دانلود تحقیق و مقاله رایگان با عنوان زندگی نامه و اثار نیما یوشیج
شاعري كه از خودش آغاز مي شود
نيما يوشيج از تولد
علي اسفندياري ” نيما يوشيج ” روز 21 آبان 1274 شمسي در دهكده دور افتاده (( يوش)) مازندران به دنيا آمد . كه در خردسالي علي نوري خوانده مي شد ، فرزند ابراهيم نوري . نيما نسبت خود را چنين بيان كرده : (( علي بن ابراهيم بن علي بن محمد رضا بن محمد هاشم بن محمد رضا )) . نسبت اين خاندان به سلسله بادوسپانيان مي رسد و نيما نام خود را از نيماور ، يكي از اين بادوسپانيان گرفته است .
او بعدها از سراسر دوران كودكي ، به گفته خودش ، (( جز زد و خوردهاي وحشيانه و چيزهاي مربوط به زندگي كوچ نشيني و تفريحات ساده در آرامش يكنواخت و كور و بي خبر از همه جا ، چيزي به خاطر نداشت )) .
هنگام تولد نيما 2 سال از سلطنت مظفرالدين شاه مي گذشت و هشت سال پس از تولد او اين شاه درگذشت . در يازده سالگي اوست كه به دنبال نهضت مشروطه دلاوران تبريز و رشت و بختياري به ياري علماء تهران بر عليه استبداد محمد علي شاه قيام مي كنند و قشون مشروطه خواهان وارد تهران ميشود .
نيما خواندن و نوشتن را در زادگاه خود نزد آخوند ده آموخت . دوازده سال داشت كه با خانواده اش به تهران آمد و پس از گذراندن دوران دبيرستان براي فراگرفتن زبان فرانسه به مدرسه ((سن لوپي)) رفت . در مدرسه خوب كار نمي كرد و تنها نمرات نقاشي و ورزش به دادش مي رسيد . سال هاي اول زندگي مدرسه اش به زد و خورد با بچه ها گذشت . اما بعدها مراقبت و تشويق يك معلم خوشرفتار ((نظام وفا)) شاعر بنام ، او را به خط شعر گفتن انداخت . در ابتدا به سبك معمول قديم و مخصوصا ً به سبك خراساني شعر مي ساخت . اما آشنايي به زبان فرانسه و ادبيات آن زبان راه تازه اي در پيش چشم او گذاشت . ثمره كاوشهاي وي در اين راه بعد از جدايي از مدرسه و گذراندن دوران دلدادگي ، بدانجا انجاميد كه ممكن است در منظومه افسانه او ديده شود ، كه افسانه را به نظام وفا تقديم كرده است .
در بيست سالگي موفق به دريافت تصديقنامه از مدرسه ي عالي سن لوئي مي شود كه پايان تحصيلات رسمي اوست . نيما در كودكي زندگي مرفهي داشت و آسايش او را فراهم مي آوردند . دچار خيالات و در عين حال باهوش بود و قدرت خلاقه داشت .
در اسفند ماه سال 1299 نخستين شعر بلند خود مثنوي ((قصه رنگ پريده خون سرد)) را مي سازد و بلافاصله آن را به هزينه خود به چاپ مي رساند .
نيما يوشيج در دي ماه سال 1301 شعر مهم ((افسانه)) را مي سازد كه مشهورترين شعر اوست .
در تاريخ 16 ارديبهشت ماه سال 1305 نيما در 29 سالگي با خانم عاليه ي جهانگير، فرزند ميرزا اسماعيل شيرازي ، ازدواج كرد . اين پيوند با وجود فراز و نشيب فراوان تا پايان زندگي هر دو ادامه يافت .
