چکیده
در پژوهش حاضر، اثرات درمان نوروسایکولوژی در کارآمدی خواندن دانش آموزان مبتلا به نارساخوانی تحولی مورد بررسی قرار گرفت. به منظور انجام این پژوهش، ابتدا تعداد 165 نفر از دانش آموزان مشکوک به نارساخوانی در مقطع ابتدایی از پایه های سوم، چهارم و پنجم به شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای به صورت تصادفی انتخاب و سپس از میان آنها تعداد 60 دانش آموز پس از اجرای آزمونهای تشخیصی ( از جمله آزمون هوشی وکسلر کودکان، آزمون اختلال خواندن، آزمون ADHD و آزمون اختلال سلوک ) به صورت هدفمند برگزیده شدند. سپس، آزمودنیهای نارساخوان بر مبنای مقیاس طبقه بندی بیکر، درچهارگروه آزمایشی وگواه نوع L/p ( تعداد هر گروه 15 نفر ) به صورت تصادفی جایگزین شدند.
پس از اجرای پیش آزمون در هر دو گروه، گروههای آزمایشی نوع L/p به مدت 20 جلسه، تحت درمان شیوه های نوروسایکولوژی (HSS ) قرار گرفتند. اما گروههای گواه نوع L/p، هیچگونه روش درمانی را دریافت نکردند. پس از آن، در هر دو گروه آزمایشی و گواه، پس آزمون ( بلافاصله پس از اتمام درمان ) و آزمون پی گیری ( پس از گذشت 4 ماه ) به اجرا درآمد. در پایان داده های بدست آمده با روش آماری تحلیل واریانس آمیخته، تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر و آزمونt وابسته مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهشی حاکی از آن بود که اولاً مداخله های نوروسایکولوژی بر مبنای مدل تعادل خواندن بیکر سبب افزایش میزان دقت و درک خواندن دانش آموزان نارساخوان نوع L گردید.
همچنین این شیوه ها موجب افزایش میزان درک وسرعت خواندن دانش آموزان نارساخوان نوع p گردید. ثانیاً، کاربرد این شیوه های درمانی موجب پایداری اثرات درمان ( پس از گذشت 4 ماه ) در این گروه از کودکان شد.
مقدمه
در قرن حاضر، نارساخوانی یکی از مباحث چالش برانگیز آموزش و پرورش ویژه به شمار می رود. به اعتقاد پاره ای از متخصصان اختلالهای یادگیری حدود 80 درصد دانش آموزان مبتلا به اختلال یادگیری، در خواندن مشکل دارند ( به نقل از لرنر، 1997 ). ضعف در خواندن معمولاً منجر به مشکلات دیگری می شود. این گونه کودکان فرصت های استخدامی را از دست می دهند. بسیاری از کودکان به خاطر عملکرد تحصیلی ضعیف و شکست های مکرر از مدرسه اخراج می شوند.
فن آوری پیشرفته و اتوماتیک شدن کارها در جهان امروز ایجاب می کند که افراد تحصیلات بالایی داشته باشند. مشاغل قدیمی به سرعت منسوخ می شود و فرایند بازآموزی به صورت ضرورتی اجتناب ناپذیر درمی آید. و پیش بینی می شود کارمندان در هر شغلی به دفعات مجبور شوند به بازآموزی در حرفه خود بپردازند تا آمادگی های لازم را برای مشاغل جدید کسب کنند. توانایی خواندن به صورتی کارآمد، ابزاری مهم در بازآموزی و حفظ شغل است. به هر حال، خواندن مشکل تحصیلی عمده ای برای دانش آموزان ناتوان در یادگیری است. ناتوانی خواندن پیامدهای بسیار جدی در مورد پیشرفت تحصیلی، استخدام و موفقیت در زندگی دارد ( لرنر، 1997 ). کودکان مبتلا به نارساخوانی در هنگام خواندن مرتکب اشتباهات متعددی می شوند.
