دانلود تحقیق و مقاله رایگان با عنوان تاثیر فناوری اطلاعات بر درس
چكيده :
يكي از ويژگيهاي مهمي كه پديده فناوري اطلاعات و ارتباطات از آن برخوردار است ،اينست كه باعث ميشود ارتباط انسان با انسان ، همچنين انسان با محيط تسهيل يافته و ارتقاء يابد . فناوري اطلاعات و ارتباطات به دليل قدرت تحولپذيري و توانايي برقراري ارتباط پويا كه ميتواند با دانشآموزان داشته باشد ، از نقش مهمي در انتقال دانش برخوردار است . درباره تاثير فناوري اطلاعات و ارتباطات درحوزه تعليم و تربيت دو ديدگاه وجود دارد . رويكرد اول كه به رويكرد اصلاحگرا نام گرفته ، براين باور است كه اثر فناوريهاي جديد ( اطلاعات و ارتباطات ) بر آموزش و پرورش تدريجي بوده و اين پديده باعث ميشود كه آموزش به شيوه سنتي ، تنها به گونهاي كارآمدترانجام شود . بعبارت ديگر ICT باعث تسريع اصلاحات در آموزش و پرورش ميشود . در كنار اين رويكرد ، رويكرد تحولگرا مطرح است كه معتقد به تحولزايي ICT در آموزش و پرورش ميباشد و بر اين باور است كه فناوري اطلاعات و ارتباطات ، ابزارها و حتي خطمشيها و اهداف تعليم و تربيت را به صورت اساسي تغيير داده و متحول ميكند . اين مقاله تلاش دارد با بيان نقش فناوري اطلاعات و ارتباطات در حوزه تعليم و تربيت ، به بررسي تاثير اين پديده بر روي برنامه درسي بپردازد . برنامه درسي را ميتوان دستور كار آموزش دانست بكارگيري فناوري اطلاعات و ارتباطات در برنامه درسي فوايد فراواني به همراه دارد . از جمله اينكه امكان بهرهگيري از يك برنامه درسي تلفيقي را براي معلم و دانشآموزان فراهم ميآورد . اين نوع برنامه درسي ، بيش از آنكه بخواهد دانش معيني را به دانشآموزان القاء كند ، زمينهاي را فراهم ميكند كه از طريق آن امكان شكوفايي قابليتهاي فردي دانشآموزان و گسترش تجربههاي فردي و مستقل آنها افزايش مييابد . در اين رابطه به تاثيرات ديگري ميتوان اشاره كرد كه در مقاله به آنها پرداخته شده است .
كليد واژهها : ICT ، برنامه درسي ، ICT در تعليم و تربيت ، ICT در برنامه درسي .
تاثير فناوري اطلاعات و ارتباطات در برنامه درسي
مقدمه
عصر حاضر كه عصر تغيير از جامعه صنعتي به جامعه فراصنعتي يا جامعه اطلاعاتي لقب گرفته است ، طبيعي است كه اطلاعات ، دانش و آگاهي بعنوان اساسيترين دارائيها براي انسانها و جوامع بشري بحساب آيد . رشد و گسترش فناوري اطلاعات و ارتباطات(ICT) در جامعه امروز به حدي سرعت گرفته است كه ميزان توجه به آنرا بعنوان مهمترين شاخص توسعهيافتگي براي كشورهاي در حال توسعه در نظر گرفتهاند ، و معتقدند كه عصر حاضر ، دنياي متفاوتي خواهد بود كه راهبري آنرا فناوري اطلاعات برعهده خواهد داشت . ويژگي مهمي كه پديده فناوري اطلاعات از آن برخوردار است اينست كه باعث ميشود ارتباط انسان با انسان و همچنين انسان با محيط تسهيل يافته و ارتقا يابد . فناوري اطلاعات به دليل تحولپذيري و قدرت تاثير فراواني كه در رشد آموزشي ، فرهنگي ، اقتصادي، امنيت ملي ،جهاني شدن و تعديل مشكلات اطلاعرساني سنتي دارد ، يكي از پوياترين و بحثانگيزترين رشتههاي علم و فناوري محسوب ميشود . البته اين نكته را نيز نبايد از نظر دور داشت كه فناوري اطلاعات(IT) به دليل ويژگيهاي خاصي كه از آنها برخوردار است ، همواره مورد سوءاستفادههايي نيز قرار گرفته است كه اين سوءاستفادهها ، سؤتعبيرهايي را در زمينه بكارگيري از اين پديده موجب شده است . با اين وجود بايد به اين مسئله اعتراف كرد كه فناوري اطلاعاتي داراي قابليتهاي فراواني به منظور انتقال دانش ، تسهيل ارتباطات و تعاملات و سرعت بخشيدن به روند رو به رشد توسعه دانش و اطلاعات ميباشد كه البته همه اينها در صورت بهرهگيري صحيح از اين پديده امكانپذير است .
ماهيت فناوري اطلاعات و ارتباطات
فناوري اطلاعات ، واسطهاي است كه امكان بيان طيف گستردهاي از اطلاعات ، انديشهها ، مفاهيم ، و پيامها را فراهم ميكند . اين پديده به دليل برخورداري از ويژگيهاي متفاوت ، داراي تعاريف گوناگوني است.