در بهمن ماه سال 1306 حادثه ي سياسي مهمي در ايران روي مي دهد ، كشف كميته سري و اعدام سرهنگ احمد پولادين . اين واقعه تاريخي بيست سال بعد در كتاب ((تاريخ بيست ساله ايران)) آنهم به اختصار آمده است . در شعر بلندي از نيما با نام ((سربازين فولادين)) كه آنرا در همان زمان وقوع حادثه ساخته جاودانه شده است ، اين شعر تا آن تاريخ بعد از ((افسانه)) مهمترين شعر نيماست و چنين آغاز مي شود :
اين ماجرا به چشم كس ار زشت ور نيكوست / آنكس كه گفت با من اينكه براي اوست/ وين اوست كاو به دل خواهيد شنيدن اين :
اين ماجراي دست ز جان شسته اي كاو / آمد كه داد مردم بستاند از عدو / اما چگونه داد و آنكه چه دشمني … .
نيما در مهر 1307 شمسي به همراه همسرش وارد شهريار فروش (بابل) شد . همسرش در اين زمان عهده دار تدريس در(( مدرسه دوشيزگان سعدي)) بود ولي او شغل به خصوصي نداشت و تنها به كارهاي پراكنده اي كه بر عهده گرفته بود ، روزگار مي گذراند . در اين مدت نيما نامه هاي بسياري به دوستانش نوشته است . از لابه لاي اين نامه ها كه شمار آنها به نوزده نامه مي رسد ، ميتوان به گوشه هائي از زندگي ادبي نيما و از آن جمله آثاري كه در اين مدت خلق كرده است ، دست يافت . آثاري مانند : تاريخ ادبيات ولايتي – كفش حضرت غلمان – آيدين – حكايت از دو شاعر و سفرنامه بار فروش .
قطعه ((اي شب)) كه از يك سال پيش ((دست به دست خوانده و رانده شده بود)) در پاييز سال 1351 شمسي در روزنامه هفتگي ((نوبهار)) انتشار يافت . ادبا ((گفتند انحطاطي در ادبيات آبرومند قديم رخ داده است )) . مدتها در تجدد ادبي بحث كردند . شاعر كارد مي بست ، جرات نداشتند صريحا ً به او حمله كنند . كنايه مي زدند ، ولي صداها به قدري ضعيف بود كه به گوش شاعر نرسيد و بدون جواب ماند . در ظرف اين مدت آن قطعه با بعضي شعرهاي ديگر ، كه در اطراف خوانده شده بود ، در ذوق و سليقه چند نفر نفوذ پيدا كرد . آن اشخاص پسنديدند ، استقبال كردند و تير به نشانه رسيده بود . نشانه شاعر قلبهاي گرم و جوان بود . نگاه او به چشمهايي بود كه برق مي زدند و تند نگاه مي كنند . شعرهاي او براي آنان ساخته شده بود )) . در سالهاي 1305 دفترچه اي از اشعار نيما كه منظومه ((خانواده سرباز)) و سه قطعه كوتاه ((شير، انگاسي ، بعد از غروب)) در آن بود ، منتشر شد .
نيما به خود و نتيجه كار خود اطمينان داشت . اول پيش خودش فكر كرده بود كه هر كس كار تازه اي مي كند سر نوشت تازه اي هم دارد . او به كاري كه ملت به آن محتاج بود اقدام كرده بود
حقيقت اين است كه نيما هنوز در اين راه از ديگر كساني كه پيش از او معايب شعر سازي به طرز قدما را دريافته و در پي راههاي نويني بودند ، متجددتر نبود . اما آگاهي بيشتر او به لطايف زبان فارسي و آشنايي مستقيم وي با ادبيات فرانسه و عاري بودن بيان او از بعضي لغات و عبارات و جمله بنديهاي نامانوس و به خصوص طبع شاعرانه او ، به وي اجازه داد كه دعاوي همكاران خود را با دان نمونه هايي بهتر جالبتر عملاً اثبات كند . نيما طرح نظريات هنري را حرف مي دانست و بيش از حرف به عمل پرداخته بود .
