دانلود تحقیق و مقاله رایگان با عنوان تحقیق درباره سیاستمداران معروف
آبا ابان
آبا ابان سیاستمدار معروف یهودی و وزیر خارجه پیشین اسرائیل در فوریه 1915 در افریقای جنوبی به دنیا آمد. وی در کالج کوئینز در دانشگاه کمبریج لندن تحصیل کرد. در جنگ دوم جهانی افسر رابط انگلیسی ها با یهودیان بیت المقدس بود. در 1947 مدیر آژانس یهود و نیز افسر رابط کمیته ویژه سازمان ملل در مسئله فلسطین شد و تا دو سال بعد از آن نماینده دائمی اسرائیل در سازمان ملل بود. آبا ابان از 1950 تا 1959 سفیر اسرائیل در واشنگتن بود و در فاصله سالهای 1959 تا 1974 وزیر مشاوره در امور خارجی ( یک سال)، وزیر آموزش و پرورش و فرهنگ(3 سال)، معاون نخست وزیر(3 سال) و وزیر امور خارجه اسرائیل(8 سال) بوده است. او بالاترین نقش را در توجیه سیاست اسرائیل در جنگ 6 روزه نزد دولتهای عمده جهان ایفا کرد. و همچنین از 1974 به بعد وی نماینده کنست( پارلمان اسرائیل) بوده است.
آباابان از زمان تأسیس اسرائیل تا نیمه نخست دهه 70، یعنی نزدیک به 30 سال از موثرترین شخصیتهای سیاسی حکومت تل آویو در امر انتقال یهودیان جهان به فلسطین اشغالی بوده است. افزایش تعداد یهودیان فلسطین اشغالی در دهه های اول تأسیس رژیم صهیونیستی تا حد قابل ملاحظه ای نتیجه فعالیتها و تلاشهای بین المللی آباابان در سمتهای مختلف بوده است. او از نظر آمریکا و دولتهای اروپایی از مطمئن ترین عناصر سیاسی حکومت اسرائیل به شمار می رفت.
آتاتورک
مصطفی کمال پاشا معروف به آتاتورک در 1881 میلادی متولد شد. وی بنیانگذار جمهوری ترکیه بود پس از پایان جنگ اول جهانی در رأس افسران جوان ناسیونالیست طی یک کودتا امپراطوری عثمانی را منحل کرد و جمهوری ترکیه را بنیان نهاد. آتاتورک اولین رئیس جمهور ترکیه از 1923 تا 1938 بود. سیاست کلی داخلی ،خارجی حکومت او عبارت بود : جدایی دین از سیاست. تأسیس دولت لائیک در ترکیه، ایجاد نظام حقوقی و قضایی اروپایی در ترکیه، اتخاذ سیاست بی طرفی در مناسبات بین المللی ترکیه به منظور حفظ استقلال این کشور، پایه ریزی صنایع جدید در ترکیه مطابق الگوهای غربی، ترویج فرهنگ اروپایی، و اتکا با ناسیونالیسم ترک.
آتاتورک در چهارچوب سیاست اسلام زدایی- که انگلیسی ها به وی دیکته کرده بودند- ابتدا خلافت را ملغی کرد و سپس وزارت شریعت و امور خیریه و دادگاههای مذهبی را منحل نمود و کلیه تحرکات مذهبی را تحت کنترل دولت در آ ورد. او تعطیلات هفتگی را بعد از ظهر شنبه تا پایان روز یکشنبه اعلام کرد و مانند کشورهای اروپایی ، یکشنبه به جای جمعه روز استراحت تعیین شد. به دستور آتاتورک زیارت گاه ها و اماکن مقدس ترکیه بسته شدندو مورد تمسخر قرار گرفتند. وی این مقررات را در کشور به صورت قانون در آورد همچنین استفاده از چادر و روبنده زنان و عمامه های سنتی ترکان عثمانی( فینه) را ممنوع کرد. او در سال 1926 تقویم میلادی را جانشین تقویم اسلامی کرد و در 1928 دین اسلام را به عنوان یک دین اصلی به کنار نهاد و حکومت ترکیه را رسماً حکومتی سکولار (Secular) یا غیر مذهبی تعیین کرد. سپس الفبای لاتین را جایگزین الفبای ترکی ساخت و در 1929 تدریس زبان عربی و فارسی را در مدارس ترکیه ممنوع، و دولت را موظف به ستردن زبان از لغات و اصطلاحات فارسی و عربی کرد. در 1932 آتاتورک دستور داد تا موذنین اذان را به جای زبان عربی به زبان ترکی بخوانند و از آن پس به جای کلمه ا… کلمه ترکی تانری را بکار برند. البته این اقدام آتاتورک با اعتراض عمومی و فراگیر علمای اسلام در ترکیه مواجه شد و موجب عقب نشینی رژیم لائیک وی گردید. با این حال اقدامات وی در جهت تبدیل نظام اجتماعی ترکیهبه نظام لائیک متوقف نشد. آتا تورک در1935 انتخاب نامهای خانوادگی عربی را ممنوع ساخت و استفاده از نامهای ترکی را اجباری کرد. از این رو مردم ترکیه مجبور به تغییر نام و ترجمه نام عربی خود به ترکی شدند. همچنین لازم بود که افراد تحصیل کرده، دانشمندان، و اهل ادب ترکیه با الفبای جدید آشنا شوند. از طرف دیگر وزارت فرهنگ ترکیه نیز سعی بلیغ در برگرداندن کتابهای ادبی قدیم به زبان لاتین کرد. و ناگزیر کتابهای متعددی را در باب لغت و رسالت تدوین کرد. آتاتورک نام شهر اسلامبول- پایتخت وقت ترکیه- را در راستای سیاستهای لائیکی خود به استانبول تبدیل کرد و شهر آنکارا به عنوان پایتخت برگزید. حکومت اتاتورک مبتنی بر یک نظام تک حزبی و دیکتاتوری بود. او از ابتدای حکومت خود به اجرای برنامه های وسیعی برای اروپایی کردن کشور همت گماشت و در راستای تحقق این هدف قانون مدنی سوئیس، قانون جذایی ایتالیا و قانون بازرگانی آلمان را در ترکیه رواج داد.
