این پروپوزال در مورد مقایسه اثربخشی دو رویکرد خانواده درمانی مبتنی بر نظریه برنشتاین و راه حل محور در تغییر سطح رضایت زناشویی زنان می باشد. پروپوزال کامل و آماده ، نگارش حرفه ای براساس اصول پروپوزال نویسی ، منبع نویسی داخل متن و پاورقی
بیان مسأله اساسی تحقیق به طور کلی (شامل تشریح مسأله و معرفی آن، بیان جنبه های مجهول و مبهم، بیان متغیرهای مربوطه و منظور از تحقیق) :
خانواده یکی از عناصر اصلی جامعه است. زیرا که داشتن یک جامعه سالم نیازمند خانواده سالم و خانواده سالم عامل اصلی سلامت روان و روابط مطلوب میان اعضا است. از این رو، روابط خوب بین اعضای خانواده اثرات مثبتی بر کل جامعه می گذارد( کیمیایی،1395). اگر بنیان خانواده به اندازه ی کافی ثبات ندارد به دلیل مشکلات جسمی و روحی هستند(رستمی و همکاران،2014).
ورود به نظام خانواده برعکس سایر نظام های اجتماعی از طریق تولد، به فرزندی گرفتن و ازدواج، ممکن است و تنها مرگ، عضویت در نظام خانواده را از بین می برد(عاشوری،1392). ازدواج یکی از مهمترین نیازهایی است که تقریبا تمام ابعاد زندگی انسان را برای حدود نیم قرن تحت تاثیر قرار می دهد. قدمت ازدواج به قدمت تاریخ است و از روزی که انسان وجود داشته، عشق و محبت و ازدواج و اختلاف زناشویی هم وجود داشته است. در واقع سلامت روانی انسان تا حد زیادی در گرو یک ازدواج خوب و موفق است(محمودی، 1394).
سنگ زیربنای عملکرد خانواده، رضایت زناشویی است و در بررسی روابط زناشویی توجهی ویژه به آن می شود. رضایت زناشویی یک جنبه بسیار مهم و پیچیده از یک رابطه زناشویی و یکی از فاکتورهای مهم و موثر بر سلامتی زنان و از مهمترین شاخص های رضایت از زندگی است که بر میزان سلامت روانی زوجین نیز تاثیر می گذارد.رضایت زناشویی زمانی حاصل می شود که زن و شوهر در بیشتر مواقع احساس ناشی از خوشبختی و رضایت از همدیگر را دارند و عبارت است از ارزیابی کلی ذهنی فرد از رابطه زناشویی(محدثی،1395).
عوامل مختلفی بر روی کیفیت روابط زناشویی تاثیر می گذارد مانند: عوامل شخصی: جنسیت، سلامتی، تربیت خانوادگی، وضعیت اجتماعی و اقتصادی، شغل، نگرش نسبت به ازدواج و طلاق و رابطه قبل از ازدواج؛ عوامل ارتباطی: مدت ازدواج، تعاملات متقابل، رابطه قبل از ازدواج، حضور فرزندان، تقسیم وظایف و کیفیت روابط زناشویی بین همسران؛ عوامل بیرونی: ویژگی های والدین، طلاق والدین، سایر افراد مهم در زندگی فرد و اتفاقات استرس زا(منعمیان،1395). بر طبق نظریه نظام ها یا سیستم ها هر عضو خانواده به منزله ی واحدی از خانواده در جهت حفظ تعادل با دیگران ارتباط برقرار میکند. خانواده درمانی به چگونگی آشکار ساختن الگوهای پنهان در خانواده، حفظ تعادل و شناخت هدف ها کمک میکند.
خانواده درمانگران بر این باورند که نه تنها آن عضو خانواده که برچسب بیمار به او زده شده و مشکلات را به او نسبت می هند نیازمند درمان است بلکه سایر اعضای خانواده نیز باید در فرآیند درمان مدنظر قرار گیرند(عاشوری،1392). درمان کوتاه مدت راه حل محور یکی از انواع رویکردهای درمانی روانشناختی است. این مدل درمانی اعتبار خود را از زن و شوهری به نام استیو دیشیزر و اینسو کیم برگ و تیم آنها در مرکز خانواده درمانی کوتاه مدت در میلواکی در ایالت ویسکانسین آمریکا دارد( عباسی،1396).
درمان راه حل محور به جای تمرکز بر مشکل بر این تمرکز میکند که مراجعین می خواهند چه چیزی را به دست آورند. رویکرد راه حل محور بر گذشته تمرکز نمیکند بلکه به جای آن بر حال و آینده تمرکز میکند. فرآیند درمان راه حل محور معمولا شامل پنج مرحله، ساخت یک مساله و هدف، شناسایی و تقویت استثنائات، مداخلات یا تکالیفی که برای شناسایی و تقویت استثنائات طراحی می شوند، ارزیابی اثربخشی مداخلات و ارزیابی مجدد مساله و هدف می شود.