كار نيما ، برخلاف كار رفقاي ديگرش ، عجولانه و نسنجيده نبود . او نمي خواست محافظان را در همان قدم اول يكسره و يكباره از خود روگردان كند . چنان است كه گويي استنباط كرده بود هموطنان وي به شكل و قالب شعر و الفاظي كه در آن به كار مي رود ، بيشتر دلبستگي دارند تا به مضمومن آنها .
كار شاعر جوان در نخستين قدم هنوز ((شكستن و فروريختن)) نبود . او از اصول جاريه شعر فارسي منحرف نشد و شعرهاي اوليه خود را در همان قالبهاي معمول و معهود ريخت . وزن و قافيه را بجاي خود گذاشت و قافيه ها را براي آنكه پشت سر هم تكرار نشود ، يك مصرع فاصله داد و ديگر پيرامون قافيه اي كه آورده بود نگشت تا از تاثير يكنواخت و نامطلوب قافيه هاي مسلسل و مكرر بكاهد و بدين ترتيب غزل با تغزل نويني با مفردات خوب و تركيب درست پديد آورد كه دردها و غمهاي شاعر يا به عبارت بهتر دردهاي جامعه را ترنم مي كرد .
نيما بعد از سالها تلاش در عرصه شعر و ادبيات در زمستان 1338 دلش هواي يوش كرد و خواست به آغوش طبيعت زادگاهي باز گردد .
شاعر و سخندان بزرگ عصر ما ، كه به قول گلچين (( كوهي از گذرگاه گوينده برداشته و دانه نو در اين سرزمين كاشته بود )) شصت و چهار سال عمر كرد تا شب 16 دي ماه 1338 در بازگشت از مازندران به سرماخوردگي و ذات الريه مبتلا شد و روز دوشنبه هجدهم آن ماه تن به خاك تيره سپرد و ((افسانه)) زندگي پر ملالش به پايان رسيد ، در حالي كه ، اشعار و نوشته هاي بكر و با ارزشي درباره هنر و انديشه خود به جا گذاشت كه با عنوانهاي زير انتشار يافت :
1- قصه رنگ پريده ، خون سرد ( مجموعه شعر) ، 1301 ، مطبعه ي سعادت 2- فريادها (مجموعه شعر) 1305 ، خيام . 3- مرقد آقا (داستان) ، 1323 ، كلاله ي خاور . 4- افسانه ( منظومه) ، 1329 ، علمي 5-دونامه ، 1329، بي نا . 6- ارزش احساسات (مقالات تحقيق ) ، 1335 ، صفي عليشاه . 7- مانلي (شعر) ع 1336 ، صفي عليشاه . 8- افسانه و رباعيات (شعر) ، 1339 ، كيهان . 9- ماخ اولا ( مجموعه شعر) ، 1344 ، شمس تبريز . 10- شعر من (مجموعه شعر) ، 1345 ، جوانه . 11- شهر شب شهر صبح (مجموعه شعر) ، 1346،مرواريد . 12- ناقوس (مجموعه شعر) ، 1346 ، مرواريد . 13- آب در خوابگاه مورچگان (مجموعه شعر) ، 1346 ، امير كبير 14- يادداشت ها و مجموعه ي انديشه (درباره شعر) ، 1348 ، امير كبير . 15- قلم انداز ( مجموعه شعر) ، 1349 ، دنيا . 16- آهو و پرنده ها (داستان) ، 1349، كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان . 17- توكايي در قفس (داستان) ، 1350 ، كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان . 18- كندوهاي شكسته (داستان) 1350، نيل . 19- فريادهاي ديگر و عنكبوت رنگ (مجموعه شعر) 1350 ، جوانه . 20- دنيا خانه من است ( مجموعه نامه ) ، 1350 ، رمان . 