فناوري اطلاعات به مجموعهاي از ابزار و روشها اطلاق ميشود كه به نحوي اطلاعات را در اشكال مختلف جمعآوري ، ذخيره ، بازيابي ، پردازش و توزيع ميكند . فناوري اطلاعات در جهت گسترش توانمنديهاي انديشه انسان تكوين يافته است1 . اصطلاح فناوري اطلاعات را ميتوان از دو ديدگاه مورد مشاهده قرار داد . از ديدگاه اول ، اصطلاح فناوري اطلاعات براي توصيف فنوني بكار ميرود كه ما را در ضبط ، ذخيرهسازي، پردازش ، بازاريابي ، انتقال و دريافت اطلاعات ياري ميكند . از ديدگاه دوم، فناوري اطلاعات به مجموعهاي از ابزارها و روشها گفته ميشود كه امكان توليد ، پردازش و عرضهي اطلاعات را براي كاربر انساني فراهم ميآورد.
همچنين فناوري را ميتوان بعنوان يك فعاليت هدفمند بشري دانست كه براي طراحي و ساخت محصولات مختلف از آن بهره گرفته شده و نوع خاصي از دانش اطلاعاتي كه فناوري براي حل مسأله علمي به صورتي علمي به كار ميبرد ، فناوري اطلاعات گفته ميشود . فناوري اطلاعات به دليل تحولپذيري و قدرت تاثير فراواني كه در رشد اقتصادي ، اجتماعي ، امنيت ملي ، جهاني شدن2 و تعديل مشكلات اطلاعرساني سنتي دارد ، يكي از پوياترين و بحثانگيزترين رشتههاي علم و فناوري محسوب ميشود . اهميت اين پديده در حدي است كه آنرا « همانند محور و مركز مجموعهاي از فعاليتهاي هدايت شده دانستهاند كه كنترل مديريت ، بهرهوري ، توليد ، آموزش و ارتقاي يك سيستم را با يك مركزيت از به عهده دارد.»3 تعريف كردهاند در جاي ديگر و با افقي بالاتر در تعريف فناوري اطلاعات آورده شده است كه : فناوري اطلاعات بيشتر يك استراتژي ،انديشه ، فكر و ابزار در حوزه انسانها است كه با نوآوري همراه ميباشد .1
در كنار تعاريفي كه اين پديده را با نگاهي مثبت نگريستهاند بايد توجه شود كه آن از محدوديتهائي نيز برخوردار است . قرار گرفتن ويژگيهائي همچون شمول مفاهيم عمومي ، پيچيدگي ، سرعت ، رشد ، مقياسهاي تعيينپذيري و در عين حال انعطافپذيري و … نشان دهنده برخي محدوديتهاي فناوري اطلاعات هستند كه در بهرهگيري از آن نميتوان اين محدويتها را از نظر دور داشت .
فناوري اطلاعات و ارتباطات در حوزه تعليم و تربيت
فناوري اطلاعات و ارتباطات (ICT) را ميتوان به باراني تشبيه كرد كه اگر در جاي مناسب ببارد ميتوان باعث رويش و زنده شدن طبيعت شود ولي در صورتي كه در جاي نامناسب ببارد ميتواند سبب جاري شدن سيل يا منشاء شكلگيري باتلاق شود . ورود اين پديده به حوزه تعليم و تربيت نيز خالي از اين دو نقش نيست . بنابراين لازم است به اين نكته توجه شود كه پيش از فراهم كردن امكان آميختگي اين دو مقوله بايد زمينهسازي فرهنگي ـ علمي مناسب براي آن صورت گيرد . اگر اساس تعليم وتربيت انتقال دانش و آگاهي است و دانش نيز چيزي جز اطلاعات شناخته شده نميباشد ، پس لازم است براي انتقال اطلاعات به مهارتهاي مناسب براي اين منظور توجه كرد . فناوري اطلاعات و ارتباطات در طي زماني كوتاه ، توانسته است به يكي از اجزاي اساسي تشكيلدهندة جوامع مدرن تبديل شود بگونهاي كه در بسياري از كشورها به موازات خواندن ، نوشتن و حساب كردن ، درك فناوري اطلاعات و ارتباطات و تسلط بر مهارتها و مفاهيم پايه فناوري اطلاعات و ارتباطات به عنوان بخشي از هسته مركزي آموزش و پرورش اين جوامع مورد توجه قرار گرفته است . ( به نقل از دانيل معاون مدير كل در امور آموزش و پرورش يونسكو ). در حوزه تعليم و تربيت، فناوريهاي اطلاعات و ارتباطات مجموعه وسايل و تركيبات به كارگيري كامپيوتر و برقراري ارتباط است كه به اشكال مختلف معلمان، دانشآموزان، فرايند يادگيري و گستره بالايي از فعاليتهاي آموزشي را مورد حمايت قرار ميدهند.1
رويكردها :
به طور كلي درباره تاثير ورود فناوري اطلاعات و ارتباطات در حوزه تعليم وتربيت دو ديدگاه وجود دارد. در اينباره ميتوان به گسترهاي از آراء اشاره كرد كه همه آنها به اين نكته قائلند كه : اثر فناوريهاي جديد بر آموزش و پرورش ، تدريجي است و اين اثر سبب ميشود كه آموزش به شيوه سنتي به گونهاي كارآمدتر انجام شود . بر اين اساس ICT باعث تسريع اطلاعات در آموزش و پرورش ميشود. ( رويكرد اصلاحگرا ) در كنار اين رويكرد ، رويكرد ديگري وجود دارد كه معتقد به تحولزايي ICT در آموزش و پرورش بوده و بر اين باور است كه فناوريهاي جديد، ابزارها و حتي اهداف تعليم و تربيت را به صورت اساسي تغيير داده و آنها را متحول ميكند ( رويكرد تحول گرا )2. از جمله كساني كه ديدگاه اصلاحگرانه ICT را پذيرفتهاند ، ميتوان به ماسون 3 اشاره كرد . او تاريخ شكلگيري فناوري جديد را تاريخ يك انقلاب ناكام ميداند و ايده تحول بنيادي آموزش و پرورش بر اثر فناوريهاي جديد را رد ميكند . به عبارت ديگر او معتقد است كه فناوريهاي جديد فرايند تعليم وتربيت را تسريع ميكند و نه متحول . در مقابل راست4 در ديدگاه تحولگرانه خود ، معتقد است كه فناوري اطلاعات و ارتباطات بر مرزهاي ساختاري نظام آموزشي سنتي فائق آمده است . در اين رابطه بيگم و گرين5 نيز معتقدند كه ورود فناوري جديد به مدارس و محيطهاي آموزشي ، صرفاً منجر به كارآمد كردن روش انتقال دانش نشده ، بلكه موجب خلق زمينههاي جديد اجتماعي ( و اطلاعاتي ) براي يادگيري شده است. همچنين رزنيك به سه ديدگاه درباره اينترنت (بعنوان جزئي از فناوري اطلاعات و ارتباطات) اشاره ميكند1: به زعم او عدهاي اينترنت را به عنوان يك راه و روش جديدي براي آموزش ميدانند. (در اينجا با تأكيد بر رويكرد تحول گرايي ICI در آموزش و پرورش، اعتقاد بر اينست كه اينترنت، فرايند آموزش را متحول كرده و اهداف آموزشي و متناسب با آن روشهاي آموزش را تغيير ميدهد.)
