دانلود اقدام پژوهی چگونه میتوانم سواد آموزانم را در دوره و طول مدت آموزش و یادگیری فعال نگه دارم
چکیده
مردمان تمدن جیرفت که به طور معتبر از ۵۰۰۰ سال پیش از میلاد در فلات ایران(در نزدیکی کرمان امروزی) حضور داشتند از سطح سواد و آگاهی مناسبی برخوردار بودهاند. برای نمونه میتوان از روشهای محاسبهای که در آن زمان برای بازگانی و تجارت به کار میرفته و امروزه در کاوشگاه باستانی جیرفت بدست آمده است، از سطح آگاهی مردمان ساکن فلات ایران در آن دوران آگاه شد. همچنین از سنگنوشتهای که در آن خط نوشتاری به کار رفتهاست و مربوط به ۳۲۰۰ پیش از میلاد است میتوان نتیجه گرفت که مردمان تمدن جیرفت ایران اولین مخترعان خط بودهاند. تا پیش از این پنداشته میشد سومریان مخترع خط بودهاند. اما با کاوشی که در نوامبر سال ۲۰۰۷ انجام شد، این تصور دگرگون شد.
همچنین در دوران زرتشت و بواسطهٔ آموزههای او، اندیشههای فلسفی و جُستارهای علمی در میان ایرانیان رواج یافت. در دوران هخامنشی (حدوداً ۵۰۰ پیش از میلاد) و در دوران پادشاهی کوروش بزرگ و داریوش بزرگ که عدل و داد در ایران رواج یافته بود و دادگاهها در همهٔ امپراطوری رونق داشتند، بسیاری از مردم، فرزندان خود را برای فراگیری و آموزش اصول قضاوت، برای آموزش به آموزشگاهها میفرستادند. آن چنان که از استوانهٔ معروف کوروش بزرگ برمیآید، مردم ایران در آن زمان مردمانی متمدن و آگاه بودهاند.
در آن زمان فیلسوفان بسیاری چون استانس در ایران زاده شدند که استاد فیلسوفان پیشاسقراطی یونانی مشهوری چون دموکریتوس بودهاند. در دوران اشکانیان (حدوداً همزمان با میلاد مسیح) روابط دوستانهای میان زرتشتیان و مسیحیان وجود داشت و بسیاری از مردم در این دوره بواسطهٔ برخورد مذهبی و اندیشهای این دو دین، درگیر مسائل فلسفی شده بودند، که محصول آن ظهور ادیان جدیدی چون مانیگری در دوران ساسانیان بود. در دوران ساسانیان(پس از میلاد مسیح) نیز پادشاهان ساسانی چون شاپور اول، اهمیت ویژهای بر امر دانش میگذاردند و در همان دوران بود که بزرگترین دانشگاه پزشکی جهان باستان، به نام گندیشاپور گشوده شد. گندیشاپور همچنین دارای کتابخانهٔ بسیار بزرگی بود که بعدها به دستور عمر، خلیفهٔ دوم اهل سنت به آتش کشیده شد. در دوران ساسانیان بسیاری از منابع پیشینیان سامان گرفته بود و به صورت نوشته و کتاب درآمده بود. پس از حملهٔ اعراب نیز ایرانیان همچنان در سواد و دانش پیشتاز بودند، به گونهای که بیش تر امور اداری و نوشتاری دربار حاکمان عرب، به دست ایرانیان انجام میشد. ظهور شاعران بزرگی چون فردوسی٬ مولوی٬ خیام٬ نظامی٬ حافظ و سعدی، کشتی دانش و حکمت را بر واژگان منظم سوار کرد، که خود عامل نگهداری و حفظ زبان پارسی شد. بر خلاف همهٔ دیگر کشورهای گشوده شده به دست اعراب چون مصر و لبنان و دیگر کشورها که زبان عربی جایگزین زبان بومی شد، ولی ایرانیان به واسطهٔ فرهنگ کهن و پربار خود، مغلوب این زبان بیگانه نشدند و تنها به پذیرش دین اسلام اکتفا کردند. فیلسوفان و دانشمندان بزرگی چون ابن سینا٬ ابوریحان بیرونی٬ خیام٬ ملاصدرا و فارابی و صدها کس دیگر نیز در این دوران شکوفا شدند. در این دوران سواد آموزی بیش تر در مکتب خانهها انجام میشد که آموزگار غالباً آموزش دیدهٔ دروس مذهبی بوده است. در دوران قاجار نیز، ۷ روز پیش از قتل امیرکبیر، نخستین دانشگاه رسمی ایران راهاندازی شد که دارالفنون نام داشت و استادان ایرانی تحصیلکرده در اروپا در آن به آموزش دانش و فنون جدید میپرداختند.