جمهوری ترکیه در مدت کوتاهی به دیکتاتوری کامل مبدل شد. کلیه امور مملکت با صدور فرمان از سوی آتاتورک انجام می گرفت و در برابر خواست او مجلس و پارلمان اجازه هیچ گونه اعتراض و مخالفتی نداشتند با این حال آتاتورک سعی می کرد خود را در سیاست خارجی صلح جو نشان دهد و به همین سبب قراردادها و پیمان های دوستی متعددی را با کشورهای جهان به امضاء رسانید. اتاتورک چهار بار به ریاست جمهوری ترکیه انتخاب شد و سرانجام در 1938 میلادی در اسلامبول درگذشت. پس از وی عصمت اینونو، که در دوران حکومت وی نخست وزیر ترکیه بود به ریاست جمهوری این کشور رسید.
آدنائر
دکتر کنراد آدنائر اولین صدر اعظم آلمان غربی سابق پس از جنگ دوم جهانی و تجزیه این کشور بود. او در 5 ژانویه 1876 بدنیا آمد و دوره حقوق و اقتصاد را در دانشگاه های فریبورگ ،مونیخ و بن به پایان رساند. در 1917 میلادی شهردار کلن شد و این سمت را تا 1933 که به دستور نازی ها از کاربر کنار گردید، حفظ کرد. در این سال به هنگام دیدار آدولف هیتلر از کلن آدنائر دستور داد پرچم های نازیها را پایین بکشند( این اقدام قبل از پیروزی نازیها در انتخابات 1933 صورت گرفت) آدنائر در فاصله سالهای 1933 تا 1945 دوبار توسط نازیها دستگیر و سپس آزاد شد. با این حال در طول جنگ دوم جهانی مجدداً شهردار شد ولی بعد از جنگ اشغالگران انگلیسی به بهانه بی لیاقتی اورا از کار برکنار کردند. وی که رهبری حزب دموکرات مسیحی آلمان را بر عهده داشت در 1949 پس از رسمیت یافتن تجزیه آلمان به عنوان اولین صدر اعظم آلمان غربی منصوب شد و این سمت را تا 15 اکتبر 1963 حفظ کرد. وی اقتصاد ویران شده آلمان را به کمک ارهارد، وزیر اقتصاد خود بازسازی کرد و آنرا به کشور شایته ای در بین کشورهای صنعتی جهان تبدیل کرد. او سرانجام در 19 آوریل 1967 در سن 90 سالگی درگذشت.
آدنائر را معمار سیاست داخلی و خارجی آلمان بعد از جنگ دوم جهانی مینامند.
آراپ موئی
دانیل توریجی آراپ موئی در 1924 نایروبی متولد شد. وی از 1934 در مدرسه ای وابسته به کلیسای اینلند در منطقه کابارتونجر شروع به تحصیل کرد. این منطقه رد شمال نایروبی و در 45 کیلومتری محل سکونت موئی واقع بود. او سپس به مدرسه کابساتب منتقل شد و کاپیتان تیم فوتبال این مدرسه گردید. در 1944 در امتحان ورودی به یکی از بهترین مدارس افرایقایی کنیا، به نام کیکویريا، قبول شد اما مسئولان مدرسه به وی اجازه تحصیل ندادند. سپس به مدریه تربیت معلم منتقل شد و دوره آموزگاری را گذراند. او تا سال 1954 معلم بود.
آراپ موئی در اکتبر 1956 عضو مجلس شد و در 1962 به عنوان نماینده مجلس در وزارت فرهنگ برگزیده شد. به هنگام استقلال کنیا موئی مدتی وزیر دولت جوموکنیاتا بود و سپس در 1966 به مقام معاونت ریاست جمهوری رسید و تا زمان مرگ رئیس جمهور سابق کنیا این سمت را حفظ کرد وی در زمان معاونت ریاست جمهوری هیئت های اعزامی کنیا به جامعه مشترک المنافع اروپا سازمان ملل ، سازمان وحدت افریقا و بسیاری از مجامع بین المللی را رهبری و سرپرستی کرد.