عدهاي ديگر اينترنت را بعنوان يك پايگاه اطلاعاتي وسيع ميدانند كه براي دانشآموزان فرصت كشف كردن را فراهم ميآورد. (اين ديدگاه با تأكيد بر دو رويكرد تحولگرانه و اصلاحگرانه ICI در آموزش و پرورش، اينترنت را ابزاري ميداند كه بوسيله آن دانشآموزان امكان خودآموزي و خودمحوري2را به دست ميآورد و در نتيجه آن امكان كشف پديدههاي علمي،براي آنها فراهم ميشود.
عدهاي نيز آنرا بعنوان يك رسانه جديد ميبينند كه فرصت جديد را براي دانشآموزان به منظور بحث و گفتگو، مشاركت و همكاري بر روي ساختها و موضوعات علمي فراهم ميآورد. (اين ديدگاه با تأكيد بر رويكرد اصلاح گرانه ICI در آموزش و پرورش، معتقد بر اينست كه اينترنت، سبب ميشود كه آموزش به همان شيوه سنتي ولي با ابزاري جديد كه فرصتهاي مناسبتري را براي دانشآموزان فراهم ميكند، انجام پذيرد.) (Resnick,1996)
بنابر آنچه گفته شد، توجه به اين نكته حائز اهميت است كه در جهان امروز و با وضعيتي كه بر اثر حركت بسوي دهكده جهاني3 بوجود آمده است ، ديگر رويههاي سنتي انتقال دانش از طريق متن ، ورقه ، تمرين و مانند آنها نميتواند توجه جواناني را كه در جهان اشباع شده از رسانهها بسر ميبرند را به خود معطوف كند . به نظر ضروري ميرسد كه عناصر اصلي نظامهاي آموزشي بويژه معلمان در معرض تحولات آموزشي متناسب با پيشرفتهاي جهان امروز قرار گيرند و آگاهي بيشتري از قابليت فناوريهاي جديد بيابند و به موازات آن راهبردهايي طرح شود كه به ورود فناوريهاي جديد به كلاسها و محيطهاي آموزشي، منجر به آموزش و يادگيري بهتر شود . و در عمل باعث شود كه نقش معلم به عنوان منبع قدرت كه اطلاعات در انحصار اوست از بين برود . و نقش او از ناشر اطلاعات به نقش تسهيلكننده فرايند كسب اطلاعات تغيير يابد .1
به موازات تغييراتي كه در عناصر نظام آموزشي در نتيجه ورود فناوري اطلاعات به وجود ميآيد ، تغييرات در سطح مدارس نيز قابل توجه است. در اين رابطه به هشت تغيير اساسي ميتوان اشاره كرد :
1. تغيير در بصيرت2 افراد درون مدرسه : بصيرت به آرزوها و آرمانهاي افراد درون مدرسه و درون نظام آموزشي به عنوان يك كل اشاره دارد .3 با ورود فناوريهاي جديد به مدرسه ، رسالتها شفافتر ميشود و مبناي روشنتري را براي تصميمگيري فراهم ميكنند . بيان واضح و روشن رسالتها به اعضاي جامعه يادگيري اين امكان را ميدهد تا آرمانهاي مدرسه را براي آينده و اقدام موزون و هماهنگ به طور مناسبتري تجسم نمايند .
2. تغيير در فلسفه يادگيري و پداگوژي : نحوه تعامل معلمان و دانشآموزان و نحوه ادارة مدرسه براي يادگيري، بخشي از فلسفه يادگيري و پداگوژي مدرسه است . با ورود فناوري اطلاعات و ارتباطات به محيط مدرسه ، اين فلسفه دچار تغيير شده و محيطي كه در آن معلم به عنوان فراهمكننده اصلي محتواي آموزش شناخته ميشود ( فلسفه معلم محور ) به محيطي تبديل ميشود كه در آن معلم نقش تسهيلكننده فرايند كسب اطلاعات توسط دانشآموزان را بر عهده دارد ( فلسفه دانشآموز محور ).