این اشتباهات با حذف، افزودن یا وارونه نمودن کلمات مشخص می شود. این کودکان در تفکیک بین حروف از نظر شکل و اندازه دچار مشکل هستند، به خصوص حروفی که فقط از نظر جهت یابی و طول خطوط با هم تفاوت دارند. سرعت خواندن آنها پایین و غالباً با حداقل درک همراه است. اکثر کودکان نارساخوان توانایی رونویسی از متن چاپی را دارند، اما تقریباً آنها درهجی کردن ضعیف هستند. این کودکان ممکن است از وسط یا آخر کلمه شروع به خواندن نمایند.
نارسایی در به خاطر آوردن و عدم استمرار فراخوانی موجب می شود که فرد اسم و صدای حروف را بخوبی به خاطر نیاورد و از آن پرهیز می کنند. اضطراب آنها در مقابل تقاضاهایی که زبان نوشتاری را ایجاب می کند، افزایش می یابد، اکثر کودکان مبتلا به نارساخوانی که آموزشهای کمکی دریافت نمی کنند ممکن از شکست مستمر و یاس ناشی از آن دچار احساس شرم و تحقیر شوند. با گذشت زمان این احساسها عمیق تر می گردند.
کودکان بزرگتر ممکن است احساس خشم یا افسردگی پیدا کنند و احترام به نفس پایین نشان دهند. ( کاپلان ـ سادوک، 2003 ، ترجمه رفیعی ورضاعی ).
لذا، متخصصان با توجه به مشکلات عمده دانش آموزان نارساخوان در سطح خواندن، نوشتن و هجی کردن، از دیدگاههای مختلف به تبیین نارساخوانی پرداخته اند. در پژوهش حاضر، نارساخوانی از دیدگاه نوروسایکولوژی تبیین شده است.
نوروسایکولوژی به عنوان شاخه ای از تحقیقات مغز در بیست سال اخیر به مثابه یک گرایش تخصصی در روان شناسی به شمار می آید. نوروسایکولوژی به تبیین رابطه بین مغز و رفتار می پردازد. و می خواهد به چگونگی کنش مغز پی ببرد، به طور مثال چه مکانیزمهایی در تفکر، یادگیری و احساس اهمیت دارند و چگونه راه اندازی می شود و چه تاثیری بر رفتار انسان دارند.
نوروسایکولوژی از روشهای همچون تخریب، تحریک و ثبت استفاده می کند. روشهای نوروسایکولوژی تجربی بر ارائه محرک مبتنی هستند. در این زمینه از روشهای ارائه محرک به نیمی از میدان دید، یکی از دو گوش و تحریک لمس جانبی استفاده می کنند. در تمام این موارد هنگامی که تحریک ارائه می شود، پاسخ پس از تحلیل شناختی به صورت جانبی ظاهر می شود. در این پژوهش نیز برای درمان نارساخوانی از روش تحریک استفاده شده است.
به اعتقاد پاره ای از مولفان نوروسایکولوژی، نارساخوانی ناشی از نارسایی در یکی از نیمکره های مغزی چپ و راست و یا هر دو نیمکره مغزی است. بر مبنای مدل تعادل خواندن بیکر ( 2002 ) نارساخوانی ناشی از وجود نارسایی در نیمکره مغزی چپ یا نیمکره مغزی راست می باشد. این مدل بر مبنای دیدگاه نوروسایکولوژی ایجاد شده است که به طبقه بندی دانش آموزان نارساخوان ( نوعp/l ) و درمان آنان می پردازد.
به اعتقاد بیکر ( 2002 ) مغز این آمادگی را دارد که از راه تحریکهای عصب شناختی تغییر یابد. یعنی می توان با تحریک نیمکره چپ، عملکرد خواندن کودکان نارسا خوان نوعp را بهبود بخشید و با تحریک نیمکره راست می توان عملکرد خواندن کودکان نارساخوان نوعl را بهبود بخشید. بر مبنای مدل تعادل خواندن بیکر، کودکان نارساخوان نوعp هنگام یادگیری خواندن از مزایای نیمکره چپ و کودکان نارساخوان نوعl از کنش نیمکره راست بهره کمی برده اند. بنابراین، تحریک یکی از نیمکره های مغزی با توجه به نوع نارساخوانی مناسب به نظر می رسد.