21- ارزش احساسات و 5 مقاله در شعر و نمايش (مقالات تحقيقي) ، 1351 ، گوتنبرگ . 22- حرفهاي همسايه (درباره شعر) ، 1351 ، دنيا . 23- كشتي و طوفان (مجموعه نامه) ، 1351 ، امير كبير . 24- مانيلي و خانه سريويلي (مجموعه شعر) ، 1352 ، امير كبير . 25- حكايات و خانواده سرباز (مجموعه شعر) ، 1354 ، امير كبير . 26- نامه هاي نميا به همسرش عاليه ، 1354 ، آگاه . 27- ستاره اي در زمين (مجموعه نامه) ، 1354 ، طوس . 28- نامه هاي نيما يوشيج به … ( مجموعه نامه) ، 1363، آبي . 29- مجموعه آثار نيما يوشيج 1364 ، ناشر . 30- درباره شعر و شاعري ( دربره ي شعر) ، 1364 ، دفترهاي زمانه . 31- نامه ها 1368 ، دفترهاي زمانه . 32- مجموعه كامل اشعار نيما يوشيج 1370 ، نگاه . 33- نيما يوشيج ، مجموعه شعرهاي نو ، غزل ، قصيده و قطعه ، 1376 ، اشاره . 34- مجموعه كامل نامه هاي نيما يوشيج ، 1376 ، علم . 35- نامه هاي نيما ، 1376 ، نگاه . 36- غول و نقاش ، 1379 ، ماه ريز . 37- دو سفرنامه از نيما يوشيج ، 1379 ، سازمان اسناد ملي ايران .
نيما از نگاه بزرگان
جلال آل احمد :
مشكل ديگر نيما در زبان اوست ، و در پيچيدگي هاي ذهني او كه خواننده راحت طلب را سر درگم ميكند . خودش يكجا نوشته است (( بعضي از اشعار مخصوص تر به خود من ، براي كساني كه حواس جمع در عالم شاعري ندارند مبهم است )) و بايد افزود : حتي براي آنها كه حواس جمع دارند گاهي چنين است . اما از اينها گذشته آنچه واقعيت دارد اين است كه اشعار نيما زياد خوانده مي شود ، و آنچه واقعي تر است اينكه با خواندن و چاپ كردن آنها نيما تظاهر به تجدد مي كنند .
مهدي اخوان ثالث :
نيما به اين اعتبار كه شعرش در قلمرو شعر ناب و بري از آميختگي ( به زهد و فلسفه و خطابه و وعظ ) و آلودگي ( به مدح) است و سرشار از عصمت و صفاي روستايي ، به بابا طاهر مي ماند ، مخصوصاً حساسيت و سوز سخنش . و به اين اعتبار كه در كنه اعراض تصاوير و تماثيل و واقعيات عيني ، جوهر شعرش متكي به قائمه فكري و عمق دردهاي بشري است و جهان بيني دارد به خيام مي ماند . البته نه با قاطعيت و صراحت خيام كه از لطايف هنر اوست ، بلكه با ابهامي غالباً معتدل . و اين ابهام زاييده همان تمثيلي و عيني اوست .
محمد حسين شهريار :
نيما ، موقعي كه بنده تنها غزل سرا بودم و رسيده بودم به حافظ و در حافظ مستغرق بودم ، به من رسيد . آن موقع – خدا بيامرزد – مرحوم ” ضياء هشترودي ” كتاب ((منتخبات آثار)) ش را چاپ كرد . در ((منتخبات آثار)) او ، من براي اولين دفعه با اسم نيما و ((افسانه)) ي نيما آشنا شدم . من ((افسانه)) ي نيما را فقط آنقدر كه در آن كتاب هست ديده ام و تفضيلي دارد كه من وقتي اين را خواندم ((افسانه))ي نيما مرا از حافظ منصرف ساخت . يك ماه ، دو ماه من غرق در اين ((افسانه)) بودم .