3. تغيير در تدوين طرحها و خطمشيها : ورود فناوري اطلاعات به محيط مدرسه و تغييري كه در نتيجه آن در فلسفه آموزش و يادگيري در مدرسه بوجود ميآيد اين زمينه را فراهم ميكند كه خطمشيهاي آموزش نيز دچار تغيير شوند . با شكلگيري اين تغيير رويههاي دستيابي به اهداف كلي و جزئي نيز تغيير ميكنند .
4. تغيير در تسهيلات و منابع اطلاعات1 : علاوه بر تغييرات ساختاري كه جهت آنها بسوي طراحي ارگونوميك ( امنيت و مهندسي محيط كار ) ميباشد ورود فناوريهاي جديد به مدرسه اين امكان را فراهم ميآورد كه دانشآموزان و معلمان بتوانند از اطلاعات روز جهان در سطحي وسيع آگاهي يابند. همچنين ابزارهاي جانبي مانند ميكروسكوپهاي ديجيتالي ، نرمافزارهاي مختلف تحقيقاتي و غيره اين امكان را فراهم ميكند كه دانشآموزان ارتباط نزديكتري با محتواي آموزشي برقرار نمايند .
5. تغيير در توانائيهاي حرفهاي كاركنان مدرسه ، بويژه معلمان : به موازات توسعه فناوريهاي اطلاعات در مدرسه ، اين احساس نياز در كاركنان شكل ميگيرد كه توانائيهاي خود را بالا برده و به مهارتهاي اساسي در سطحي وسيع دست يابند .
6. تغيير در ميزان مشاركت جامعه : همانطور كه مشخص است فناوري اطلاعات اين امكان را فراهم ميكند كه تعامل ميان مدرسه با جامعه ( والدين ، بنگاههاي علمي ، صنعت ، مؤسسات خصوصي ، سازمانهاي اجتماعي ، مذهبي و حرفهاي و همچنين ساير موسات آموزشي ) به طور چشمگيري افزايش يابد .
7. تغيير در شيوه ارزيابي : ارزيابي هم شامل ارزيابي از دانشآموزان و هم ارزشيابي كلي نظام آموزشي بعنوان دو جنبهاي كه كاملاً در هم تنيده هستند ، ميباشد . ارزشيابي كلي نظام آموزشي از طريق بررسي حجم تعاملات ميان نظام آموزشي با ابعاد مختلف جامعه مانند صنعت ، دانشگاه و … سنجيده ميشود . فناوري اطلاعات اين امكان را هم فراهم ميكند كه ارزيابي دانشآموزان بجاي شيوه قلم و كاغذ ، روش تركيبي و تحولي باشد بگونهاي كه متناسب با ويژگيهاي هر دانشآموز تهيه گردد.
تاثير فناوري اطلاعات و ارتباطات در برنامه درسي
مقدمه :
اگرچه كه تعاريف متعددي در رابطه با برنامه درسي1 وجود دارد اما در تعريفي ابتدايي و ساده ميتوان آنرا عبارت از موضوعات و مواد درسي دانست كه بايد توسط معلم به دانشآموزان تدريس شود . در اين رابطه الكساندر و سيلور2 برنامه درسي را نقشهاي دانستهآند كه در آن فرصتهاي مناسب يادگيري براي رسيدن به هدفهاي كلي و جزئي مربوط به آن براي جمعيت معين فراهم ميشود3 . دكتر شريعتمداري معتقد است كه كليه تجربيات ، مطالعات ، بحثها ، فعاليتهاي گروهي و فردي و ساير اعمالي كه شاگرد تحت سرپرستي و راهنمايي مدرسه انجام ميدهد ، برنامه درسي نام دارد .4 برنامه درسي را ميتوان دستور كار آموزش دانست ، آن طرح كلي و كلان فعاليت آموزشي است كه محتواي دوره ، انتظارات يا خواستههاي فراگيران ،روش تدريس محتوا ، روشهاي تسهيل فرايند يادگيري ، نحوه ارزشيابي ميزان يادگيري و حتي چهارچوب زماني فعاليتهاي آموزش را مشخص ميكند5 . بطور كلي برنامه درسي مشخص ميكند كه چه مطالبي بايد آموزش داده شود و اين مهم ، چگونه و با چه روشي بايد انجام گيرد .
بررسي روند تحولات برنامه درسي حكايت از اين دارد كه توجه به برنامه درسي به عنوان يك حوزه تخصصي و بعنوان محصول فرايند برنامهريزي درسي ، عملاً در اوايل قرن بيستم و با انتشار كتاب برنامه درسي توسط فرانكلين بوبيت6 آغاز شد . در طول اين زمان تاكنون محتواي برنامه درسي در اثر تحولات گوناگون ، تغييرات بسياري را پذيرفته و همواره ، در خدمت نظامها و حكومتها براي دستيابي به اهداف و آرمانهايشان بوده است . تدوين برنامه درسي از فرايندي پيروي ميكند كه اين فرايند شامل نه مرحله است :
مرحله اول ـ تعيين نيازهاي آموزشي : براي آنكه محتواي برنامه درسي بتواند از سوي فراگيران پذيرفته شود ،ميبايست يك تجزيه و تحليل مناسب از نيازها صورت گيرد . براي اين منظور ميتوان به بررسي تفاوت و يا ناهمخواني ميان عملكرد مطلوب و عملرد واقعي فراگيران پرداخت تا در نتيجه آن نيازها جهت تكميل يا اصلاح برنامه درسي مشخص گردد .
مرحله دوم ـ تعيين اهداف آموزشي : پس از آنكه نيازهاي آموزشي مشخص شدند ، مورد تشريح قرار ميگيرند تا از طريق آن اهداف آموزش مشخص شوند . اهداف آموزشي تعيينكننده جهت فعاليتهاي آموزشي هستند تا از اين طريق بتوانند نيازهاي آموزشي را مرتفع سازند .