درراستای اهداف فوق، دراین پژوهش نیز نیز برای درمان دانش آموزان نارساخوان نوعp/l از شیوه های درمانی تحریک خاص نیمکره ها (Hss ) از طریق کانال دیداری و لامسه ای استفاده شده است. لذا در این پژوهش، اثربخشی شیوه های درمانی نوروسایکولوژی در کارآمدی خواندن دانش آموزان مبتلا به نارساخوانی تحولی مورد بررسی قرار می گیرد.
بیان مسأله
نارساخوانی براساس تعریف انجمن نارساخوانی انگلستان، ترکیبی از تواناییها و مشکلات است که فرآیند یادگیری را در یک یا چند زمینه از جمله خواندن، نوشتن و هجی کردن تحت تأثیر قرار میدهد. این اختلال ممکن است با مشکلاتی در زمینههای سرعت پردازش، حافظه کوتاه مدت، توالی، ادراک دیداری/ شنیداری، زبان گفتاری و مهارتهای حرکتی نیز همراه باشد (به نقل از رید ، 2003).
به اعتقادفارمروکلین (1995) نارساخوانی تحولی نوعی اختلال خاص خواندن است که کودکان مبتلا علیرغم داشتن هوشبهر طبیعی و آموزش مناسب و فقدان نارسایی حسی آشکار در زمینه خواندن دچار مشکل هستند (به نقل از لارسو و همکاران، 2004).
بنابراین، میتوان نارساخوانی را به عنوان مشکل پایدار یادگیری خواندن و خودکار شدن آن در کودکانی دانست که دچار عقبماندگی شدید یا نارسایی حسی نیستند ولی توانایی خواندن در آنها به طور معناداری پایینتر از حد توانایی آنها در زمینههای دیگر است (دُبره ـ ریتزن و همکاران، 1979)
شایعترین اشتباههای کودکان نارساخوان شامل اشتباههای دیداری بین حروفی که از لحاظ شکلی نزدیک به یکدیگرند (مانند ج،چ)، اشتباههای شنیداری بخصوص بین صوتهای مجاور (مانند ب،پ) و ناتوانی در برقراری رابطه بین حروف و صداها، حذف حروف صامت (مانند مرسه به جای مدرسه)، حذف برخی از هجاها، معکوس کردن و جابجا کردن حروف و هجاها در یک کلمه و افزودن حروف صامت میباشد (دادستان، 1379).
علاوه بر آن، مؤلفانی همچون اولسن و همکاران؛ 1994؛ استانوویچ ، 1986، مشکلات کودکان نارساخوان در فهم معنای متن را به طور عمده ناشی از ناتوانی در خواندن کلمههای مجزا و مشکلات از رمز درآوری این کلمهها دانستهاند (به نقل از ماش و بارکلی ، 1996).
نارساخوانی از دیدگاه نوروسایکولوژی ناشی از اختلال در ساختار و کنش نیمکرههای مغزی میباشد. نوروسایکولوژی علمی است که به بررسی رابطه علوم روانشناسی و عصبشناختی میپردازد. این حوزه، رشد و یکپارچگی سیستم اعصاب مرکزی و ارتباط بین کنش مغز و رفتار انسان را مورد مطالعه قرار میدهد (فنیل ، 1995). این رویکرد، نارساخوانی را ناشی از وجود نارسایی در یکی از نیمکرههای مغزی چپ و راست و یا هر دو نیمکره مغزی میداند.
برمبنای مدل تعادل خواندن بیکر (2002، 1990) نارساخوانی ناشی از وجود نارسایی در نیمکره مغزی چپ یا نیمکره مغزی راست میباشد. این مدل برمبنای دیدگاه نوروسایکولوژی ایجاد شده است که به تبیین انواع نارساخوانی و تحول خواندن میپردازد.
طبق این مدل، خواندن عمدتاً در مراحل مقدماتی توسط نیمکره راست و در مراحل پیشرفته توسط نیمکره چپ صورت میگیرد. نیمکره راست با توجه به کارکردش در تفکر فضایی در ابتدا وظیفه استخراج جنبههای دیداری ـ فضایی کلمة نوشته شده را به عهده دارد. در شروع خواندن، مغز باید کلمة نوشته شده را از نظر شکل فضایی آن تجزیه و تحلیل کند و سپس این شکل فضایی با صدا و معنای آن بایستی درک شود.
