موجودی غیر مادی و مجرد است. به همین دلیل است که پیوند روحانی به مراتب عمیقتر و دارای ژرفای بیشتری نسبت به پیوند مادی و روابط جسمانی است. حال این پیوند چگونه حاصل میگردد؟ پیوند روحانی هنگامی میان دو شخص برقرار میگردد که هر دو دارای ارزشهای یکسان الهی و انسانی باشند. رابطه و پیوند میان شیعه و ائمه طاهرینش، یک پیوند روحانی و یک رابطه معنوی است و شیعه، حیات انسانی و معنوی خویش را مدیون آن ذوات مقدسه میداند. همان گونه که ذکر شد، ماهیت این وابستگی و پیوند، بسیار عمیقتر از پیوند مادی است، لذا هیچ جای تعجب ندارد که شیعیان در رثای محبوبان الهی خویش، مغموم و عزادار گردند چرا که رابطه روحانی آنان، همچنان نیز بر قرار است و به مصداق: “ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون”، شیعیان با ائمه خویش حتی در زمان حال، رابطهای عمیق دارند (و البته که رابطه معنوی و روحانی، امری فرای زمان و مکان است).
و نیز به همین دلیل است که شیعیان در ماتم اولیای خود اشک میریزند. اما برای گریستن، فلسفهای دیگر نیز وجود دارد؛ و آن اینکه گریستن وسیلهایست برای تقویت محبت و محبت و دلدادگی، موجبات تبعیت از محبوب را فراهم میسازد و پیروی، همرنگی و سنخیت میآورد که این سنخیت، خود نیز موجب تقویت محبت میگردد. پس گریه از محبت منشأ میگیرد و خود نیز موجب تقویت محبت میشود و چنین است که انسان با دلدادگی به اولیای حق، گام در مسیر قرب الهی میگذارد و لحظه به لحظه، به سوی کمال سیر میکند. آری، درست است که گریستن تنها وسیله تقویت محبت نیست، اما در گریستن، نکتهای لطیف، نهفته است. ابراز و تقویت محبت وقتی کامل است و ادعای مدعی هنگامی صادق، که محب به غیر از حب محبوب، چیز دیگری به دل راه ندهد و هر آن چیز غیر از آن را از دل برون کند. گریستن این رسالت را به خوبی انجام میدهد و زنگار دل و باطن آدمی را میزداید و درون را صیقل میدهد و این خالص ساختن، جان آدمی را آماده تأثیرپذیری از والاترین انسانها مینماید.
پس امروز نیز بشریت، باید عاشورا و قیام حسینی را زیر ذره بین عقل و منطق قرار دهد و نیازهای فراوان فکری، عقیدتی و انسانی خود را در پرتو آن جستجو نماید تا در سایه این کنکاش، هر چه بیشتر در راه بهبود حیات معنوی و مادی خویش قدم گذارد و درون و برون خویش را از قید و بندهای خرافی، پالایش نماید.
تأثیرات اجتماعی عاشورا
قیام امام حسین علیه الاسلام و اصحابش منشا برکات فراوان اجتماعی چه در عصر خود و چه در دورانهای بعد شد که از جمله این تاثیرات به موارد زیر می توان اشاره کرد:
الف) رفع جهالت و ضلالت مردم: همان طور که در عبارات مختلف و در زیارات گوناگون آن حضرت آمده است (از جمله در زیارت اربعین)، شاخصترین پیام اجتماعی و پیامد قیام سید الشهدا، نجات مردم از جهالت و گمراهی است. آن حضرت با قیام آگاهانه خود مرز میان حق و باطل را که به وسیله مستکبران رفته رفته کم رنگ شده و از بین میرفت، هر چه بیشتر تبیین نمود و ملاک حق و حقیقت را آشکار کرد. جهل ستیزی عاشورا نه تنها باعث بیداری مسلمین شد، بلکه افراد اهل کتاب بسیاری را نیز روشنی بخشید. تا جایی که برخی نمایندگان دول غیر اسلامی در دربار یزید و همچنین برخی از راهبان معتکف در دیرها را از خواب غفلت بیدار نمود و به سوی حقیقت رهنمون شد. و البته که اشعه های درخشان این موج بیداری، همچنان هم ادامه دارد و آزادگان جهان را رهبری میکند. در عصر حاضر نیز این خط سرخ شهادت حسین بن علی (علیه السلام) و اصحابش، خود به تنهایی گواهی بر صدق مدعای اسلام و تأییدی بر حقانیت آن است. آری، عاشورا، معیار اول خود را عقلانیت و جهلزدایی معرفی میکند و بارزترین هدف خود را آگاهی مردم بر میشمرد. اگر این قیام، بر حق نبود و تنها با تحریک احساسات مردم، خود را پابرجا نگه داشته بود، و از عواطف آنان سوء استفاده مینمود، هرگز نمیتوانست مردم را به عقلگرایی فراخواند و موجب آگاهی عمومی شود.