مقدمه
میتوان سال ۱۲۸۶، یعنی زمان تشکیل اولین کلاسهای اکابره را سرآغاز فعالیتهای سوادآموزی دانست. برنامههای سوادآموزی ایران در طی سالهای ۱۳۱۵ تا ۱۳۵۰ را میتوان سه مرحله دانست.
سازمان تعلیمات اکابر اولین سازمانی است که به طور رسمی برای با سواد کردن بزرگسالان در ایران در سال ۱۳۱۵ تاسیس شد. در این دوره با استفاده از فضای مدرسههای موجود کلاسهای شبانه برای بزرگسالان تشکیل گردید. فعالیتهای این سازمان تا زمان اشغال ایران در شهریورماه ۱۳۲۰ ادامه داشت.[۱۷]
در ابتدا سوادآموزی تنها با هدف کاستن از تعداد بیسوادان و بدون توجه به ملاحظات اقتصادی-اجتماعی بود. دراین دوره که از سال ۱۳۱۵ تا ۱۳۴۱ ادامه داشت، پیوند بین آموزش ابتدایی و بزرگسالان گسسته بود.
در مرحله دوم یعنی در دوره ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۳ سوادآموزی به عنوان ابزاری برای تحقق اهداف توسعه وعمران کشور تلقی شدهاست. تاسیس سپاه دانش در سال ۱۳۴۱ نیز ظاهرأ با همین هدف صورت گرفتهاست.
مرحله سوم خصوصیات خاصی دارد که مهمترین آن تشکیل سازمان جهانی به نام «کمیته بینالمللی پیکار جهانی با بیسوادی» است. در این مرحله، اثرات اقتصادی سواد مورد توجه قرار گرفت و تشکیلات سوادآموزی متحول شد. فعالیت کمیته ملی پیکار با بیسوادی تا سال ۱۳۴۹ بیشتر در اجرای برنامههای آموزشی خلاصه میشد. تجربیات حاصل از اجرای برنامههای سوادآموزی در این دوره اتخاذ این راهبرد را، که امور اجرایی برنامههای سوادآموزی به ادارات و سازمانهای دولتی واگذار شود و کمیته ملی پیکار با بیسوادی در نقش برنامه ریز و طراح طرحهای اجرایی و نیز تدبیر امور سوادآموزی فعالیت نماید، ضرورت بخشید. لکن، تمام این تدابیر نتایج مورد انتظار را به دست نیاورد و با وجود افزایش نرخ سواد، تعداد بیسوادان همچنان افزایش یافت.
پس از پیروزی انقلاب ایران (۱۳۵۷) در سال ۱۳۵۷ و آغاز دوبارهٔ فعالیتهای سوادآموزی امیدهای تازهای به وجود آمد اما سرشماری ۱۳۶۵ آشکار ساخت که باوجود گسترش آموزش ابتدایی و اجرای فعالیتهای سوادآموزی در مناطق شهری و روستایی و بهویژه در میان دختران و زنان، قدر مطلق بیسوادان افزایش یافته و از ۱۴.۲ میلیون نفر در سال ۱۳۵۵ به ۱۴.۷ میلیون نفر در سال ۱۳۶۵ رسیدهاست. البته نرخ باسوادی در دهۀ یادشده از ۴۱.۷ به ۶۲ درصد ارتقا یافتهاست. در سال ۱۳۸۵ درصد باسوادان به ۸۴ درصد رسیدهاست.
فهرست
چکیده ۲
مقدمه ۴
بیان مساله ۶
شواهد یک ۶
گرداوری اطلاعات ۷
انتخاب راه حل ۹
اعتبار بخشی راه حل ۹
اجرای راه حل ها ۱۱
شواهد دو ۱۴
نتیجه گیری ۱۴
پیشنهادات ۱۶
منابع ۱۷
فرمت فایل: WORD
تعداد صفحات: 16
مطالب مرتبط