به مرور زمان با کسب مهارت در خواندن و خودکار شدن خواندن، از اهمیت مرحلة اول کاسته میشود و مرحله معنایی اهمیت بیشتری پیدا میکند و در مراحل پیشرفته، خواننده بیشتر از نیمکره چپ خود استفاده میکند. اهمیت این انتقال از نیمکره راست به نیمکره چپ مغز در تحقیقات متعدد که توسط بیکر و همکارانش صورت گرفته، نشان داده شده و مورد تأیید قرار گرفته است (دریر و همکاران، 1999). بنابراین، تحول خواندن متضمن انتقال کار از نیمکره راست به نیمکره چپ مغز میباشد. در حالیکه در برخی از کودکان این انتقال صورت نمیگیرد و به نظر میرسد که عدم انجام این انتقال بیشتر مربوط به خودکار نشدن خواندن باشد.
احتمالاً در اینجا اختلال ساختاری یا کنشی در یکی از دو نیمکره مغزی چپ یا راست وجود دارد. در این شرایط کودک نارساخوان هر بار سعی میکند رابطة بین شکل حروف نوشته شده و صدا و مفهوم آن را پیدا کند و از آنجایی که این ارتباط خودکار نشده است، خواندن کند و به صورت منقطع انجام میشود. کودک دچار خطاهای چندپارگی (از قبیل کند خواندن، ایجاد وقفه و درنگ روی کلمات و تکرار آن و...) میشود که سرعت و سیالی خواندن را تحت تأثیر قرار میدهد. بیکر این نوع اختلال خواندن را نوع p (ادراکی ) نامیده است (بیکر و رابرتسون ، 2002).
نوع دیگر اختلال وقتی است که انتقال به نیمکره چپ زودتر از موعد انجام شده است و یا اصولاً از ابتدا در خواندن کلمات، نیمکرة چپ نقش اساسی بازی کرده است. در نتیجه این نوع اختلال، روال طبیعی بازشناسی شکل کلمه و سپس تبدیل آن به صوت و معنی طی نمیشود. در نتیجه کودکان نارساخوان دچار خطاهای اساسی (از قبیل خطاهای مربوط به حذفها ، وارونه سازی ها و جابجایی حروف و هجاها در یک کلمه) میشوند. بیکر این نوع اختلال خواندن را نوع L (زبانشناختی ) مینامد (بیکرورابرتسون، 2002).
بیکر برمبنای دیدگاه نوروسایکولوژی به طبقهبندی و درمان کودکان نارساخوان نوع P/L پرداخته است. به اعتقاد بیکر، مغز این قابلیت را داردکه از راه تحریکهای عصب شناختی تغییر یابد. یعنی برطبق مدل تعادل بیکر با تحریک نیمکره مغزی چپ میتوان به درمان کودکان نارساخوان نوع P پرداخت و با تحریک نیمکره مغزی راست به درمان کودکان نارساخوان نوع L پرداخت. زیرا کودکان نارساخوان نوع P دارای نارسایی در نیمکره چپ وکودکان نارساخوان نوع L دارای نارسایی در نیمکره راست میباشند. بنابراین، برای درمان کودکان نارساخوان نوع P/L، تحریک یکی از دو نیمکره مغزی راست یا چپ مناسب است (بیکر و رابرتسون، 2002).
در تحقیقات فزایندهای اثربخشی شیوههای نوروسایکولوژی در درمان انواع کودکان نارساخوان برطبق مدل تعادل بیکر نشان داده شده است. پارهای از محققان از جمله بیکر، بوما و گاردین ، 1990؛ بیکر و لیچ ، 1986؛ بیکر و مورلند ، 1981؛ بیکر و وینک ، 1985؛ اسپایر ، دجانگ ، و بیکر، 1987؛ گریس ، 1990؛ کپر ، 1987، 1988، 1993، 1994؛ کپروباس ، 1991، کپروهمبرگر ، 1994 راسو ، 1993؛ وان استرین و همکاران، 1995؛ رابرتسون، 2000؛ بیکرورابرتسون، 2002؛ بیکر، 2004؛ گلدستین و آبرزات، 2001؛ دریر و همکاران، 1999 در تحقیقات خود، اثربخشی شیوههای درمانی نوروسایکولوژی را در کارآمدی خواندن دانشآموزان نارساخوان نوع P/L نشان دادهاند. یعنی این محققان با تحریک یکی از دو نیمکره مغزی چپ و راست با توجه به نوع اختلال خواندن موفق به درمان کودکان نارساخوان شدهاند.