آراپ موئی پس از مرگ کنیاتا- رئیس جمهور پیشین کنیا- در اوت 1978 در انتخابات عمومی این سال به ریاست جمهوری کنیا انتخاب شد. او این سمت را در انتخابات سالهای 1983 و 1988 نیز حفظ کرد. وی در 1980 به آمریکا رفت و در ازای دریاف6ت کمکهای اقتصادی و نظامی این کشور یک پایگاه بزرگ دریایی در بندر مومباسا در اختیار آنها قرار داد که مورد استفاده نیروهای واکنش سریع آمریکا قرار گرفت. آراپ موئی از 1981 تا 1983 ریاست سازمان وحدت امریکا را به عهده داشت. او در سال بعد از یک کودتای خونین و پر تلفات جان سالم به در برد و موفق شد شبکه کودتا را سرکوب کند.آراپ مویی دزر زمان انتشار این کتاب علاوه بر سمت ریاست جمهوری فرماندهی کل قوای مسلح کنیا و ریاست حزب حاکم کشور (حزب اتحاد ملی) را عهده دار است.
آلنده
سالوادور گونسز آلنده، سیاستمدار سوسیالیست شیلیدر 22 ژوئیه 1908 در شهر والپارز و شیلی به دنیا آمد، تحصیلاتش را در رشته طب به پایان رساند و در بیمارستانهای زادگاهش به طبابت پرداخت. آلنده در 1933 از پایه گذاران حزب سوسیالیست شیلی بود و در 1942 دبیر کل این حزب شد. او در 1939 در دوره حکومت آگیره سردا وزیر بهداری شیلی شد.
آلنده در انتخاب عمومی 1942 به نمایندگی مجلس شیلی انتخاب شد. وی از 1945 تا 1970 یکی از اعضای مجلس سنای این کشور بود و علاوه بر آن در سمت معاونت ریاست جمهوری نیز فعالیت می کرد. آلندره در انتخابات ریاست جمهوری دوره های 1952و1958و1964 شرکت کرد اما موفقیتی کسب نکرد.
سر انجام در انتخابات ششم اوت 1970 با تفاوت اندکی بر رقیب خود پیشی گرفت و به ریاست جمهوری شیلی برگزیده شد. وی بدون توجه به بافت جامعه و به ویژه ارتش شیلی که کاملاً غربی بود- تلاش کرد سیاستهای اقتصادی مارکسیستی را در شیلی به اجرا در آورد. او معتقد بود با موفقیتی که در اجرای نظام اقتصادی مارکسیستی در کشور به دست خواهد آمد مردم شیلی از او حمایت خواهند کرد وئ این مهمترین مایه دوام حکومتش خواهد شد. اما او در حل عاجل معضلات اقتصادی شیلی ناکام ماند و اقتصاد سوسیالیستی وی با توجه به مقاومت شدید سرمایه داران داخلی و خارجی جزء تورم و رکود صنایع ثمره دیگری نداشت هرچند که در ارائه خدمات عمومی و بهبود وضع کارگران و دهقانان و طبقات کم درآمد بسیار کار آمد بود.
ملی کردن صنایع و تأسیساتی که متعلق به آمریکایی ها بود با خروج کارشناسان آمریکایی مواجه شد و این امر به تدریج موجب تعطیل شدن این صنایع گردید.
آلنده در طول سه سال زمامداری خود اقدامات ضد آمریکایی بسیاری در صحنه سیاست و اقتصاد شیلی به عمل آورد و اموال دهها شرکت را ملی و مصادره کرد. احزاب و روزنامه های دست راستی طرفدار آمریکا تعطیل شدند وشیلی رابطه خود را با دولتهای کمونیست جهان توسعه بخشید. با وجود این او در به وجود آوردن نظام اقتصادی مورد نظرش در شیلی کاملاً موفق نبود و این امر که ناشی از بی پایگی راه حلهای اقتصاد سوسیالیستی و خرابکاری آشکار و پنهان غرب و سرمایه داران خرد و کلان وابسته داخلی بود، رفته رفته از نفوذ وی در بین قشر متوسط جامعه شیلی کاست. کاهش اعتبار نسبی او نزد مردم به عنوان بزرگترین خطر با عث شد دولت آلنده با کودتای خونین 1973 ساقط شود.
در آن زمان ژنرال پینوشه در دستگاه حکومت آلنده دو سمت مهم یعنی وزارت دفاع و فرماندهی نیروهای دریایی شیلی را به عهده داشت. وی که یکی از عوامل مهم سازمان سیا در نظام رهبری شیلی محسوب می شد. در شرایطی که طبقات متوسط و مردم کشور از وضع نابسامان اقتصادی شیلی نا راضی بودند.