مرحله سوم ـ سازماندهي محتواي آموزشي : هريك از اهداف آموزشي داراي اطلاعات خاصي هستند كه برنامهريز آموزشي ميتواند آنها را در فعاليت آموزشي منظور كندتا فراگيران بتوانند براي تحقق اهداف آموزشي ، براساس آنها عمل كنند . سازماندهي محتواي آموزشي اين امكان را فراهم ميآورد كه تكتك جزئيات درس مورد برنامهريزي قرار گيرد .
مرحله چهارم ـانتخاب فنون و روشهاي آموزشي : از طريق تعيين فنون و روشهاي مناسب آموزش ، زمينههاي لازم براي يادگيري اثربخش محتواي آموزشي براي فراگيران فراهم ميشود . انتخاب فنون و روشهاي مناسب آموزش به معلم كمك ميكند تا بتواند يك رهيافت يا راهبرد مؤثر را براي اجراي آموزش مورد استفاده قرار دهد .
مرحله پنجم ـ شناسايي منابع آموزشي مورد نياز : در اين مرحله ، معلم بايد مشخص كند كه چه منابع و امكاناتي براي ارائه آموزش موردنياز است . بعلاوه او ، بايد هم نوع تسهيلات ، تجهيزات و مواد موردنياز را تعيين كند و هم بايد نوع پشتيباني موردنياز اداري و نيروي انساني را مشخص سازد .
مرحله ششم ـ تهيه طرح درس : بعبارت ديگر ، تنظيم يك طرح مناسب كه در آن اهداف آموزشي ، محتواي آموزش ، روشهاي آموزش و منابع آموزشي در كنار هم تنظيم شدهاند . اين طرح بعنوان يك سند مكتوب است كه چگونگي برنامهريزي براي هدايت روند آموزش را به معلم نشان ميدهد .
مرحله هفتم : تهيه مواد كمك آموزشي : مواد كمك آموزشي ، عبارت از هر آنچيزي است كه به معلم كمك ميكند تا درتدريس محتواي آموزشي به فراگير در يادگيري مطالب ، به نحو مؤثرتري عمل نمايد .
مرحله هشتم ـ تهيه آزمونها و روشهايي براي سنجش ميزان يادگيري فراگير : ارزيابي فراگيري محتواي آموزشي توسط فراگيران اين امكان را به معلم ميدهد كه بتواند اصلاحاتي در نحوه تدريس و روش كار خود بوجود آورد تا در نتيجه آن فرايند ياددهي ـ يادگيري به شيوه بهتري انجام گيرد .
مرحله نهم ـ آزمايش و بازنگري آموزش : در اين مرحله ارزشيابي مناسبي از مواد آموزش و سنجش كيفي ميزان دقت فني آنها صورت ميگيرد و امكان بازنگري مجدد و انجام اصلاحات موردنياز را براي معلم فراهم ميسازد .
برنامهريز آموزشي براي ادغام فنآوري اطلاعات و ارتباطات در برنامهريزي درسي به سه نوع فعاليت ميپردازد :1
1 – فعاليتهاي توسعهاي :
– با همكاران درون مدرسه درباره راهبردها و منابعي كه ICI را با فضاي كلاس درس هماهنگ ميكند، مشورت مينمايد.
– از منابع و اطلاعات الكترونيكي به منظور برنامهريزي جهت استفاده از ICI در كلاس درس كمك ميگيرد و در رابطه با آن به پژوهش ميپردازد.
– براي بهبود عملكرد معلمان در زمينه استفاده از استانداردهاي بكارگيري ICI در كلاس درس، بازخوردهائي را ايجاد ميكند.
– به منظور يكپارچه سازي (هماهنگ كردن) ICI با فعاليتهاي درون كلاس براي رسيدن به خورجيهاي علمي، برنامهريزي ميكند.
– از رويكردهاي متنوعي (همچون حرفهاي كردن همكاران) براي دسترسي به منابع ICI در سطح كلاس درس استفاده ميكند.
– اثربخشي استفاده از ICI در واحدهاي كار كلاسي را مورد ارزشيابي قرار ميدهد.
– با نگرشي مثبت، اجازه ميدهد كه دانشآموزان، اطلاعات مربوط به نيازهايشان را جستجو كنند. (از طريق منابع ICI) و از ICI به صورتهاي مختلف در واحدهاي كار كلاسي استفاده ميكند.
2 – فعاليتهاي نوآورانه :
– گفتگوهاي تخصصي را با همكارانش فراهم ميكند تا از طريق راهاندازي اينگونه بحثهاي مؤثر، گروه منسجمي را در مدرسه بوجود آورد.
– در كارگاههاي آموزشي مربوط به كاربردهاي ICI در برنامه درسي شركت فعال دارد.
– نيازها را شناسايي كرده و براساس آنها منابع شبكه اينترنت را تعيين ميكند و ميزان برخورداري آنها از واحدهاي كاركلاسي مناسب را ارزيابي ميكند.
-راهبردهاي مشاركت جويانه و متنوعي را براي ايجاد هماهنگي در بهرهگيري از ICI بكار ميبندد.
– دانشآموزان را به فعاليتهاي چالش انگيز شناختي در زمينه بكارگيري مداوم ICI مشغول ميكند.
3 – فعاليتهاي رهبري :
– كارگاههاي آموزشي مربوط به ICI كه در آنها موضوعاتي چون نيازهاي يادگيري، برنامهريزي درسي و مديريت كلاس درس هم رديف شدهاند را رهبري ميكند.