غلامحسين يوسفي :
در مطالعه شعر نيما آنچه نخست جلب نظر مي كند ديد تازه اوست نسبت به طبيعت و جهان . خواننده نكته ياب احساس مي كند با شاعري سر و كار دارد كه داراي نحوه تلقي و احساس و انديشه اي مستقل است نه مقلد و پيرو ديگران و اين براي او مزيتي بزرگ است . به همين جهت موضوعات و مضمونهايي در شعر او راه يافته كه در آثار ديگران يا طرح نشده است يا بدان گونه و از آن زاويه مورد توجه نبوده است . هر چيز كافي است خيال وي را به پرواز در آورد و از آن مضمونها بينديشد .
نكته ديگر ، نظر اجتماعي و انتقادي نيماست در بسياري از اشعارش در حكومت بيست ساله كه برخي از سخن سرايان آزاده از ميان رفتند ، بعضي نيز خاموشي گزيدند و گروهي ديگر احياناً از سر اضطراب يا به دلخواه جانب قدرت حاكم را كم و بيش گرفتند . نيما در آن دوره سختي و فشار در خلوت خويش يكسر به كار شعر و تكميل تجربه هاي شعري پرداخت و نيز شعرهايي سمبوليك و انتقادي سرود كه ناگزير پيچيده ترست .
سخنان نيما يوشيج در مورد شعر و هنر :
شعر نشانه يك زندگي عالي و خيلي بشري است ولي در نظر داشته باشيم كه وزن و قافيه فقط نماينده اين فضيلت نيست . شعر وزن و قافيه نيست ، بلكه وزن و قافيه هم از ابزار كار يك شاعر است . شعر واسطه تشريح و تاثير دادن و بزرگ و كوچك كردن معنويات و شكافتن و نمودن درونيهاي دقيق و نهفته آنهاست .
هنر مي خواهد نشان بدهد و تصور كند ، زيرا دانستن كافي نيست . گفتن شعر براي ديگران است ، عده اي يا همه مردم . اثري كه هنرمند متوقع است در خريدار هنر به جا بگذارد و به آن اطمينان كند به جاي شرح و توصيف زباني خود او ، بسته به قوت رسوخ تصويرهاي اوست . براي اين كار تشبيه كردن به عقيده من قوه دادن به انديشه هايي است كه گوينده دارد .
در هر جور زندگي … عمده منفعت داشتن براي خود و ديگران است و سربلندي مال آنهايي است كه بعد از رفتن خودشان از اين خانه عاريتي صاحبخانه را دست خالي نگذاشته اند .
در هيچ جاي دنيا آثار هنري و احساسات نهفته و تضمين شده در آن عوض نشده است ، مگر در دنباله عوض شدن شكل زندگي هاي اجتماعي . ولي هر وقت كه زندگي اجتماعي قومي شكل خود را عوض كرده است براي فهم مطلب و دريافت ميزان صحيح ، بايد ديد كه در آن پيش از وقت چه مناسباتي بين توده مردم وجود داشته است ، اين مناسبات چه چيزها را مي توانسته است در فكر و احساسات آنها عوض كرده باشد ؟
انسان روي زمين حمكران همه چيز است و محكوم همه چيز . بزرگترين صاحبان سلطه هنر پيشگانند . پيشانيهاي تابناكي كه در بطون آنها احساسات و افكار عجيب به خواب رفته دنيا را روشن مي كند . ولي هيچ كدام از اينها دليل بر اين نمي شود كه مردم به آساني بتوانند هنر پيشگان را بشناسند و چنانچه بايد حق آنها را ادا كنند هنرپيشگان سنگهاي قيمتي هستند كه ارزش آنها در بازار دنيا تغيير مي كند فقط آنها را باشخصيت و ابتكارشان واضح تر مي توان ديد و هر يك از اين شخصيتها هم نتيجه تحولات تاريخي بر اثر تغيير اساسي زندگي ( كار يا ماشين ) هستند كه در آثار آنها سايه و انعكاس خود را باقي مي گذارند ، شخصيتهاي با اهميت تر متولد شده از تحولات با اهميت ترند .