در یازدهم سپتامبر 1973 با بمباران کردن کاخ ریاست جمهوری و سپس روانه ساختن هزاران سرباز نیروی زمینی به خیابانهای سانتیاگو مراکز مهم کشور را به تصرف خود در آورد و دولت آلندره را سر نگون ساخت. آلنده و کلیه همراهان وی در جریان مقاومت در برابر کودتای پینوشه جان خود را از دست دادند. طی این کودتا هزاران نفر از کارگران و روشنفکران طرفدار آلندره قتل عام، زندانی یا تبعید شدند که در آمارهای رسمی تعداد اعدام شدگان بالغ بر ده هزار نفر ذکر شده است.
آندرو پوف
یوری و لادیمیر یوویچ آندروپف در پانزدهم ژوئن 1914 متولد شد و تحصیلات خود را در رشته راه و ساختمان به پایان رسانید. او پس از لئونید برژنف ، دبیر کل حزب کمونیست شوروی سابق شد.
آندروپف از 1953 تا 1957 پست سفارت شوروی سابق در مجارستان را بر عهده داشت. او در 1956 که نیروهای شوروی سابق وارد بودا پست شدند، رهبری اصلی عمملیات اشغال نظامی این شهر و سرکوب خونین اصلاح طلبان مجاری را بر عهده داشت. آندروپوف در 1961 به عضویت کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی سابق در آمد و در 1973 عضو پلیت بورو یا دفتر سیاسی حزب شد. وی رد 1967 به ریاست سازمان جاسوسی شوروی سابق ( ک.گ.ب) منصوب شد و تقریباً تا زمان مرگ برژنف، در نوامبر 1982، به مدت 15 سال این سمت را عهده دار بود.
هفت ماه پس از مرگ برژنف وی به دبیر کلی حزب کمونیست شوروی سابق که بالاترین مقام رسمی آن کشور محسوب می شود، منصوب شد و تا زمان مرگش به مدت 15 ماه این سمت را به عهده داشت. آندروپوف مبارزه ای را برای ریشه کن ساختن فساد سیاسی و اقتصادی بازمانده از دوران برژنف آغاز کرد و مشوق تولید و بهره وری بیشتر بود. او همچنین دست به تصفیه بسیاری از مقامات شوروی سابق زد. اما در سیاستهای خود چندان موفق نشد.
آندروپوف مذاکرات محدود ساختن سلاحهای استراتژیک( سالت) را به بن بست کشاند و سیاست غیر فعالی را در جهان، مخصوصاً در رابطه با برخوردهای تهاجمی آمریکا در خارج از قلمرو نفوذ شوروی سابق ارائه داد. بطوری که شوروی سابق تنها به محکوم ساختن آمریکا اکتفا می کرد. در دوره زمامداری آندروپوف مسابقه تسلیحاتی افزایش یافت، خصوصاً ساخت سلاحهای استراتژیک در برنامه کار هر دو ابر قدرت قرار گرفت. در این دوره 15 ماهه میزان کمکهای خارجی شوروی سابق کاهش یافت که کشورهای کمونیستی، مخصوصاً در جنوب آفریقا، از این بابت اظهار نگرانی می کردند.
آندروپوف از بیماری کلیوی و دیابت رنج می برد توانایی کمترین تغییراتی را در سیاستهای داخلی و خارجی در دوره زمامداریش نداشت. او سرانجام بعد از ماهها غیبت و حاضر نشدن در ملأ عام در دوازدهم فوریه 1984 در سن 69 سالگی در مسکو در گذشت.
آیزنهاور
دوایت آیزنهار سی و چهارمین رئیس جمهوری آمریکا بود که بعد از ترومن به این سمت منصوب شد. او که عضو حزب جمهوریخواه آمریکا بود پس از 20 سال حکومت ممتد دموکراتها توانست زمام امور کشور را در دست گیرد. آیزنهاور در چهردهم اکتبر 1890 در شهر دمی سن واقع در ایالت تگزاس آمریکا متولد شد. پدرش یک کشیش بود ولی خود او پس آنکه تحصیلاتش را در دانشگاه نظامی واشنگتن به پایان زرساند وارد ارتش شد. در جنگ جهانی اول در مقام یک افسر نیروی زمینی شرکت داشت و در 1941، طی جنگ جهانی دوم، ریاست ستاد مشترک ارتش آمریکا را بر عهده داشت. در 1942 فرماندهی نیروهای آمریکایی شرکت کننده در جنگ را عهده دار شد و در 1943 فرمانده عالی نیروهای متفقین گردید. در 1948 به ریاست دانشگاه عالی کلمبیا منصوب شد و در 1950 فرمانده سازمان پیمان آتلانتیک شمالی( ناتو) گردید. وی سرانجام در 1953، در 63 سالگی، چس از هاری ترومن، به عنوان رئیس جمهور امریکا وارد کاخ سفید شد. مهمترین حادثه دوران حکومت آیزنهاور پایان جنگ خونین و مرگبار کره بود.
جنگی که از دوره ترومن آغاز شده بود در اولین سال حکومت آیزنهاور، به دنبال یک رشته مذاکرات میان هیئتهای نمایندگی آمریکا، شوروی چین و دوکره، و با امضای معاهده ترک مخاصمه در 27 ژوئیه به پایان رسید. این جنگ سه ساله جمعاً 1،800،000 نفر- از طرفین درگیر- تلفات بر جای گذاشت که از این رقم 150 هزار کشته و زخمی متعلق به ارتش آمریکا بود.