در درمان راه حل محور مراجع و درمانگر باهم همکاری می کنند تا یک مساله و هدف تعریف شود سپس تعریف مساله یا مشکل با مفهوم سازی مساله و استثنائات همراه می شود. در بسیاری از موارد راه حل مشکل به این دیدگاه مراجع اسناد داده می شود که او دیگر این مشکل را تجربه نمیکند. این میتواند با افزایش استثنائات یا افزایش آگاهی مراجع از استثنائات مرتبط باشد. با اینحال در هرحالت این تغییر با اسناد دادن معنایی مهم به استثنائات به وسیله مراجع تسهیل می شود(محمودی،1394).
زوجین باید به جای اینکه همدیگر را سرزنش کنند بر روی بیان نظرات و تفاوت ها تمرکز کنند. آنها نباید عواطف خود را سرکوب کنند بلکه باید با بیان احساسات خود به راه حل درستی برسند(حشمتی و همکاران،2011). حال، با توجه به موارد ذکر شده پژوهش حاضر در پی پاسخگویی به این سوال است که آیا بین خانواده درمانی و راه حل محور در تغییر سطح رضایت زنان متاهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره استان کرمان، رابطه ای تاثیرگذار وجود دارد؟
اهمیت و ضرورت انجام تحقیق (شامل اختلاف نظرها و خلاءهای تحقیقاتی موجود، میزان نیاز به موضوع، فواید احتمالی نظری و عملی آن و همچنین مواد، روش و یا فرآیند تحقیقی احتمالاً جدیدی که در این تحقیق مورد استفاده قرار میگیرد)
رضایت زناشویی یکی از مهمترین شاخص های تعیین کننده عملکرد سالم خانواده است. عوامل موثر در رضایت زناشویی به سه دسته تقسیم میشود: الف) عوامل فردی: ویژگی های شخصیتی، جنسیت، سبک های دلبستگی، اسنادهای ناسازگار ب) فرآیندهای میان فردی مانند مهارت های ارتباطی، سبک های حل مساله و تعارض، کیفیت رابطه جنسی، سبک دلبستگی ج) عوامل اجتماعی و محیطی مانند فرزندان، تاریخچه زندگی، شرایط خانواده اصلی زوجین، فشارهای زندگی و استرس ها.
پژوهش ها نشان می دهند که عامل فردی یا شخصی موثر در رضایت زناشویی تحت تاثیر موارد متفاوتی شکل میگیرد. مثلا لوکاس، پارکهیل، وندورف، امامقلو، وینفیلد، وینفیلد و شن(2008) به تاثیر ارزش های فرهنگی و اجتماعی در شکل گیری ارزش های فردی مرتبط با رضایت زناشویی اشاره کردند.
همچنین استرواد، دوربین، سیگال، نوبلاچ فدرز(2010)، فانیا و نسقچی خیرآبادی(2011)، لتزرنیگ و نافتل(2010) به بررسی ویژگی های شخصیتی موثر در زندگی زناشویی پرداخته و تایید کردند که صفات و ویژگی های شخصیتی و فردی بر میزان رضایت زناشویی تاثیرگذار هستند(علیزاده فرد،1395).
از جمله دلایل معقول و منطقی مطالعه بر روی جزییات رضایت زناشویی درک محوریت آن در سلامت خانواده و اشخاص، اهمیت آن برای جامعه، در حالتی که ازدواج های موفق شکل میگیرند، دست کشیدن از جرم و نیاز به گسترش مداخلات تجربی برای زوجین به منظور جلوگیری یا کم کردن فشارهای زناشویی یا طلاق هست در واقع فقدان یا کاهش احساس رضایت مندی زناشویی خود میتواند سبب ایجاد محرکی برای تصمیم به جدایی و طلاق شود که آثار مخرب آن برکسی پوشیده نیست.
رضایتمندی زناشویی از اهمیت زیادی برخوردار است زیرا بر اساس یافته های حاصل از این قبیل پژوهش ها از یک سو هزینه ها و مشکلات مادی و روانی ناشی از اختلافات خانوادگی و پدیده طلاق را کاهش داده و از سوی دیگر با افزایش معرفت و شناخت به ویژه یافته های حاصل از پژوهش های کاربردی پیشنهادات مناسبی برای سیاست گذاری و برنامه ریزی های کلان اجرایی ارائه کرد تا بنیان های خانواده استحکام بیشتری پیدا کند(زارع،1394).
فرمت فایل: WORD
تعداد صفحات: 10
مطالب مرتبط