– معلمان را در زمينه فعاليتهاي تخصصي، هدايت ميكند.
– بعنوان يك دوست منتقد كه اقدام پژوهي را لازمه استفاده از ICI در مدرسه ميداند، عمل ميكند.
– ادراكات سطح بالائي از ICT را پرورش ميدهد تا از اين طريق، تفكر توسعه يافته و منظم به همراه ادبياتي انتقادي مورد حمايت قرار گيرد.
ويژگيهاي برنامه درسي كه با فناوري اطلاعات و ارتباطات آميخته شده است :
پيش از آنكه به بررسي ويژگيهاي يك برنامه درسي كه با فناوري اطلاعات و ارتباطات آميخته شده است ، پرداخته شود ، لازم به اشاره است كه تحقق چنين برنامهاي بدون برنامهريزي مناسب جهت توسعه مهارتها و بالندگي معلمان امكانپذير نيست . به عبارت ديگر ، پيش شرط بهرهگيري از فناوري اطلاعات و ارتباطات در برنامه درسي اينست كه ابتدا معلمان از فنون بهرهگيري از چنين پديدهاي آگاهي يابند . در صورتي كه اين بسترسازي انجام نگيرد يا بطور ناقص انجام شود ، نميتوان اميد داشت كه ورود فناوريهاي جديد بتواند موجب تحول در برنامه درسي و بطور كل فرايند آموزش شود . بلكه ممكن است صدماتي همچون ايجاد فاصله هر چه بيشتر ميان معلمان و دانشآموزان را سبب شود . در ادامه به ويژگيهاي يك برنامه درسي كه بخوبي در آن از فناوري اطلاعات و ارتباطات استفاده شده است ، اشاره ميشود :
1. امكان بهرهگيري از يك برنامه درسي تلفيقي را فراهم ميآورد : منظور از برنامه درسي تلفيقي برنامهاي است كه به نحوي فرصت لازم براي يادگيري تلفيقي يا مطالعه تلفيقي توسط آن فراهم ميشود . در برنامه درسي تلفيقي ديوارهاي بلند و مستحكم ميان موضوعات و مواد درسي در رشتههاي مختلف كوتاهتر و منعطفتر ميگردد . اين نوع برنامه بيش از آنكه بخواهد دانش معيني را به دانشآموزان القا كند ، به دنبال فراهم كردن زمينههاي لازم براي شكوفايي قابليتهاي فردي دانشآموزان و گسترش تجربههاي فردي و مستقل آنها ميباشد .1
2. ميزان اهميت و اعتبار محتواي برنامه درسي را افزايش ميدهد : گسترش روزافزون دانش در عصري كه تحت عنوان « انفجار دانش » ناميده شده است و قابليت فناوريهاي جديد اطلاعات و ارتباطات در انتقال دانش سبب شده است كه در هر لحظه نظريههاي علمي جديدتري مطرح شود كه نسبت به دانش قبلي از اعتبار بيشتري برخوردارند . بنابراين بهرهگيري از علوم و دانش روز كه بواسطه فناوريهاي اطلاعات و ارتباطات صورت ميپذيرد ، باعث ميشود كه محتواي برنامه درسي به گونهاي تنظيم شود كه از درجه اعتبار و اهميت بيشتري برخوردار باشد .
3. افزايش ميزان علاقمندي فراگيران را به همراه دارد : برنامه درسي كه براساس نيازهاي واقعي فراگيران تعيين شده است به گونهاي وافر ،علاقه آنها را جهت يادگيري بيشتر افزايش ميدهد . فناوريهاي جديد ، اين ويژگي را دارند كه به دليل متنوع بودن و برخورداري از حجم بالاي اطلاعات ، بتوانند نيازهاي گوناگون فراگيران را تحت پوشش قرار داده و باعث افزايش علاقمندي آنان به محتواي برنامه درسي گردند .
4. ارائه دانش با ساختاري مناسب : بهرهگيري از فناوري اطلاعات و ارتباطات در تنظيم برنامه درسي ، اين امكان را فراهم ميكند كه بتوان اطلاعات ، مفاهيم و اصول محتواي مورد يادگيري را به گونهاي در اختيار فراگيران قرار داد كه آنها اطلاعات علمي موضوع موردنظر خود را در حد مناسب در اختيار داشته باشند . به عبارت ديگر فناوريهاي جديد باعث ميشوند كه محتواي غني از دانش مورد يادگيري در برنامه درسي ، در اختيار فراگيران قرار گيرد .
5. ميزان سودمندي برنامه درسي را افزايش ميدهد : ميزان كارايي و كاربرد برنامه درسي در حقيقت ،سودمندي آن برنامه را مشخص ميكند . برنامه درسي كه بتواند دانش و مهارتهاي بهروز و اساسي فراگيران را جهت كسب مشاغل آينده فراهم كند ، يا آنان را در مهارتآموزي ياري كند، قطعاً از سودمندي بيشتري برخوردار است .
6. افزايش ميزان يادگيري فراگيران را به همراه دارد : برنامه درسي كه متناسب با رشد ذهني ، جسمي ، رواني يا عاطفي فراگيران تنظيم شده باشد و در آن به تفاوتهاي فردي فراگيران توجه شده باشد ، ميتواند موجب افزايش يادگيري فردي فراگيران شود . فناوريهاي جديد اين امكان را فراهم ميآورد كه بتوان بوسيله آنها ، محتواي برنامه درسي را متناسب با ويژگيهاي فردي فراگيران تنظيم كرد . و از اين طريق باعث افزايش ميزان يادگيري آنها شد .