اعلام دکترین آیزنهاور از جمله فرازهای مهم دوره زمامداری وی می باشد. طبق این دکتر ین که ژانویه 1957 به تصویب کنگره آمریکا رسید، رئیس جمهور آمریکا اجازه می یافت به هر دولتی که به کمک نظامی یا حتی به مداخله نظامی آمریکا احتیاج داشت فوراً یاری رساند.
دکتر ین آیزنهاور نیز همچون دکترین ترومن و طرح مارشال دارای بار اقتصادی نیز بود، با این تفاوت که دکتر ین ترومن عمدتاً مصرف اروپایی داشت ولی دکترین آیزنهاور مصرف آسیایی.
تفاوت دیگر این دو استراتژی در تهاجمی تر بودن دکتر ین آیزنهاور نسبت به دکترین ترومن بود.
بدین معنی که دکترین ترومن بیشتر به منظور کوتاه کردن دست کمونیست ها در اروپا بود ولی دکتر ین آیزنهاور ایجاد پایگاه سیاسی نظامی را در خاور دور، خاورمیانه و خاورنزدیک دنبال می کرد. دکتر ین آیزنهاور نقطه آغاز فعال شدن دیپلماسی آمریکا در خاور میانه و خلیج فارس بود.
آیزنهاور دردو دوره کامل یعنی تا 1961 ریاست جمهوری آمریکا را بر عهده داشت و در 1969، در 79 سالگی در گذشت.
آیشمن
آدولف آیشمن که صهیونیست ها از او به عنوان دشمن شماره دو یهودیان جهان یاد می کنند طراح کوره های ادم سوزی در دوره حکومت هیتلر بود.
هنگامی که لهستانبه دست قوای آلمان، اجساد یهودیان و اسرای بازداشت شده در لهستان را در این کوره ها می انداختند و انها را در کمترین زمان خاکستر می کردند. ادولف آیشمن با شکست آبمان نازی در جنگ دوم جهانی موفق شده بود با لباس مبدل از کشور بگریزد. وی پس از 15 سال اختفا، در 23 ماه مه 1960، در آرژانتین شناسایی شد.
صهیونیستها پس از ربودن وی، او را بیهوش کردند و به وسیله صندوقی که از مصونیتهای سیاسی بر خوردار بود وی را مخفیانه به اسرائیل انتقال دادند. آیشمن در اسرائیل پس از 15 روزمحاکمه طولانی در اول ژوئن 1961 به دار آویخته شد. سپس جسدش را سوزاندند و خاکسترش را به دریا ریختند. مقامات صهیونیست می گفتند که او نیز باید همچون هزاران یهودی که در اروپا به دستورش سوزانده می شدند و از خاکسترشان اثری برجای نمی ماند، سوزانده و خاکسترش به باد داده شود.
نقل می کنند در لحظه ای که می خواستند وی را دار بزنند، خواسته ای را مطرح کرده بود. مأموران اسرائیلی دار زدنش را متوقف کردند تا آیشمن خواسته اش را مطرح کند. او خواسته بود که یهودی بشود. یکی از خاخامهای حاضر در پای چوبه دار با شنیدن این عبارت از زبان آیشمن به درنگ به گریه افتاد و این را به حساب جذابیت دین یهود گذاشتند که می تواند یک ادمکش را نیز متحول کند. اما آیشمن گفته بود: مایلم یهودی بشوم تا وقتی کشته شدم باز هم یک یهودی کشته شود…!
ابوایاد
صلاح خلف، موسوم به ابوایاد، از سیاستمداران مبارز فلسطینی، در 1933 در شهر یافا متولد شد. در 1948 همزمان با اولین جنگ اعراب و اسرائیل همراه با خانواده اش به غزه عزیمت کرد. ابوایاد تحصیلات متوسطه خود را در قاهره به پایان رسانید و در سالهای دهه 1950 با یاسر عرفات آشنا شد و همدوش با او در چندین عملیات ضد صهیونیستی شرکت کرد.
ابوایاد از ابتدای امر از تشکیل یک سازمان چریکی برای مبارزه خالصانه با اشغالگران صهیونیستی در فلسطین جانبداری می کرد، از این رو به کویت رفت و در آنجا ضمن تدریس زبان عربی با فاروق قدومی و ابوجهاد آشنا شد. ابوایاد در 1967 از کویت به دمشق رفت تا بتواند در جنگ علیه اسرائیل شرکت کند، اما جنگ شش روز بیشتر به طول نینجامید.
پس از جنگ شش روزه وی مسئول روابط الفتح با دولتهای عربی شد. او با جمال عبدالناصر در مصر و عبدالسلام عارف در عراق ملاقات کرد و توانست حمایتهای آنان را از جنبش چریکی الفتح جلب کند.