همچنین تحقیقات آزمایشی و بالینی بسیاری برروی کودکان نارساخوان سایر کشورها بازبانهای مختلف از جمله انگلیسی (رابرتسون، 2000، بادین ، 1996؛ کپرودکر ، 1995؛ گلدستین و آبرزات ، 2001)، ایتالیایی (لارسوو همکاران، 2004)، فنلاندی (نیوونن و همکاران، 1992) و هلندی (کپر، 1997؛ بیکر و همکاران، 1996) صورت گرفته است. این محققان از تحریک یکی از دو نیمکره مغزی چپ و راست به درمان کودکان نارساخوان نوع P/L با درنظر گرفتن زبان مادری آنها پرداختهاند (به نقل از بیکر و رابرتسون، 2002).
به طور کلی، نتایج پژوهشهای گوناگون در بسیاری از کشورهای غربی (از جمله انگلیس، امریکا، ایتالیا و هلند و...) اثربخشی شیوههای نوروسایکولوژی را در درمان دانشآموزان نارساخوان نوع P/L (با درنظر گرفتن زبان مادری آنها) برطبق مدل تعادل خواندن بیکر نشان دادهاند. اما بررسیهای انجام شده در کشورهای آسیایی حاکی از آن است که تاکنون هیچگونه پژوهشی در زمینة بررسی اثربخشی شیوههای نوروسایکولوژی در درمان انواع کودکان نارساخوان براساس مدل تعادل خواندن بیکر صورت نگرفته است.
بنابراین در راستای اهداف فوق، پژوهش حاضر درصدد است اثر شیوههای درمانی نوروسایکولوژی بیکر را در کارآمدی خواندن دانشآموزان نارساخوان (نوع P/L) ایرانی دارای زبان مادری فارسی مورد بررسی قرار دهد. لذا، مسأله اصلی این پژوهش پاسخ به این سؤال کلی است که آیا کاربرد شیوههای درمانی نوروسایکولوژی در کارآمدی خواندن دانشآموزان نارساخوان ایرانی مؤثر است؟
فهرست مطالب
فصل اول: مقدمه 2
1ـ بیان مسأله 6
2ـ اهمیت و ضرورت مسأله 13
3ـ اهداف، سوالها و فرضیه های پژوهش 15
4ـ متغیرها و تعریف نظری و عملیاتی آنها 18
خلاصه 20
فصل دوم: مروری بر پیشینه تحقیقات
بخش اول: مبانی نظری 22
1ـ تعریف اختلالهای یادگیری 22
2ـ سیر تحول تاریخی اختلالهای یادگیری 30
1) دوره بنیانگذاری: تحقیقات نخستین درباره مغز 30
2) دوره انتقالی: مطالعه بالینی کودکان 33
3) دوره یکپارچگی: رشد سریع برنامه های مدارس 43
4) دوره معاصر (از سال 1980 تا کنون) 44
3ـ طبقه بندی اختلالهای ویژه یادگیری بر مبنای DSM-IV-IR 44
1) اختلال خواندن 45
2) اختلال در ریاضیات 46
3) اختلال بیان نوشتاری 48
4) اختلال یادگیری که به گونه دیگر مشخص نشده است (NOS) 49
4ـ تعریف خواندن 50
5ـ تحول خواندن 55
6ـ مدل های خواندن 56
1) مدل پایین ـ بالا و مدل بالا ـ پایین 56
2) مدل تعاملی جبرانی 57
3) مدل پیوندگرایی 59
4) مدل آوایی 61
5) مدل ببین و بگو 63
6) مدل تعادل خواندن بیکر 63
7ـ نارساخوانی 70
1) تعریف نارساخوانی 70
2) نشانه های بالینی نارساخوانی 75
3) اختلالهای همراه با نارساخوانی 81
الف ـ اختلالهای جانبی شدن 81
ب ـ اختلالهای سازمان یافتگی فضایی ـ زمانی 82
ج ـ نابهنجاری حرکات چشم ها 83
د ـ تأخیر زبان گفتاری 85
هـ ـ اختلالهای ادراکی 86
و ـ اختلال حافظه کوتاه مدت 87
ز ـ اختلال نارسایی توجه (ADD) و ADHD 88
ح ـ اختلالهای رفتاری 91