ب) خیزش عمومی: پس از وقوع عاشورا و به دنبال آگاهی عمومی و در امتداد راه عاشورا، قیامهای متعددی بر ضد ظلم، چه در همان روزگار و چه در دورانهای بعد، به وقوع پیوست که از مهمترین آنها در آن روزگار، قیام مردم مدینه است. قیامی که برپاکنندگان آن به پیروزی نمیاندیشیدند و تنها به خاطر وظیفه بپاخواسته بودند. در دورانهای بعد نیز قیامهای متعدد اسلامی و غیر اسلامی، با پشتوانه کربلا به وقوع پیوست که آموزه های کربلا را مبنای خویش قرار داده بودند. در طول تاریخ، قیامهای متعدد مادی و یا دینی موجب خیزش مردم در برابر ظلم و ستم گردیده است. اما اثرات تعداد زیادی از آنها یا تنها محدود به عصر خویش بوده است و یا فقط از عواطف و احساسات مردم، استفاده نمودهاند که پس از مدتی فرونشسته است، اما عاشورا بر پایه اصول انسانی و انگیزه الهی همگان را به قیام فرا میخواند.
ج) حرکت و اقدام تنها برای خدا: مهمترین تأثیر قیام کربلا چه در بعد اجتماعی و چه در بعد فردی، عمل نمودن تنها و تنها به خاطر خداست و تنها او را دیدن و از غیر او چشم پوشیدن. حسین بن علی (علیه السلام) در راه خدا همه هستی خویش را فدا نمود و حتی راه پیروزی را نیز شرط قیام خود نمیدانست. تا جایی که در شب عاشورا به تمام یاران و خاندان خود فرمود: “اینها تنها با من ستیزه دارند، شما تاریکی شب پیش گیرید و بروید و بدانید هر که از شما فردا در این وادی باشد، کشته خواهد شد.” و هم او بود که در کوران سختترین حوادث فرمود: “بر من آسان است، چرا که در مقابل دیدگان معبود است.”