او در 1970 به دنبال کشتار فلسطینیان در فاجعه سپتامبر سیاه توسط مأموران اردن دستگیر شد اما با وساطت جمال عبدالناصرآزاد گردید و مجدداً به قاهره رفت. ابوایاد مرد شماره دو سازمان ازادیبخش فلسطین پس از عرفات محسوب شد. او همواره سیاستهای محافظه کارانه و نرمشهای سیاسی یاسر عرفات را مورد انتقاد قرار می داد. با این حال عرفات به دلیل روند تمرد در ساف هرگز حاضربه حذف وی از این سازمان نشد. ابوایاد سرانجام در 14 ژانویه 1991، در خانه خود در تونس، توسط عوامل رژیم صهیونیستی به شهادت رسید.
ابوجهاد
خلیل الوزیر، موسوم به ابو جهاد عالیترین مقام نظامی سازمان آزادیبخش فلسطین و فرمانده این سازمان پس از عرفات محسوب می شود. ابو جهاد در 1941 در غزه متولد شد. وی با خواهر عرفات ازدواج کرد و یکی از موسسان اصلی سازمان الفتح و فرمانده گروه العاصفه شاخه نظامی این سازمان بود.
ابو جهاد در جمهوری خلق چین آموزشهای نظامی را دید و به عنوان کلنل در خدمت سازمان آزادیبخش فلسطین در آمد. او مسئول گرد اوری سلاح از دولتهای مختلف جهان برای ساف بود. ابو جهاد اغلب یکی از اعضای بلند پایه هیئتهای فلسطینی عازم به کشورهای جهان بوده است. وی رهبر سازمان فلسطینی سپتامبر سیا بود. سازمانی که پس از قتل عام فلسطینیان بوسیله ارتش اردن در حوادث سپتامبر 1970 بوجود آمد.
تروی و صفی تل نخست وزیر اردن در 28 نوامبر 1971 و قتل عام ورزشکاران اسرائیلی در المپیک 1972 مونیخ به دست همین سازمان انجام گرفت.
ابو جهاد فرماندهی دهها عملیات چریکی پر تلفات علیه نیروهای اشغالگر قدس را در دهه 70 بر عهده داشت. با این حال به عرفات کاملاً وفا دار بود و از مواضع محافظه کارانه عرفات در خصوصروی اوردن به راه حلهای سیاسی به جای حرکتهای نظامی حمایت می کرد به همین دلیل هم در آوریل 1978 از نیروهای العاصفه جهت سرکوب فلسطینیان مخالف سیاست محافظه کارانه الفتح استفاده کرد در 1978 بمبی به قصد ترور کردن او در مسیر عبور اتومبیلش منفجر شد که آسیبی به وی نرسید.
ابو جهاد پس از حمله نیروهای اسرائیل در 1982 به لبنان به تونس رفت و تا زمان مرگ خود در این کشور باقی ماند. او سر انجام در 15 آوریل 1988 در محل سکونت خود به دست عوامل رژیم صهیونیستیبه شهادت رسید.
ابوموسی
سرهنگ سعید موسی معروف به ابو موسی دبیر کل مرکزی جنبش الفتح و سرهنگ شورشی اردن در 1970 می باشد. او در دوم مارس 1932 در بیت المقدس متولد شد. هفت سال بیشتر درس نخواند و در بیست سالگی به ارتش اردن پیوست. او از سال 1952 تا 1970 به مدت 18 سال سلسله مدارج نظامی ارتش اردن را تا درجه سرهنگی پیمود.
ابو موسی در سپتامبر 1970 به دلیل اعتراض به سرکوب وحشیانه پناهندگان فلسطینی در فاجعه موسوم به سپتامبر سیا از ارتش اردن خارج شد و به حمایت نظامی از فلسطینیان پرداخت. او پس از جنگ از اردن خارج شد و در جنوب لبنان به متشکل ساختن شبه نظامیان فلسطینی برای رویارویی با رژیم صهیونیستی دست زد و چندین بار برخورداهای نظامی با سربازان اسرائیلی را رهبری کرد. او در 1977 مدیر مرکزی انقلاب فلسطین شد لیکن در 1983 با تصمیم یاسر عرفات برای خروج نیروهای فلسطینی از لبنان مخالفت کرد. این مخالفت منجر به برخوردی خونی و پر تلفات میان وی که طرفدار باقی ماندن نیروهای فلسطینی در لبنان و رویارویی با صهیونیست ها بود با یاسر عرفات روی میانه رو تری طبعیت می کرد شد.
ابو موسی از مبارزان فلسطینی و مخالفان سیاستهای سارژگرانه رهبری ساف می باشد. اکنون او جناح انشعابی الفتح را رهبری می کند و هم پیمان با رهبران رادیکال فلسطینی در همسویی و هماهنگی کامل با سیاستهای حافظ اسد، از پذیرش هر گونه راه حل آمریکایی برای سازش با اسرائیل سر باز زده است.
ابو نضال
رهبری جناح انشعابی از سازمان آزادی بخش فلسطین بود که مدتی تحت حمایت رژیم بعث عراق قرار گرفت. و در مخالفت با عرفات به ترور چندین تن از شخصیتهای مشهور الفتح در نقاط مختلف جهان مبادرت ورزید سپس وی به لیبی رفت و تحت حمایت قزاقی قرار گرفت. و هنوز نیز در همانجا اقامت دارد.