سخني از نيما :
زياد فكر نكنيد كه هنر براي هنر است يا براي مردم . هنر براي هر دوي آنهاست و بالاخره رو به مردم مي آيد ، زيرا از مردم به وجود آمده و با مردم سر و كار دارد . فقط مواظب باشيد كه چه چيز شما را مجبور به گفتن مي كند گفته هاي شما براي چه و براي كيست و براي كدام منظور لازم و ممتازي ، و از نبودن آن چه كمبودي براي ملت حاصل مي شود .
اگر در پي نوآوري هستيد :
من زودتر از هر كس دريافته بودم هر زماني حامل محصول خاصي است . كسي كه مي گويد هنر اين است و نه جز اينكه در هزار سال پيش بوده ، حرفي درست مي زند ….
عمده يافتن است در شكل زندگي و زمان زندگي و با يافته هاي خود بودن … بايد درست و حسابي چكيده زمان خود بود و اين معني بدون سفارش صورت بگيرد كه هر كس بايد مال زمان خود باشد .
شعر ما ايا نتيجه ديد ما و روابط واقعي بين ما و عامل خارج هست يا نه و از ما و ديد ما حكايت مي كند يا نه وقتي كه شما مثل قدما مي بينيد و بر خلاف آنچه كه در خارج قرار دارد مي آفرينيد و آفرينش شما بكلي زندگي و طبيعت را فراموش كرده است با كلمات همان قدما و طرز كار آنها بايد شعر بسراييد .
اما اگر از پي كار تازه و كلمات تازه ايد ، لحظه اي در خود عميق شده فكر كنيد ، آيا چطور ديده ايد پس از آن عمده مسئله اين است كه ديد خود را با چه وسايل مناسب بيان كنيد جان هنر و كمال آن براي هنرمند اينجاست و از اين كاوش است كه شيوه كار قديم و جديد از هم تفكيك مي يابند ….
وقتي كه يك چيز عوض مي شود همه چيز بايد عوض شود . از نو ساختن و كهنه عوض كردن پيش از هر كاري لازم اين است كه شيوه كارتان را نو كنيد . پس از آن فرم و چيزهاي ديگر فروع آن يعني كار ضمني و تبعي هستند …..
به شما توصيه مي كنم راهي را برويد كه خودتان بايد برويد و در نظر داشته باشيد كه هر كاري وسيله معيني دارد . شيوه جديد وسيله هنر به شكل جديد نمودن است و بس .
اگر شعر نتواند زيبا واقع شود ، اگر نتواند وسيله نظرهاي تسلي بخش در زندگي انسان باشد و ناهنجاريها را نه چنانكه هست بلكه گاهي با قوت تر از آنچه هست بيان بدارد چه سرباري است به روي زندگي انساني !
در نظر بگيريد اول بتواند خلاق خوبي باشيد و بسازيد و قدرت ايجاد شما ناشي از نشانه هاي زندگي خود شما باشد و بروز و ظهور با اقتدار و نيرومندي را از خود نشان بدهد ، پس از آن آرايشهاي ديگر كه در حكم پوست به روي مغز و دستكاري به روي ساختمان اصلي است ، تابع همان استحكام در پيكر بندي اصلي شعر شماست . اگر پيكره شما مي لغزد و مثل اين است كه چندان از روي رغبت واقعي و بصيرت و ايمان به آن نظر نداشته ايد ( و به اين جهت راه نفوذ در ديگران نداريد ) هر رنگ و تصويري هم كه در ضمن آن فراهم بيايد بي مغزي و لغزان است . فرصت پابر جا شدن هيچ يك از انديشه هاي شعر شما را به خواننده شعر شما نمي دهد . درست مثل اين است كه نقش بر روي آب بسته باشيد .