7. فناوريهاي اطلاعات و ارتباطات ، انعطافپذيري برنامه درسي را موجب ميشود : محتواي برنامه درسي بايد به گونهاي باشد كه فراگيران بتوانند براساس مهارتهاي مورد علاقه خود، به تسهيل و كسب دانش بپردازند . محتواي برنامه درسي كه در آن انواعي از امكانات به گونهاي استفاده شود كه باعث افزايش انگيزه و توانايي فراگيران شود ، بسيار مهم است . فناوريهاي جديد باعث ميشوند كه برنامه درسي از قدرت انعطافپذيري مناسب برخوردار بوده و بتواند انگيزه و توجه تمام فراگيران را جهت يادگيري محتواي مورد آموزش جلب نمايد .
فنآوري تدريس بعنوان بخشي از برنامه درسي :
فنآوري تدريس مكانيزم فرايندهاي آموزشي در موقعيتهاي كلاس درس، سطوح تدريس، تئوريهاي تدريس، عملكردهاي اصلي تدريس و تعيين روابط بين تئوريها و عملكردهاي تدريس را شامل ميشود.1
فناوري تدريس بعنوان يك مفهوم در چهار مؤلفه بخوبي طبقهبندي شده است. اين مؤلفهها عبارت از : نيروي انساني[منابع انساني]، روشها، مواد و رسانهها ميباشد. روش (متد)، دلالت بر استفاده از توصيههاي مفيدي همچون يادگيري برنامهريزي شده، تدريس گروهي، تدريس با موضوعات تخصصي، سيستم آموزش فردي (مبتني بر فرد) و … دارد. مواد، شامل مواد آموزشي، كتابهاي درسي برنامهريزي شده، كتابهاي راهنما، مواد آموزشي متني كه محتواي منابع و مواد آموزشي را در معرض دسترسي يادگيرنده قرار ميدهد، ميشود. رسانهها نيز شامل رسانههاي شنيداري يا ديداري يا هر دوي آنها است، همچون راديو، كاستها، فيلمها، برنامههاي آموزشي تلويزيوني، كه همه بعنوان مكملهاي تدريس براي افزايش اثربخشي و ارتقاء بيشتر يادگيري محسوب ميشوند.
لازم به توجه است، هر جقدر روشها، مواد يا رسانهها وجود داشته باشند، آنها نيازمند نيروي انساني[منابع انساني] مناسب براي بكارگيري آنها در محيط يادگيري تدريس هستند. بنابراين چهار مؤلفه مورد نظر، تشكيل حلقههاي متوالي و كاملي را از وروديها يا وسايل تسهيل كننده (تدريس) در فناوري تدريس ميدهند.
فناوري تدريس، بعنوان بخشي از فناوري برنامه درسي، ميتواند نقش مهمي در اثر بخشي آموزش ايفا كند. تحولات صورت گرفته در چند دهه اخير بويژه توسعه فناوريهاي اطلاعات و ارتباطات سبب شده است كه فناوري نوين تدريس از رويكردي متفاوت و توسعه يافته نسبت به فناوري سنتي تدريس برخوردار شود كه در ادامه به مقايسه آنها ميپردازيم.(J.C.Aggarwal,P.31-33)
فنآوري نوين تدريس فنآوري سنتي تدريس
1 – اساس آن بر روي اصول و اكتشافات علمي جديد است.
2 – تأكيد بر توسعه قدرت تفكر انتقادي يادگيرنده دارد.
3 – از تيم تدريس استفاده ميكند.
4 – دلالت بر فعاليتهاي گروهي دارد.
5 – از فنون آموزش متناسب با هر يك از يادگيرندگان استفاده ميكند.
6 – اهداف تدريس به وضوح تعيين ميشود.
7 – مواد تدريس به طور كامل فراهم شدهاند.
8 – زمان مورد نياز براي مربي جهت بكارگيري مواد آموزشي بسيار مناسب با قابليتهاي دانشآموزان تعيين ميشود.
9 – نقش معلم در تدريس بعنوان عامل اصلي ارائه درس نيست، اما براي مديريت محيط آموزشي، شناخت دانشآموزان به استفاده مستقيم از منابع در دسترس، نقش اصلي دارد.
10 – مواد آموزشي بكارگرفته شده در كلاس درس شامل رسانههاي جديد و فنون اندازهگيري نوين است كه آنها بخوبي هماهنگ شدهاند.
11 – اهداف آموزشي در معرض بازنگري و مرور مداوم هستند.
12 – هدف از ارزشيابي دانشآموز كمك به دانشآموز از طريق فراهم كردن بازخوردهايي بر عملكرد، تشخيص نقاط قوت و ضعف و فراهم كردن اطلاعات براي تصميمگيريها است.
13 – تدريس به صورت دانشآموز محور است.
14 – محيط كلاس، آزاد وخودانگيز است. 1 – پايه آن بر روي تكنيكهاي (فنهاي) قديمي تدريس است.
2 – تأكيد آن بر حفظيات است.
3 – تدريس توسط شخص معلم(يك فرد) انجام ميشود.
4 – گوش كردن به سخنراني معلمان در كلاس مرسوم است.
5 – از يك فن عام براي تدريس به همه يادگيرندگان استفاده ميشود.
6 – اهداف تدريس معمولاً مبهم هستند.
7 – تداركات كمي از پيش صورت گرفته است.
8 – زمان براي انجام فعاليتها، براي همه دانشآموزان مشابه است.
9 – معلم، مسئول اصلي همه مسائل در موضوعات است همچنين ميبايست آزمونها را فراهم كرده و اجرا كند بر تكاليف خانه نظارت داشته باشد.