4) شیوع نارساخوانی 94
5) تاریخچه نارساخوانی 95
6) سبب شناسی نارساخوانی 99
الف ـ عوامل ژنتیکی 100
ب ـ عوامل عصب شناختی 103
ج ـ تقارن نیمکره های مغزی 107
د ـ غلبه طرفی مغز 111
هـ ـ عوامل حرکتی 114
و ـ عوامل شناختی 115
ز ـ عوامل رفتاری 118
ح ـ عوامل محیطی 121
ط ـ عوامل عاطفی 122
8ـ دیدگاه های مختلف در مورد نارساخوانی 124
9ـ نارساخوانی از دیدگاه نوروسایکولوژی 124
10ـ طبقه بندی نارساخوانی از دیدگاه نوروسایکولوژی 131
الف ـ نارساخوانی اکتسابی 131
ب ـ نارساخوانی تحولی 140
11ـ فرآیند شکل گیری مدل تعادل خواندن از دیدگاه بیکر 148
12ـ عملکرد نیمکره های مغزی از دیدگاه بیکر 154
13ـ طبقه بندی نارساخوانی تحولی از دیدگاه بیکر 156
1) نارساخوانی نوع L (زبان شناختی) 156
2) نارساخوانی نوع P (ادراکی) 156
14ـ بررسی اعتبار طبقه بندی نارساخوانی نوع P/L 158
15ـسبب شناسی نارساخوانی تحولی نوع P/L 162
16ـ شیوه های درمانی نوروسایکولوژی از دیدگاه بیکر 164
بخش دوم: یافته های پژوهشی 168
خلاصه 180
فصل سوم: روش تحقیق
1ـ طرح تحقیق 184
2ـ روشهای آماری 185
3ـ تعریف جامعه آماری و ویژگیهای آن 186
4ـ روش نمونه گیری و حجم نمونه 187
5ـ ابزارهای پژوهشی 188
1) آزمون وکسلر کودکان 188
2) آزمون اختلال خواندن 188
3) آزمون ADHD و آزمون اختلال سلوک اقتباس شده از پرسشنامه علائم مرضی کودکان (CSI-4) براساس DSM-IV 199
4) جعبه آموزشی لامسه ای 203
5) برنامه نرم افزاری HEMSTIM 206
6ـ فرآیند تشخیص و روش اجرا 209
7ـ فرآیند طبقه بندی دانش آموزان نارساخوان براساس مدل تعادل خواندن بیکر 211
8ـ فرآیند اجرای شیوه های درمانی نوروسایکولوژی بر مبنای مدل تعادل خواندن بیکر 212
1) تحریک خاص نیمکره ها از طریق کانال دیداری (HSS-VIS) 212
2) تحریک خاص نیمکره ها از طریق کامال لامسه ای (HSS-tac) 221
خلاصه 227
فصل چهارم: تجزیه و تحلیل
1ـ ارائه نتایج کمی 229
الف: توصیف داده ها 229
ب ـ تحلیل داده ها 234
ـ تحلیل واریانس آمیخته (3 2) 234
فرضیه اول: نتایج آزمون آماری برای بررسی اثر شیوه های درمانی نوروسایکولوژی بر میزان دقت خواندن دانش آموزان نارساخوان نوع L: 235
فرضیه دوم: الف) نتایج آزمون آماری برای بررسی اثر شیوه های درمانی نوروسایکولوژی برمیزان درک خواندن دانش آموزان نارساخوان نوعL 241
فرضیه دوم: ب) نتایج آزمون آماری برای بررسی اثر شیوه های درمانی نوروسایکولوژی برمیزان درک خواندن دانش آموزان نارساخوان نوعP 246
فرضیه سوم: نتایج آزمون آماری برای بررسی اثر شیوه های درمانی نوروسایکولوژی برمیزان سرعت خواندن دانش آموزان نارساخوان نوع p 252
خلاصه 258
فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری
1ـ بحث و تحلیل درباره یافته ها 260
2ـ محدودیتها 270
3ـ پیشنهادات 271
4ـ کاربردهای آموزشی و پرورشی 272
منابع
1) منابع فارسی 274
2) منابع انگلیسی 276
ضمائم:
1ـ آزمون وکسلر کودکان
2ـ فرم تاریخچه موردی
3ـ آزمون اختلال خواندن