ابو نضال که نام واقعی اش صبری النبا می باشد در ماه مه 1937 در حیفا متولد شد. پدرش باغ پرتغال داشت که سال 1948 هنگام پیشروی صهیونیستها از حیفا گریخت و خانواده اش را به نابلس منتقل کرد و تحت حمایت سلطنت اردن قرار گرفت.
پدرش دو زن و دوازده فرزند داشت. و مادرش که خدمتکار بود پس از مرگ پدر در 1954 از خانه بیرون کردند. ابو نضال در 1955 در 18 سالگی به ملی گرا های افراطی حزب بعث پیوست . سه سال پس وی به عربستان رفت و درانجا یک مغازه الکتریکی دایر کرد و در دهه های 50 و 60 گروههای فلسطینی مختلفی در شیخ نشینان حاشیه جنوبی خلیج فارس به وجود امدند.
ابو نضال نیز به دلیل بوجود اوردن یک سازمان مخفی فلسطینی در سال 1967 از عربستان اخراج شد و در اردن به جنبش چریکی الفتح که تازگی توسط یاسر عرفات شکل گرفته بود پیوست.
او در 1969 به عنوان نماینده ساف به خارطوم فرستاده شد و در ژوئیه 1970 با همان سمت به بغداد منتقل شد وی در بغداد به صورت یکی از عوامل اطلاعاتی حزب بعث عراق در آمد او رد 1983 وارد سوریه شد و تحت الحمایه رژیم بعث این کشور قرار گرفت. سپس در 1985 ستاد عملیاتی خود را از سوریه به لیبی انتقال داد که در حال حاضر نیز در لیبی اقامت دارد او و گروه چریکی تحت فرمانش دارای سوابق زیادی در ترور سیاستمداران اردنی و شخصیتهای معروف فلسطینی هستند.
افراد وی در هواپیما ربایی ، کشتی ربایی، انفجارو تهدید منافع دولتهای مخالف لیبی نیز نقش عمده ای دارند.
اجویت
بلنت اجویت، سیاستمدار مشهور ترکیه و نخست وزیر پیشین این کشور، در 28 مه 1924 در شهر استانبول به دنیا آمد. خانواده او در سال 1929 به انکارا منتقل شدند زیرا پدرش از سوی حزب جمهوری خواه به عنوان نماینده مجمع بزرگ ملی انتخاب شده بود. اجویت دوره ابتدایی را در مدرسه معمار کمال- تا سال 1936- و دوره متسطه را در دبیرستان آتاتورک آنکارا گذراند و پس از آن وارد کالج رابرت استانبول شد.
اجویت رشته هایی را انتخاب کرد که او را به سوی حرفه روزنامه نگاری و نوشن خلا قانه هدایت میکرد.اوپس از دریافت مدرک لیسانس در 1944 دوباره به انکارا برگشت و مدتی به عنوان مترجم شفاهی در وزارت مطبوعات و رادیو و سازمان جهانگردی ترکیه کار کرد.در عین حال او به تحصیل زبان و ادبیات انگلیسی در دانشکده زبان و تاریخ وجغرافیا در دانشگاه انکا را مشغول شد.هنگامی که رییس او در وزرات مطبوعات در 1946 به عنوان دبیر مطبوعاتی به لندن اعزام شد اجویت نیز به عنوان دبیراین شخص به لندن فرستاده شد. اجویت در اوقات فراغت به تحصیل خود ادامه داد و در دانشکده مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن به تحصیل زبانهای سانسکریت و بنگالی و تاریخ هنر پرداخت و همزمان در موسسه کونو به تحصیل مشغول شد.
در 1949 اجویت به درجه وابسته مطبوعاتی ارتقا یافت و تا 1950 در همین سمت در لندن باقی ماند و سپس به ترکیه بازگشت. در همان سال او به عضویت حزب جمهوریخواه خلق درامد و به عنوان سر دبیر خارجی وارد هیئت تحریریه روزنامه اولوش که ارگان تبلیغاتی حزب جمهوریخواه بود، شد.
اجویت در سال 1951 و 1952 برای انجام خدمت وظیفه به عنوان افسر احتیاط در بخش تشریفات ستاد ارتش ترکیه از این روزنامه مرخصی گرفت.
در سال 1952 اجویت به روزنامه اولوش بازگشت و نه سال بعد مدیر اجرایی و سرانجام مدیر سیاسی آن شد. او در همین سمت تفسیرهای سیاسی می نوشت و اغلب از دولت عدنان مندرس که درآن زمان نخست وزیر ترکیه بود، انتقاد می کرد.
اجویت از سالهای 1954 تا 1957 ابتدا با بورس تحصیلی وزارت امور خارجه به عنوان نویسنده میهمان روزنامه ژورنال و سنتینل به کارولینای شمالی آمریکا سفر کرد و سپس با استفاده از بورس بنیاد راکفلر در دانشگاه هاروارد برای تحصیل تاریخ عثمانی عازم این کشور شد و بدین ترتیب افقهای فعالیت روزنامه نگاری وی توسعه یافت.