تأثیر فردی عاشور
از دیگر تأثیرات عاشورا، تأثیرات فردی آن است. قیام حسینی، از اصلاح شرایط اجتماعی، اصلاح فرد فرد اجتماع را دنبال میکند، بلکه با به جای گذاردن تأثیرات عمیق فردی راه را برای اصلاح اجتماع فراهم میآورد؛ که از مهمترین این تاثیرات میتوان به موارد زیر، اشاره نمود
الف) ترک نمودن گناه و عمل نمودن به اوامر الهی: هر مسلمان، هر شیعه و هر آزاده، هنگامی که در کنار خوان پر برکت عاشورا مینشیند، و به اندازه ظرفیت خویش از آن بهره میگیرد، به میزان ظرفیت و تعمق او، تا مدتی این اثر در وجود او شعلهور است و او را نه تنها از ارتکاب معاصی و تخلف از امر الهی باز میدارد، بلکه تلخی گناه را احساس میکند و شیرینی اطاعت را در وجود خویش درمییابد. صدق این مدعا، هنگامی به اثبات میرسد که طالب حقیقت، لختی، خویشتن را به این وادی بسپارد
ب) آزادگی و حریت: پس از گذشت سالیان متمادی، هنوز نغمه حسین (علیه السلام) که بانگ بر میآورد: “اگر دین ندارید، در دنیای خود آزاده باشید”، جهان و جهانیان را به سوی خویش دعوت میکند. هنوز هم پیام حسین (علیه السلام) ادامه دارد و امروز نیز هرگونه ذلت و خواری اطاعت از ظالم را از دامان خود و پیروانش دور مینماید. آزادی از بند بندگی غیر حق و سر بر آستان حق ساییدن، یکی از پیامهای قیام حسینی است که امروز نیز محک و معیار شناخت اسلام اصیل و حفظ انسانیت انسان، در عصر حاضر میباشد و چنین است که دلدادگان حسین (علیه السلام) از هر کیش و مذهب و آیین، با اقتدای به او، خویشتن را از ذلت بندگی غیر خدا میرهانند
ج) صبر و استقامت: شیعیان و به طور کلی بازنگران واقعه عاشورا، چنان تأثیری از صبر و استقامت حسین ابن علی (علیه السلام) پذیرفتهاند که در سختترین حوادث و ناگواریهای زندگی که عرصه بر آنان تنگ میشود و بردباریشان به انتها میرسد، از امام و رهبر خویش یاد میکنند و بدین وسیله، خود را تسکین داده و تحمل سختیها را بر خویش آسان مینمایند. هم او که سه شبانه روز در صحرایی سوزان، در محاصره آب قرار گرفت و به سختترین صورت، در معرض تشنگی بود. هم او که در برابر چشمانش، طفل ۶ ماههاش را کشتند و فرزند جوان او را که مجمع خصائص انسانی و شبیهترین مردم چه از لحاظ ظاهر و چه از نظر خصوصیات اخلاقی به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بود نه تنها کشتند، بلکه بدنش را نیز پاره پاره کردند؛ اما حسین (علیه السلام) در تمامی این وقایع فجیع، زبان به ناسپاسی نگشود و تنها ذکر حق، التیام زخمهای قلب شریفش بود.
پس همانگونه که ذکر شد، نیاز بشر به آموزههای عاشورایی پس از گذشت قرنها و پای نهادن به عصر تکنولوژی، نه تنها از بین نرفته است، بلکه روز به روز فزونتر میگردد؛ چرا که بشر به موازات پیشرفتهای مادی خویش، باید از نظر اصول انسانی و معنوی توسعه یابد که این توسعه معنوی انسانی، او را در ادامه راه کمک مینماید و آدمی را به هدف اصلی زندگی، که همان گام نهادن در مسیر کمال و رسیدن به قرب الهی است، رهنمون میشود. عاشورا نیز با ابعاد فرا زمانی خود، امروزه عهدهدار چنین مسئولیت خطیری است. اگر آدمی در ۱۳۰۰ سال پیش هنوز بسیاری از کارهای حسین بن علی (علیه السلام) را درک نمینمود، اما امروزه با احساس نیاز خود و با غور و تأمل خود در این مقطع حساس تاریخ، میتواند بر جراحت روزمرگی و غفلت از مبدأ و منتهای خود، مرهم نهد و ارزش قیام حسینی را با تعقل و تأمل خود و درحد توان درنمایند.
ابا عبد الله حسین بن على بن ابى طالب علیهم السلام
سومین امام از اهل بیت طاهرین و دومین نواده رسول خدا (ص) و یکى از دو سرور جوانان اهل بهشت و دو گل خوشبوى محمد مصطفى و یکى از پنج نفر اصحاب کساست.او سرور شهیدان نام داشت و مادرش فاطمه دخت رسول الله (ص) بود..
میلاد شریف امام
در سوم ماه شعبان در شهر مدینه به دنیا آمد.برخى گویند تولد آن حضرت در پنجم شعبان سال سوم یا چهارم هجرى بوده است.