4ـ آزمون اختلال سلوک و ADHD اقتباس شده از پرسشنامه علائم مرضی کودکان (CSI-4) براساس DSM-IV
فهرست جدول ها و نمودارها
جدول ها
جدول 1: مشخصات گروههای آزمایشی و گواه نوع L 229
جدول 2: مشخصات گروههای آزمایشی و گواه نوع P 229
جدول 3: میانگین و انحراف معیار حاصله از اجرای آزمون اختلال خواندن (مولفه خطای خواندن) برای گروههای آزمایشی و گواه نوع L 230
جدول 4: میانگین و انحراف معیار حاصله از اجرای آزمون اختلال خواندن (مولفه درک خواندن) برای گروههای آزمایشی و گواه نوع L 231
جدول 5: میانگین و انحراف معیار حاصله از اجرای آزمون اختلال خواندن (مولفه درک خواندن) برای گروههای آزمایشی و گواه نوع P 232
جدول 6: میانگین و انحراف معیار حاصله از اجرای آزمون و اختلال خواندن (مولفه سرعت خواندن) برای گروههای آزمایشی و گواه نوع P 233
جدول 7: نتایج تحلیل واریانس آمیخته برای بررسی اثرات گروه و آزمون در نمرات خطای خواندن نوع L 235
جدول 8: نتایج تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر برای بررسی اثرات آزمون در نمرات خطای خواندن گروه آزمایشی و گواه نوع L 238
جدول 9: نتایج آزمون آماری t وابسته برای مقایسه چندگانه میانگین های عامل آزمون (مولفه خطای خواندن) 240
جدول 10: نتایج تحلیل واریانس آمیخته (3 2) برای بررسی اثرات گروه و آزمون در نمرات درک مطلب گروههای آزمایشی و گواه نوع L 241
جدول 11: خلاصه نتایج تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر برای بررسی اثرات آزمون بر درک مطلب گروههای آزمایشی و گواه نوع L 244
جدول 12: نتایج آزمون آماری t وابسته برای مقایسه چندگانه میانگین های عامل آزمون (مولفه درک خواندن ـ نوع L) 245
جدول 13: نتایج تحلیل واریانس آمیخته (3 2) برای بررسی اثرات گروه و آزمون در نمرات درک خواندن گروههای آزمایشی و گواه نوع P 247
جدول 14: نتایج تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر برای بررسی اثرات آزمون بر درک خواندن گروههای آزمایشی و گواه نوع P 249
جدول 15: نتایج آزمون آماری t وابسته برای مقایسه چندگانه میانگین های عامل آزمون (مولفه درک خواندن ـ نوع P) 251
جدول 16: نتایج تحلیل واریانس آمیخته (3 2) برای بررسی اثرات گروه و آزمون در نمرات سرعت خواندن گروههای آزمایشی و گواه نوع P 252
جدول 17: نتایج تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر برای بررسی اثرات آزمون بر سرعت خواندن گروههای آزمایشی و گواه نوع P 255
جدول 18: نتایج آزمون آماری t وابسته برای مقایسه چندگانه میانگین های عامل آزمون (مولفه سرعت خواندن ـ نوع P). 257
نمودارها
1ـ نمودار اثر متقابل آزمون و گروه: (مولفه خطای خواندن ـ نوع L) 237
2ـ نمودار اثر متقابل آزمون و گروه: (مولفه درک خواندن ـ نوع L) 242
3ـ نمودار اثر متقابل آزمون و گروه: (مولفه درک خواندن ـ نوع P) 248
4ـ نمودار اثر متقابل آزمون و گروه: (مولفه سرعت خواندن ـ نوع P) 253
فرمت فایل: WORD
تعداد صفحات: 277
مطالب مرتبط