اجویت بین سالهای 1950 تا 1957 مقدار زیادی از وقت خود را وقف کارهای ادبی غیر روزنامه نگاری کرد و به عنوان یک مدرس، مترجم، نویسنده و منتقد شهرت قابل ملاحظه ای به دست آورد.
او در سال 1957 برای احراز کرسی نمایندگی مجمع بزرگ ملی ترکیه از شهر آنکارا و از سوی حزب جمهوری خواه خلق فعالیت کرد و موفق شد . او رد اندک مدتی یکی از اعضای جوان این حزب به شمار آمد و وارد شوراهای عالی این حزب گردید. چند عامل به ترقی سریع او در حزب کمک کرد که از جمله به مناسبات حسنه او با عصمت اینونو، رهبری این حزب به شمار آمد و وارد شوراهای عالی این حزب گردید. چند عامل به ترقی سریع او در حزب کمک کرد که از جمله بهمناسبات حسنه او با عصمت اینو نو رهبر این حزب استعداد او در سازمان دادن شاخه جوانان حزب سمت برجسته او به عنوان سخنگوی مطبوعاتی حزب و علاقه اش به فعالیت در کمیته سیاست خارجی مجمع بزرگ ملی می توان اشاره کرد.
پس از کودتای نظامی 1960 حزب جمهوریخواه خلق اجویت را به عنوان عضو مجمع موسسان انتخاب کرد. این مجمع از سوی حکومت نظامی در ژانویه 1961 مأمور تنظیم یک قانون اساسی جدید بود. اجویت در اکتبر 1961 مأمور تنظیم یک قانون اساسی جدید بود. اجویت در اککتبر 1961 بار دیگر به عنوان نماینده شهر آنکارا در حزب جمهوریخواه خلق انتخاب شد و در هیئت مرکزی اداری این حزب سمتی به دست آورد. در نوامبر 1961 عصمت اینونو اعتماد بسزایی نسبت به اجویت داشت. از 1963 تا 1967 منسبات شخصی این دو به قدری نزدیک بود که اظهارات عمومی اینونو به منزله طنین اظهارات اجویت تلقی می شد. در فوریه 1966 فتحی چلیک باش، رهبر حزب جمهوری خواه خلق اجویت را بعنوان با نفوذ ترین مشاور اینونو می شناخت. سیاست های اجویت در مدتی که وی وزیر کار بود گرایش های چپی داشت. او از خط مشی سوسیالیستی در برنامه حزبی دفاع می کرد.
اجویت در اکتبر 1966 به دبیر کلی حزب جمهوریخواه خلق انتخاب شد. و به انتخاب حامیان خود سیاست حزبی را به سوی چپ میانه رو تغییر داد. اما این کار با مخالفتهایی روبرو شد در مه1967 عده ای از انتقاد کندگان از اجویت به عنوان اعتراض علیه تغییر مشی حزب کناره گیری کردند و حزب اتکار را تشکیل دادند. با وجود چنین اختلافی برنامه اجویت و حیثیت و قدرت او در داخل حزب، در کنوانسیونهای حزبی در سالهای 1967 و 1970 تائید شد. در 1968 اجویت برجسته ترین مدعی ریاست حزب جمهوریخواه خلق در صورت کناره گیری یا مرگ اینوو تلقی شد. هر چند بعضی از رهبران حزب او راجوانتر از آن می دانستند که بتواند پشتیبانی عناصر محافظه کارتر حزب را جلب کند.
بلنت اجویت از سال 1972 ریاست حزب جمهوریخواه خلق را بر عهده گرفت و در 25 ژانویه 1974 به نخست وزیری رسید. او در مقایسه با سایر زمامداران ترکیه سیاستهای مستقل تری در برابر آمریکاییها دارد و به همین سبب نظامیان ترکیه به وی بدین هستند.
اجویت چند ماه پس ازاغاز نخست وزیری خود به بهانه حفاظت از جان ترکهای قبرس به مدد 25 هزار نیروی نظامی دستور لشکر کشی به خاک این جزیره را صادر نمود و بدین ترتیب قبرس را به دو بخش ترک نشین و یونانی نشین تقسیم کرد. در پی این واقعه کنگره امریکا حمایتهای مالی خودرااز رژیم اجویت به مدت چهار سال قطع کرد و دولت ترکیه نیز متقابلا پایگاههای امریکا در شهر ادانا را تعطیل کرد و امریکاییهای مستقر در ان اخراج نمود.(این بحران در1978 با گشایش مجدد پایگاههای امریکا خاتمه یافت.)دولت اجویت در 1975 سقوط کرد اما دو سال بعد مجددا با پیروزی حزب جمهوریخواه خلق درانتخابات پارلمانی اجویت دولت چپگرای خود را تشکیل داد این دولت 10 روز بعد سقوط کرد.او یک سال بعد مجددا در راس دولت قرار گرفت اما چند ماه بعد در 1979 بار دیگر دولت اجویت ساقط شد.از 1972 تاکنون مقام نخست وزیری ترکیه همواره میان سلیمان دمیرل بلنت اجویت دست به دست شده است.
مطالب مرتبط