همينكه دقيق شديد مي بينيد هميشه مشكلي در هنر هست . آسان آن است كه بوده است و مي بينيد خيلي به تدريج و تاني و مدارا با طبع بايد كار كرد . مثل كسي كه در تاريكي جاده مي ترسد و به حال ترس جلو مي رود آنچه را كه در شما ذخيره ساخته اند به وسيله كاوش شما به دست شما مي آيد . اگر اين بهره نباشد آن كالا هم نيست . عادت كنيد كه خودتان را بيابيد و با يافته هاي خودتان انس بگيريد …
هر كس ذخيره جداگانه اي است . آن ” با اهميتي ” كه هست خود شماييد . طعن و ملامت كسي را به گوش نگيريد . زود زود و سفارشي ننويسيد . شما ماشين نيستيد . مي خواهيد كه به شما هنرمند بگويند.
مطلب از شما قوت و جان و ريشه مي خواهد . آن چيزي كه زود به طور وفور به دست مي آيد در عالم هنر ترديد ناك است .
كسي منكر زيبايي شيوه قديم نيست . ولي هر كار لوازم خود را دارد و زيبايي و نوبيت خود را … بايد هنرمند در نظر داشته باشد كه با مردم است . خودخواهي او را نبايد در كوره راه بيندازد كه فقط براي پوست خود هستم . در زندگي با مردم اين خودخواهي خنك و ، در عمق ، بسيار شرم آور است . هنر واسطه التيام همه دردها و واسطه پيشرفت در زندگي است . چون زندگي ما را ديگران ساخته اند ، هنر چيزي را به ديگران مديون است .
نيما تنها يك شاعر نيست
نيما در شعر خود ((من)) برداشت و شعر را چند صدايي كرد ، اما چند صدايي بودن شعر به معني حضور چند نفر در شعر نيست .
ما نيما را تنها به عنوان يك شاعر مي شناسيم . اينگونه نگاه به نيما چندان كامل نيست . نيما يك هنرمند مدرنيست با نظرياتي نو است . البته نيما با مطالعه و برنامه نظريه مي دهد و اين چيزي است كه باعث موفقيت او مي شود .
ما درادبيات گذشته خود مناظره داريم ، اما در شعر ((افسانه)) ما با يك ديالوگ روبرو هستيم كه كمتر در ادبيات ما سابقه داشته است . اگر دقت كنيم مي بينيم كه شعر ((مرغ آمين)) يك گفت و گو است .
نيما در شعر خود ((من)) را بر مي دارد و شعر را چند صدايي مي كند . اما چند صدايي در شعر به مفهوم حضور چند نفر در شعر نيست . چند صدايي بايد از دل شعر خارج شود و چند صدا داشته باشد . شعر نيما حركت است و زماني كه شعر حركت كند خود به خود صداها تغيير مي كند . وقتي شعر از فضايي به فضاي ديگر مي رود اين خود باعث صداها مي شود .
نيما در شعرش از يك عروض قاطع استفاده مي كند و به زبان توجه ويژه اي دارد . اما بعضي ها انديشه هاي نيما را چندان درست متوجه نشده اند و بايد دوباره آن را بررسي كنند .
نيما در زمينه تئاتر ، نقاشي و داستان هم نوگرا بود و مي توان او را بنيانگذار انديشه تئاتري دانست .
اينكه نيما پيشگاه شعر نو است در آن شكي نيست . نوآوري در شعر پيش از نيما آغاز شد و اين حركت را مي توان در انقلاب مشروطه مشاهده كرد . اما انقلاب مشروطه نتوانست آن حركت تازه اي را كه در زمينه سياسي بوجود آمد به ادبيات منتقل كند . آنها نمي دانستند نوگرايي بايد از زبان آغاز شود و وارد كردن اسامي خارجي در شعر موجب نوآوري نمي شود .