حاکم در کتاب مستدرک، از محمد بن اسحاق ثقفى به سند خود از قتاده آورده است که آن حضرت در نیمه اول ماه پنجم از سال ششم هجرى تولد یافته است
گروهى تولد امام را در اواخر ربیع الاول دانستهاند و گروهى دیگر در سوم یا پنجم جمادى الاولى، اما قول مشهور تولد آن حضرت را در ماه شعبان و مدت حمل آن حضرت را شش ماه ذکر مىکند.در سیره امام حسن (ع) به این روایت اشاره کردیم که میان ولادت امام حسن و حمل امام حسین یک طهر فاصله و مدت حمل امام حسین شش ماه بوده است، و این نکته را نیز یادآور شدیم که این روایت با قول مشهورى که در تاریخ ولادت آنها ذکر گردیده هماهنگ نبوده است، زیرا ولادت امام حسن در پانزدهم ماه رمضان، و امام حسین بنا بر قول مشهور در پنجم ماه شعبان بوده و با این حساب فاصله میان میلاد دو برادر همان ده ماه و بیست روز بوده است.
از یک سو مىتوان این روایت را چنین توجیه کرد که ولادت امام حسین (ع) در اواخر ربیع الاول بوده و از سوى دیگر روایتى است که از تاریخ ولادت امام حسن (ع) و مدت حمل امام حسین (ع) استنباط شده است.به این ترتیب که فاصله میان تولد امام حسن و حمل امام حسین یک طهر و مدت حمل امام حسین شش ماه بوده است.و الله اعلم.اما حاکم در مستدرک از محمد بن اسحاق به سند خود از قتاده آورده است که فاطمه (س) یک سال و ده ماه پس از تولد امام حسن (ع) امام حسین (ع) را به دنیا آورد.
همین که امام حسین به دنیا آمد وى را نزد جدش رسول الله بردند و تولد وى را به ایشان مژده دادند.آن حضرت نیز در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت.و پس از گذشت هفت روز او را حسین نامید.براى او گوسفندى عقیقه کرد، و به مادر این کودک دستور داد که موى سر فرزند خود را بتراشد و همانند برادرش امام حسن براى او نیز هموزن موى سرش نقره به مستمندان بدهند.فاطمه (س) این دستور را به مرحله اجرا درآورد.
زبیر بن بکار در کتاب انساب قریش آورده است که رسول الله امام حسن و امام حسین را در روز هفتم نامگذارى کرد و اسم حسین را از نام حسن گرفته است.
حاکم در کتاب، مستدرک، به سند صحیح از ابى رافع روایت کرده که پیامبر (ص) را مشاهده کردم که وقتى فاطمه (س) حسین را به دنیا آورد، در گوش او اذان گفت.و در جاى دیگر از جعفر بن محمد و او از پدر خود و او نیز از پدر خود و او نیز از على (ع) به سند صحیح روایت کرده است که رسول الله (ص) به فاطمه (س) امر کرد وزن موى سر امام حسین را تعیین کند و به اندازه آن نقره صدقه دهد، و به وى فرمود: ران گوسفند عقیقه را به قابله ببخش.
و نیز در روایت دیگرى مىنویسد: رسول خدا (ص) در روز هفتم میلاد حسن و حسین براى آن دو عقیقه و در همان روز آنها را نامگذارى کرد، و از خدا خواست که رنج و آزار را از آنان دور گرداند
در روایت دیگرى به سند خود از محمد بن على بن حسین و او نیز از جد خود على بن ابى طالب (ع) آورده است که رسول الله (ص) گوسفندى را براى امام حسین عقیقه کرد، و به دختر خود فاطمه (س) دستور داد موى سرش را بتراشند و آن را وزن کنند.اگر به اندازه یک درهم بود، مطابق آن نقره صدقه دهند
حاکم در جاى دیگر به سند خود مىنویسد: پیامبر (ص) براى هر یک از امام حسن و امام حسین دو گوسفند که هر دو شبیه یکدیگر و هموزن بودند عقیقه کرد
و…………
فرمت فایل: WORD
تعداد صفحات: 27
مطالب مرتبط