10 – عموم هدايتها(خطوط راهنما) از سوي مدير ارائه ميشود.
11 – به طور كلي مرور بسيار كمي(بر روي اهداف درس) انجام ميگيرد.
12 – در حالي كه آزمونها(تستها) براي منظورهاي تشخيصي فرض شدهاند، به طور كلي آنها فقط براي برقراري درجات آموزشي بكار گرفته ميشوند.
13 – تدريس، معلم محور است.
14 – محيط كلاس انعكاس دهنده نگرش مقتدرانه معلم است.
نتيجهگيري :
همانطور كه در تعاريف برنامه درسي اشاره شد ، برنامه درسي نقشهاي است كه در آن فرصتهاي مناسب يادگيري براي رسيدن به هدفهاي كلي و جزئي مشخص ، براي گروهي از فراگيران فراهم ميشود . همچنين اشاره شد كه برنامه درسي طرح كلان و كلي فعاليت آموزشي است كه محتواي دوره ، انتظارات يا خواستههاي فراگيران ( متناسب با نيازها ) ، روش تدريس محتوا ، روشهاي تسهيل فرايند يادگيري ، نحوه ارزشيابي ميزان يادگيري و حتي چهارچوب زماني فعاليتهاي آموزشي را مشخص ميكند . براي آنكه برنامه درسي از قابليت اثربخشي لازم برخوردار باشد ، عوامل مختلفي ميبايست در كنار هم قرار گيرند ، پديده فناوري اطلاعات و ارتباطات اين توانايي را دارد كه نه بعنوان يك ابزار بلكه بعنوان يك زمينهساز تحول و نوآوري در كار آموزش مطرح شود . در جهاني كه بسوي دهكده جهاني حركت ميكند ، ديگر رويههاي سنتي انتقال دانش همچون متن ، ورقه ، تمرين و مانند آنها نميتوانند توجه جواناني را كه در جهان اشباع شده از رسانهها به سر ميبرند را به خود معطوف كنند. با اين وصف، به نظر ضروري ميرسد كه تعليم و تربيت و عناصر آن همچون برنامه درسي نيز متناسب با تحولات پيراموني دچار تحول شده و تغيير يابند . بهرهگيري از پديده فناوري اطلاعات و ارتباطات در برنامه درسي داراي فوايد فراواني است .فناوري اطلاعات ، امكان بهرهگيري از يك برنامه درسي تلفيقي را در آموزش فراگيران فراهم مينمايد . همچنين اين پديده ميتواند دانش ساختارمندتري را در اختيار فراگيران قرار دهد . افزايش ميزان اهميت و اعتبار محتواي برنامه درسي از ديگر فوايد بهرهگيري از فناوريهاي جديد در تنظيم برنامه درسي است . انعطافبخشي به محتواي برنامه درسي ، افزايش ميزان علاقمندي فراگيران و افزايش سودمندي برنامه درسي از ديگر فوايدي هستند كه استفاده از فناوريهاي جديد ، رسيدن به آنها را ممكن ميسازد ، اما لازم به توجه است كه اين پديده محدوديتها و معايبي را نيز ميتواند به همراه داشته باشد . از جلمه اينكه بكارگيري فنارويهاي اطلاعات در آموزش ميتواند باعث ايجاد فاصله ميان معلم و دانشآموز گردد و … براي آنكه نظام تعليم وتربيت دچار چنين معايبي نگردد نيازمند بسترسازي علمي و فرهنگي مناسب جهت بهرهگيري هر چه بيشتر و بهتر فناوري اطلاعات و ارتباطات در آموزش ميباشد.
بنابراين ضروري است به موازات اينكه محتواي برنامه درسي در جهت بهرهگيري بيشتر از فناوري اطلاعات و ارتباطات دچار تغيير ميشود، فرايند بسترسازي علمي و فرهنگي آن نيز به اجرا گذاشته شود .
فهرست منابع :
1. ابراهيمي ، علي . برنامهريزي درسي ( راهبردهاي نوين ) . تهران : فكر نو ،1377
2. انجمن اولياء و مربيان . خانواده و پيامدهاي فناوري اطلاعات . تهران : انتشارات انجمن اولياء و مربيان ، 1382
3. زرگر ، محمود . اصول و مفاهيم فناوري اطلاعات . تهران : بهينه ، 1380
4. سركار آراني ، محمدرضا . فرهنگ آموزش در ژاپن . تهران : روزنگار ، 1381 .
5. عطاران ، محمود . جهاني شدن ، فناوري اطلاعات و تعليم و تربيت . تهران : آفتاب مهر ، 1381
6. قورچيان ، نادرقلي . فناوري اطلاعات و ارتباطات در آموزش و پرورش . تهران : فراشناختي انديشه . 1382
7. ونتلينگ ، تيم . برنامهريزي براي آموزش اثربخش . ترجمه مجمد چندري . تهران : دانشگاه تربيت مدرس ، 1375
8 –Aggarwal.j.C, Principles, Methods and Technigues of Teaching, Second Revised Edition, 2001.
9 –Garrison.D.R & Anderson.T, E-Learning in the 21st Century, FirstPublished , 2003.
10- Without Name ; Globalization and pedagogy ;[ on-line] https://www.handong.edu/english/introduction/globalization.asp.
11 –https://safety . ngfl. gov.uk/schools/glossary.php3? mode = kw & GL = 43
12 –without name; ICT and curriculum Integration,
https://www.hornislass.eq.edu.au/home/mtann4/docs/icts – for–learning/continua-examples.doc
مطالب مرتبط