نيما برعكس شاعران گذشته ما كه بيشتر موضوعاتشان را ذهني و باطني مطرح مي كردند ، آنچه را از زندگي و اطراف خود مي گرفت ، با زندگي امروز هماهنگ و به گونه اي عيني بيان مي كرد . او شعر نو را با اطلاعات و معلومات قبلي مطرح كرد و با اين مسئله بصورت علمي و آگاهانه برخورد كرد .
نيما در منظومه ((افسانه)) به نوعي ، بيانيه يا ((مانيفست)) شعر خود را صادر مي كند . او زندگي بيرون را به تصوير مي كشد و مي گويد زندگي ما اين است كه در جلوي چشم ماست و رونده است .
شعر بايد از زندگي مردم سخن بگويد نگاههاي ما بايد امروزي باشد . كار او تنها شكست وزن نبود . او با شكست قالب در شعر ظرفيت ايجاد مي كند . او يك تنه انقلاب كرد و اين انقلاب ، فرهنگ ما را هم متحول نمود .
مسئله ديالوگ در شعر نيما بسيار قابل توجه و تازه است . مي توان گفت ، تقطيع زباني او تئاتري است و مي توان او را بنيانگذار انديشه تئاتري دانست . از انقلاب مشروطه هيچ نهاد مدني بوجود نيامد مگر نوگرايي نيما .
روايت زندگي نيما يوشيج از زبان خواهرش در جشنواره فيلم فجر
فيلم مستند “باد و فانوس” به كارگرداني مجتبي حسيني كه روايت زندگي نيما يوشيج از زبان خواهرش ، تنها بازمانده خانواده پدر شعر نو ايران است ، به بخش مسابقه جشنواره بيست و سوم فيلم فجر راه يافت .
به گزارش خبرنگار تلويزيوني “مهر” نام اوليه اين فيلم “خانه اي كنار جاده ” بود كه به”باد و فانوس” تغيير نام داده است . اين فيلم مستند به زندگي خواهر نيما يوشيج ، تنها بازمانده خانواده پدر شعر نو ايران مي پردازد . اين فيلم در اصل داستان زندگي زني را روايت مي كند كه بيشتر سال هاي عمرش را در عرصه سياست كشور گذارنده و از زمان نهصت جنگل در فعاليت هاي سياسي حضوري فعال داشته است . اما اكنون در گوشه اي تنها و منزوي سال هاي پاياني عمرش را سپري مي كند . اين زن با كهولت سن از حافظه بسيار خوبي برخوردار است و اطلاعات زيادي از دوران سياسي روزگار خود دارد .
فيلم مستند “باد و فانوس” به وسيله محمد رضا وطن دوست تدوين شده است و در آن داستان زندگي ثريا اسفندياري ، خواهر نيما يوشيج به تصوير كشيده مي شود كه اكنون در سن 90 سالگي تنها و بي كس در آسايشگاه سالمندان كهريزك زندگي مي كند .
اين فيلم مستند يك ملودرام به شمار مي رود كه از شكلي روايي برخوردار است و در آن برهه هاي مختلاف زندگي ثريا اسفندياري در قالب گفت و گويي طولاني بيان مي گردد . در ضمن از صداي وي به عنوان گفتار متن ( نريشن) در دقايق مختلف فيلم استفاده شده است .
خواهر نيما يوشيج در فيلم مستند “باد و فانوس” از شرايط و اتفاقات مختلفي در زندگي خود سخن گفته است و تصاويري از محل زندگي كنوني او و عكس هاي قديمي اش در فيلم وجود دارد . همچنين بخشي از اين فيلم مستند در زادگاه و خانه قديمي نيما يوشيج مي گذرد كه به خاطر ضبط اين تصاوير ، ثريا اسفندياري پس از 35 سال دوري از خانه به همراه گروه به آنجا سفر كرده است
مطالب مرتبط